من که زایمان نکردم
–
سر و گوشم می جنبید با این که تازه یه سال می شد که ازدواج کرده بودم ولی کلی دوست دختر داشتم که باهاشون حال می کردم . خونواده از دستم عاصی بودند . یکی دوبار هم عیال متوجه شده بود و یه جوری سر هم بندی کردم . من اسمم جماله وخیلی هم خوش جمالم . سالمه و بازاری هستم . یعنی خرازی دارم و به اصطلاح امروزی ها وکلاس بالاتر ها بوتیک دارم . بیشتر مشتریام هم زنن و یه شاگرد دختر دارم که تر تیب اونو هم همیشه از کون میدم . یه خونه ویلایی نقلی دارم که درست روبرو خونه مون یه زن باحال میانسالی وجود داره که خیلی خوشگل و خوش بدن و شوهرم داره ولی چون ارضا نمیشه من ثواب می کنم و یه دستی به سر و گوشش می کشم . وقتی زنم یه پسر واسم دنیا آورد از این که دو شب تو خونه تنهام از خوشحالی با دمم گردو می شکستم . از اون طرف با شهرزاد همون زنه خوشگله هماهنگ کرده بودم که اون بهانه شب کاری کنه و بیاد پیش من تا ترتیبشو بدم . رفته بودم بیمارستان ملاقات عیالم . زنا دورشو گرفته بودند . اومدم بیرون تا نفسی تازه کنم . یکی یکی که در حال خروج بودند تصمیم داشتم دوباره برم توی اتاق که صدای پچ پچ مهستی عیالمو با مادر و خواهرش شنیدم -مامان امشب افسانه پیش من می مونه تو فقط هوای جمالو داشته باش . اون منتظر فرصته .. .لعنت بر این شانس اگه بهم کارد می زدی خون نمیومد . برنامه منو به هم زده بودند . حتی با خاطر جمعی نمی شد رفت تو وبلاگ امیر سکسی و داستانهاشو خوند . این مادر عیال دوست داشت همه جا سرک بکشه . زن من مهستی خیلی زرنگتر از این حرفا بود . مادر زنم الهه که از دخترش خوشگل تر بود و هنوز چهل سالش نشده بود اومد خونه مون . شوهرشو تنها گذاشت وظاهرا اونو توجیه کرد . اصلا تحویلش نگرفتم ورفتم دراز بکشم که بخوابم . دیدم طوری رفته جلو آینه اتاق خوابمون وداره با خودش ور میره که انگاری من شوهرشم می خواد بیاد تو رختخواب من -مامان لامپو خاموش کن میخوام بخوابم -اوهوی چته خوب حالتو گرفتم امشب . شیطون ! مهستی میگه شبا تا نصفه شب میشینی از کامپیوتر داستانهای امیر سکسی رو می خونی حالا امشب ما رو دیدی خوابت گرفت ;/; بابا شدی و باید خوشحال باشی .. واسه اولین باری بود که اونو این جوری می دیدم .یه لباس آبی ملایم خیلی فانتزی که اگه حرکت می کرد نصفه کونشو نشون می داد به تن کرده بود . موهاشو افشون کرده داشت به لباش روژمی مالید -مامان این وقت شب می خوای مهمونی بری ;/; یه گوشه چشمی نازک کرد که یعنی متوجه متلکم شده . پاشد وایساد و این بار مداد چشم و ابرو رو ور داشت . پاشدنش همون و نصف کون گنده اش تو دید من قرار گرفتن همون . بر شیطون لعنت . مادر زنمه . خشم عجیبی نسبت به مهستی در خودم احساس می کردم .این زن دیوونه ام بود که امشب واسه مون شر درست کرده بود . مهستی حالتو می گیرم . حالا تو با ما می پیچی ;/; ننه تو میگام چه لقمه ای از این بهتر و خوش خوراک تر . بین من و اون چهار متری فاصله بود . لباس خواب کوتاهشو بالا می زد تا یه قالب بیشتری از کونشو تو دید من قرار بده . یعنی واقعا عمدیه ;/; کیر من دیگه شق کرده بود . مادرتو میگام مهستی . دژبانتو میگام . تو واسم نگهبان گذاشتی ;/; آروم آروم از جام پا شدم . من در سکس خیلی بی پروا عمل می کردم . زنی که این جورعریان و بی خیال جلومه باید بتونه خیلی راحت تر هم خودشو در اختیارم قرار بده . اونو از پشت بغلش زدم . سکوت نشانه رضا بود . اولین کاری که کردم این بود که لباس خوابشو بزنم بالا . نرمه گوششو گذاشتم تو دهنم و آروم میکش میزدم و زیر گلوشو غرق بوسه کرده وصورت و لباشو . دستمو گذاشتم رو سینه هاش . یواش یواش داشت صداش در میومد . -دلشو نداشتم که دامادم امشب ناراحت شه . ببینم ضرر که نکردی -الهه خیلی ناز تر از مهستی هستی خیلی -هوای دخترمو داشته باش . مبادا بهش خیانت کنی . اون تیپش بیشتر به باباش رفته . انگشتمو کردم تو سوراخ کون مادر زنه . الهه هم از پشت کیرمو گرفت تو دستش و گفت عجب چیزیه . شانس آوردی پدر زنت کون