من و مینا و امید
من حسامم و ۳۶ سالمه.یه آدم معمولی مثل خیلیا که تو این شهر پرسه میزنن و دنبال کار و درآمد روزگار میگذرونن.
پنج سال پیش با دوست دخترم که کیس ازدواجی بود تشکیل زندگی دادم.مینا همسرم شاغله و ۳۱ سالهس.
بزارید از اولش شروع کنم.از امید.پسر دائیم که دوست دوران بچگیم و همبازی تمام کص کلک بازیام بود.
من و امید تو تایم بیکاری همیشه با هم بودیم.اولاش شاگرد یه مغازه لوازم بهداشتی تو مولوی بود ولی کمکم کاسبیش رو راه انداخت و یه مغازه کوچیک همون مولوی اجاره کرد.یه پا بازاری شده بود واسه خودش.
مینا به بودن امید عادت کرده بود و البته اونم سعی میکرد تو ایام تعطیلات زیاد خونه ما نباشه و بره دنبال کارای خودش.فرصت که میشد با هم مسافرت می رفتیم امید هم خیلی به مینا محبت میکرد و میخواست بابت اینکه خیلی پیش ما میاد از مینا تشکر کرده باشه.چشمای امید هرز میپرید.دست خودش نبود.عادت کرده بود.مینا اوایل که امید میومد خونه مون لباساش رو عوض میکرد و پوشیده تر بود.کمکم وجود امید عادی شد و منم حساسیت نشون ندادم و کاری به پوشش نداشتم فقط سعی میکرد پیش امید آراسته تر باشه که اینم برمیگرده به ذات خانوما و علاقه به جلب توجه کردن.
مینا فهمیده بود که امید نگاهش میکنه ولی توجیهش کردم که این یه عادت بده که امید داره و تو به خودت سخت نگیر و راحت باش سعی کن ندید بگیریش و هر جور که راحتی تو خونه لباس بپوش.
این حرف من باعث شد که مینا لباساش بازتر بشه و اکثر اوقات شلوارک میپوشید با یه تاپ.اصلا اعتقادی به سوتین نداشت.همیشه از زیر لباس نوک سینه هاش میزد بیرون.
یه بار آخر هفته که طبق معمول بساط مشروب به راه بود و سه تائی نشسته بودیم و مست بودیم به امید گفتم تو نمیخوای زن بگیری که دیگه کمتر چشم و چارت رو مینا باشه؟؟
امید…به خدا بی منظوره…من کلا از دیدن خانوما لذت میبرم.
من…کیه که نبره ولی تو دیگه خیلی تابلوی.ببین دیگه مینا هم از رو رفت و پیشت لباس باز میپوشه…
امید مینا خانوم لطف دارن که میزارن منم از دیدنشون لذت ببرم.حیف نیست فقط تو این خانوم سکسی رو ببینی…
مینا با اینکه معلوم بود از تعریف امید حسابی کیف کرده گفت خجالت هم خوب چیزیه.در دیزی بازه خیلی گربه کو…؟؟
امید.والا مینا جون در دیزی فقط واسه حسام بازه ما فقط گوشتا رو میبینیم و بوی آبگوشت رو حس میکنیم.
مینا ته لیوان آبمیوه رو ریخت رو امید و با خنده گفت خیلی بیشرفی…
گفتم حالا بچه رو نکش چیز بدی نگفت که…از بدنت تعریف میکرد.
امید گفت مینا جون این بدن سفید و برجستگی هاش تعریف کردن هم داره.خوش به حال حسام.
مینا کاسه ماست موسیر رو برداشت خالی کنه رو سر امید که امید دستشو گرفت و پیچوند بغلش کرد مینا رو نشوندش رو پای خودش.ماست رو ازش گرفت و گذاشت رو میز .مینا رو پای امید خیلی تقلا میکرد.شلوارکش جمع شده بود بالا و بیشتر سینه هاش بیرون بود.امید پارچ آب رو برداشت و خالی کرد تو لباس مینا بعد دستش رو ول کرد.مینا از رو پای امید بلند شد یه آمد زد به امید و دو سه تا فحش داد البته با خنده بعدش گفت بیشعور لباسم خیس شد.من برم عوض کنم بیام.
من که از خنده ترکیدم با این صحنه.مینا گفت غیرت هم که نداری از بدن زنت تعریف کرد الآنم که منو نشوند رو پاش.
گفتم اشکال نداره گلم.برو لباست رو عوض کن بیا.هنوز اول شبه.
مینا که رفت گفتم امید بیشعور لنگ و پاچه و سینه زنم رو دید میزنی بزن دیگه چرا نشوندیش رو کیرت؟؟؟
امید…اتفاقی شد ولی خوش به حالت چه کون نرمی داره زنت.خیلی خوب بود مخصوصا تقلا که میکرد کلی کیف کردم.
مینا لباس عوض کرد اومد.اونم چه عوض کردنی.یه شورتک جذب تا زیر خط کونش.یه کراپ کوتاه. که یه وجب از شکمش بیرون بود.
گفتم مینا از این باز تر نبود بپوشی.؟؟؟
مینا گفت بیشتر از این دیگه خیلی خوش به حال امید میشد وگرنه اولش میخواستم با شورت بیام.
امید گفت دمت گرم مینا که به فکر منم بودی…
حالا که سرپایی یه کم اب بیار.
مینا برگشت که از آشپزخونه آب بیاره پشتش رو که به ما کرد امید خیلی آروم گفت جوون و با دستش کیرش رو جابجا کرد.من رو بروی امید بودم برگشتم که ببینم چی دیده که اینقدر خوشش اومده.
مینا خط کونش از زیر شلوارک بیرون زده بود و شلوارکش از وسط رفته بود لای درز کونش.با مستی راه رفتنش یه ریتم خوبی به کونش داده بود.
همه اینا کمتر از چند ثانیه بود.به امید گفتم کوفتت بشه چشم هیز…
خلاصه اون شب حسابی امید چشم چرونی کرد و البته مینا هم کرم میریخت.
امید معمولا یا روی کاناپه میخوابید یا اتاق مهمان.اون شب رو کاناپه ولو شد ما هم رفتیم تو اتاق.
لباسام رو درآوردم و لخت با یه شورت دراز کشیدم رو تخت.
مینا که معلوم بود خیلی حشری شده بود لباساش رو در آورد و لخت رفت سراغ کشو لباس زیراش.یه شورت لامبادا قرمز پوشید و یه شورت دیگه جلوش پولک داشت و پشتش هم فقط وسط رو پوشش میداد از بغل هم با بند بسته میشد پاش کرد.لباس خوابش حریر نازک بود که فقط جلوی سینهش حالت سوتین ساتن کار شده بود و از جلو گره میخورد.
گفتم معلومه حسابی زده بالا.تعریفای امید کار خودش رو کرد.
مینا اومد رو تخت و چهار دست و پا اومد سمتم و لباس رو گذاشت رو لبم و بعد از چند ثانیه که لب همدیگه رو خوردیم گفت آره.مخصوصا موقعی که نشستم رو پاش.از اون موقع خیس خیسم.
بیشرف معلومه کیرش خیلی بزرگه…بغلش کردم و گفتم مگه حس کردیش… گفت آره با کونم…با کونم رو طوری گفت که من در جا راست کردم.مینا گفت بیشتر تقلا کردنم واسه این بود که کیرش رو حس کنم.
نتونستم تحمل کنم بغلش کردم و افتادم به جون سینه هاشو و همزمان دستم رو بردم سمت کصش.خیس خیس بود.گفتم معلومه بوی کیر غریب خورده به این کس که اینقدر خیسه.گفت غریب و کلفت…
واسه همین بود لباسات رو عوض کردی اینجوری پوشیدی.حسابی تو کف کونت بود.
فهمیدم.منم از قصد میلرزوندم که حرصش در بیاد.
حرصش که نمیدونم ولی خیلی خوشش اومد.
جدی؟تو از کجا فهمیدی ؟
از جوون گفتنش و کیرش که دست روش کشید.
پس تو هم خوشت اومد که کون زنت رو دید زد؟؟
دروغ چرا دوست داشتم.مخصوصا از اینکه فهمیدم الان داره حسودی میکنم که من این کس و کون رو میکنم و اون نه…
مینا شورتم رو درآورد و کیرم رو گرفت و سرش رو بوسید بعد آروم و با عشوه لیس میزد و هر از گاهی هم میکرد دهنش.
گفتم به نظرت الان کیر امید در چه حالیه؟؟راست کرده یا خوابه.
مینا…نمیدونم.احتمال میدم راست باشه.اونجوری که منو دید میزد و سینه و کونم رو با چشاش میخورد به این زودی نمیخوابه…
مینا رو کشیدم رو خودم و لب تو لب شدیم.دو تا دستم و کردم تو شورتش و لپ کونش رو گرفتم وار هم باز کردم بعد انگشتم رو گذاشتم رو سوراخ کونش.مینا رو سوراخ کونش حساس بود خیلی حشریش میکرد.اینم یادگار قبل از ازدواج و دوره ای بود که هنوز پرده داشت و از کون میکردمش…
از لای در نور میومد معلوم بود تلویزیون روشنه.
کرمم گرفته بود و از اینکه امید مینا رو نشوند رو کیرش و کرم ریختنای مینا نشون دادن کونش هم لجم گرفته بود هم شهوتی شده بودم.
گفتم مینا امید بیداره هنوز.گفت خب…
گفتم من تشنمه میری آب بیاری.
مینا…مگه نمیگی بیداره.من باید کلی لباس عوض کنم تو برو.گفتم اون که امشب حسابی دیده نهایتا به کم بیشتر میبینه.همینجوری برو.
مینا گفت تشنه آب نیستی.تشنه اینی که امید رو حرص بدی.
گفتم بیا یه کم بازی کنیم باهاش.
مینا که بدش نیومده بود گفت باشه فقط اگه افتاد به جونم بیا کمک.گفتم در اینصورت میام کمک امید…
مینا گفت خیلی بیشعوری.بلند شد که بره.زیر نور لایت چراغ خواب مینا تو اون لباس خیلی سکسی بود.یه لباس حریر نازک که تا بالای زانوش بود و از جلو فقط یه گره سر سینهش داشت.از در که میخواست بره بیرون از پشت کاملا معلوم بود بدنش و با لخت فرقی نداشت.جلو هم که باز .
صدای امید رو شنیدم که گفت مینا جون بالماسکه تشریف میبری.مینا گفت نه حسام تشنه بود.فک کردم خوابی
امید… داشت خوابم میبرد.الان کلا پرید…
مینا…چرا…؟؟؟
امید…یه دفعه یه جوری سکسی رد شد.
مینا…مزه نریز
یه دفعه روشنایی زیاد شد فهمیدم مینا لامپ آشپزخانه رو روشن کرده.با خودم گفتم داره حسابی حال امید رو جا میاره.
امید گفت مینا جون میشه یه لیوان هم واسه من بیاری…؟؟؟
مینا گفت باشه و از تشکر امید فهمیدم براش برده و همونجا پیشش وایساده که آب رو بخوره چون بعد از چند لحظه مینا گفت نوش جان.صدای پای مینا میومد که رفت آشپزخونه و یه لیوان آب واسه من پر کرد و لامپ رو خاموش کرد و اومد سمت اتاق.
اومدم لباس تخت و همونجا نزدیک در بغلش کردم و لبم رو گذاشتم رو لبش و چسبوندمش به دیوار.
حتی فرصت ندادم در رو ببنده…بند لباسش رو باز کردم و از تنش درآوردم.سینه های مینا درشته.حشری هم که میشه سفت میشه و سر بالا.برگردوندمش و سینه هاشو چسبوندم به دیوار و نشستم پشتش و شورتش رو کشیدم پایین.با دو تا دست لپ کونش رو باز کردم و زبونم رو مالیدم رو سوراخ کونش.دیونهش میکرد این کار…
مینا بغل در بود و در هم باز سینه ها رو به دیوار و کونش هم داده بود عقب.منم نشسته بودم و از پشت کصو کونش رو لیس میزدم.مینا از سر شهوت صداش درآمده بود و صورتش به سمت در باز اتاق بود.یه دفعه متوجه صدای نفس زدن امید شدم.که از تو حال ما رو میبینه و کاملا لخت شده و داره با کیرش ور میره…و مینا هم داشت نگاش میکرد و سینه هاشو میمالید…
در رو بستم و مینا رو کشوندم رو تخت و داگیش کردم.کصش خیس آب بود.کیرم رو گذاشتم جلوی کصش با یه تکون خودش رو چسبوند به من و کیرم تا ته رفت …
گفتم مینا امید دیدت که دارم میکنمت.گفت آره دیدم داره کیرشو میماله.
کیرش رو دوست داشتی…؟؟؟؟
اووف آره…
میخوای بریم پیشش؟؟؟
خیلی دوست دارم…دوس دارم همزمان هم کص بدم هم ساک بزنم.
من دوست ندارم همینجوری زنمو بزارم در اختیارش…
باید حسابی تحریک بشه و کف کنه…
از تو کشو پماد لوبریکانت رو آوردم و زدم به سوراخ کون مینا.
مینا گفت چه کار میخوای بکنی…؟؟
گفتم میخوام بات پلاک برات بزارم…دم روباهی…
مینا گفت که چی بشه…این دفعه با بات پلاک برم آب بیارم؟؟؟
بات پلاگ رو هم چرب کردم و آروم کردم تو کونش.
بلندی کردم و سینه هاشو گرفتم تو دستم و زبونم رو کردم تو دهنش.در رو باز کردم و گفتم ببین چی میبینی؟؟امیر رو کاناپه دراز کشیده بود و داشت کیرش رو میمالید…صدای در که اومد پتو رو کشید رو ش و خودش رو به خواب زد…
گفتم حالا برو لامپ رو روشن کن .
اومدم سمت امید و پتو رو کشیدم کنار از روش.
امید گفت چی شده.؟؟
گفتم پاشو مادرجنده.الان نظر بده راجع به مینا…
چشمش که به مینا افتاد گفت جونم به این بدن…
گفتم مینا بیا پیش امید.فک کنم بات پلاگ رو اشتباه جا زدم.بگو برات درست کنه…
مینا اومد پشت کرد به امید و گفت تو بادی درستش کنی…یه کم اذیت میکنه…امید گفت تو جون بخواه.دستش رو گذاشت رو کون مینا و نشوندش جلوی خودش.دستشو گذاشت رو کس مینا و با یه دست دیگه سینه هاشو گرفت.
بات پلاگ رو از تو کون مینا درآورد و بوس کرد و دوباره فشار داد تو کونش.بع مینا رو بغل کرد و همونجوری داگی گذاشت رو کاناپه.مینا کیر منو گرفت و با شدت شروع کرد به ساک زدن.امید هم از پشت دم مینا رو داده بود بالا و کصش رو میخورد.
مینا بلند شد و رفت سمت تخت و ما هم دنبالش.
من دراز کشیدم و مینا پشت به من نشست رو کیرم و کیر امید رو گرفت تو دستش و از خایه ها لیس میزد و با حشر تمام ساک میزد واسهش.امید تو همون مدل سینه های مینا رو جمع کرد حسابی وسطش رو لیس زد به مینا گفت جمعشون کن که کیرم هلاک لای سینه های سفید ته.جیغ و داد مینا درآمده بود.چنان روی کیرم جلو عقب میکرد که احساس کردم الان کیرم از ریشه درمیاد.
امید دست مینا رو گرفت و از روم بلندش کرد.
مینا پایین تخت نشست و منم اومدم جلوش.نوبت من بود که واسهم ساک بزنه و امید از خجالتش در بیاد.
امید پشت مینا رو زمین زانو زد و کیر کلفت و بزرگش رو گذاشت دم کس مینا و شروع کرد آروم تلمبه زدن توکس زنم همزمان بات پلاگ رو از تو کون مینا درآورد و دوباره کرد تو
بعد از چند تا تلمبه زدن کاملا کیرش رو تو کس مینا جا داد.مینا تو فضا بود فک کنم چند باری ارضا شد…
امید اومد روی تخت دراز کشید و مینا هم بلند شد اومد رو کیر امید با دست تنظیم کرد با کصش و نشست روشکیر امید که میرفت تو دهن مینا باز مونده بود .رفتم پشت مینا و بات رو درآوردم کیرم رو گذاشتم دم کونش.مینا گفت جون بکن کون زنت رو…کصش که پره از کیر امید.کونم هم شوهرم پر کنه… گفتم امید کون مینا رو باز کن.امید گفت چشم الان کون خوشگل زنت رو باز میکنم واسه شوهرش.
امید دو طرف کون مینا رو گرفت و منم آروم کیرمو سر دادم تو کون زنم…
اون داخل بین کیر من و امید به پرده فاصله بود و مالیده شدن کیرامون رو روی هم حس میکردیم.
خیلی حس خوبیه اونایی که انجام دادن میفهمم چه حالی میده.مینا گفت جوون خیلی وقت بود دوتا سوراخام پر نشده بود.کاش یه کیر دیگه بود ساک میزدم.امید گفت اجازهش رو از شوهرت بگیر خودم میارم.با این حرف مینا و امید آبم اومد و همه رو ریختم تو کون مینا…
کیرم رو کشیدم بیرون و دراز کشیدم رو تخت.
مینا از روی امید بلند شد و جلوی کیر من دمر دراز کشید و شروع کرد به ساک زدن.
امید یه بالش گذاشت زیر شکم مینا رفت پشت مینا و کونش رو چند تا اسپنک کرد بعد پای چپ مینا رو جمع کرد و کیرش رو گذاشت تو کس مینا.
با هر تکون کیر امید مینا رو سینه هاش جلو عقب میشد در حالی که کیر منم دهنش بود.
امید کیرش رو درآورد از کس زنم و یه تف انداخت دم کون مینا و با انگشت بازش کرد.مینا گفت کیرت کلفته دردم میاد…
امید گفت نترس کونت قبلاً امتحان پس داده و این کیر رو خورده…تازه اونجا فهمیدم که مینا و امید قبلاً هم آره.
امید کیرش رو کمکم جا کرد تو کون مینا.یه کم دردش گرفت ولی جا شد.
گفتم کی کون زنم گذاشتی مادر جنده.امید گفت قبل اینکه زنت بشه.موقعی که دوست دخترت بود…
مینا گفت آره.قبل ازدواج کرده.
گفتم بگو چرا رسید به من زیاد ادای تنگا رو در نیاورد…خانوم کیر زیاد دیده.با فهمیدن اینکه امید قبل از من هم مینا رو کرده راست کردم دوباره…مینا کیرم رو درآورد از دهنش و گفت ببین پسر عمهت رو…من گفتم نگران نباش این بیغه…امید در حالی که داشت کون مینا رو میگایید گفت راست میگه حسام…؟؟
گفتم آره از دادن زنم جلو چشمم لذت میبرم.
امید…خدا در و تخته رو خوب جور کرده.
زن جنده و شوهر بیغ…
مینا داشت ساک میزد…تو دهنش ارضا شدم…
امید هم همونجا آبش رو ریخت تو کون مینا و کشید بیرون بعدش اومد بغل من نشست و کیرش رو داد دهن مینا…
همونجا روی تخت خوابیدیم.صبح مینا نمیتونست تکون بخوره.ما هم جرات نکردیم دست بهش بزنیم…
تازه فهمیدم که امید همیشه مینا رو میکرده فقط من نمیدونستم.زمانی هم که دوست دخترم بوده یکی از دوستای مشترک من و امید هم با هم تریسام میکردم و بعد از ازدواج هم چند بار انجام دادن.
نوشته: حمید