پرست بوده وراه سوراخ کونمو باز کرده وگرنه مگه من حریف این کیرت می شدم ;/; -فکر نمی کردم این جوری باشی مامان -الهه بگو الهه . تازه من چه جوری هستم ;/; فکر کردی من به هر کی راه میدم ;/; تو غیر شوهرم اولین و آخرین مردی هستی که جرات کرده بیاد طرفم . یه حرکتی به خودش داد وکیر منو که تو دستش داشت فرستاد تو سوراخ کونش . چه لذت بخش بود . چقدر هم راحت رفت . هرچی فرو می کردم بازم جا داشت وکیرمو تقریبا تا ته قبول کرد -الهه سوختم -جمال منم سوختم . از پشت بغلش زده کیرم بود توی کونش وتصویرشو در آینه می دیدم . لباس خوابو از سرش در آورد وپرتش کرد به یه گوشه ای . سینه های درشتش از داخل آینه مشخص شده بود . هریک از دستامو گذاشته بودم رو یه سینه اش واونم در همین حالت کونشو می گردوند -چقدر کلفته جمال جون . همه این کا را رو دارم می کنم که وقتی کیرتو کردیش تو کونم این قدر واسه ما ناز نکنی و زود خالی نکنی . هنوز این جمله از دهنش خارج نشده بود که با چند تا ناله طولانی چند تا پرش طولانی هم تو کون مادر زنم انجام داده هم اونو سیرابش کردم هم خودمو . البته اونو هم سیرابش کردم هم تشنه ترش . -کیرتم داغه آبشم می سوزونه .. کوسسسسم کوسسسسمو بسوزون . کوسم عاشق اینه که آب کیر به جوش اومده اونو بسوزونه . پدرزنت انگار همش یخ زده هست . آبشم یخ زده هست -فدات میشم الهه . مهم اینه که تو یخ زده نباشی . خوب امشب از دامادت داری پذیرایی می کنی . هرچند من که زایمان نکردم -همه این کارا واسه اینه که دخترمو خیلی دوست دارم ومیخوام تو و چشم دلت سیر باشه وبهش خیانت نکنی وزندگیتون از هم نپاشه -واقعا نمی دونم جواب این همه محبتهاتو چه جوری بدم الهه جون . -منو ببر رو تخت اون وقت می تونی با کیر مشتی خودت جواب منو بدی . هنوز فکر می کردم که دارم خواب می بینم . بدنش مثل تن یه ماهی بود . دست که بهش می زدی انگار سر می خورد -الهه الهه باورم نمیشه .. انداختمش رو تخت و رو بدنش نشستم . چقدر دهنش داغ بود . خودمو بالا کشیده کیرمو گذاشتم تو دهنش یه جوری ساک می زد که فکر می کردم این کوس تنگ دخترشه که دارم واسه اولین بار می کنمش . دستشو دراز کرد طرف کوسش وخیلی آروم اونو می مالید وقتی نگاهشو دیدم که داره ازم طلب کیر می کنه دستشو از رو کوسش وکیرمو از توی دهنش ورداشتم . کیرمو که دوباره داغ و کلفت شده بود به کوس الهه چسبوندم . هنوز باورم نمی شد این خوش بدنو تسلیم خودم کرده باشم . اونم خیلی آسون . -چیه بهت مزه نمیده کوسمو این قدر راحت داری می گایی ;/; این قدر ها راحت راحتم نیست . نمی دونی چقدر با خودم کلنجار رفتم تا خودمو قانع کردم -قربون تو الهه خوشگلم بشم . حالا میشه یه خورده من با تو کلنجار برم ;/; -هر طور میلته . هر طور عشقته . لبهای الهه را تسلیم لبهای خودم کرده و با فشار بوسه کیرمو توی کوسش فرو می کردم . دستامو از پهلوها گذاشته بودم رو سینه هاش وحرکاتمو تند تر کردم . گاه لبمو از رو لباش بر می داشتم و با هوس بهش می گفتم الهه جون پس تو امشب اومدی که مراقب من باشی که دست از پا خطا نکنم ;/; و اونم خیلی آروم و با هوس جوابمو می داد -مگه خطا کردی ;/; این همون کاریه که بایستی می کردی . دستامو دور کمرش حلقه زدم تا سینه هاش به سینه هام بچسبه ولباش به لبام . معطلش نکردم -بگیر بگیر کیرمو حالا تو شدی کشیک من ;/;-بزززززن کوسسسسمو تنبیهش کن دیگه از این غلط کاریها نکنه . صاحبشو تنبیه کن . اصلا چی دارم میگم صاحبش خودتی خودت . خودت عزیزم . بالش نرمی رو که کنارش بود گرفت تو دستش وپنجه هاشو فرو برد داخلش . هنوز ده دقیقه از گایید نش نگذشته بود ولی نشون می داد که نزدیکه که به آخر خط برسه . خیلی بیرحم شده بودم . نوک سینه درشتشو گذاشته بودم تو دهنم ویه انگشتمو از بغل کیر فرستادم تو کوس مادرزن خوشگل و ناز و جوونم -واییی جمال کیرت . انگار به کوسم چسبیده .. وای نه نه بزن .. ولم نکن بالشو پرت کرد و دو دستی چسبید به موهای سرم ومنم واسه این که زودتر به ارگاسمش برسونم و از این کشش خلاص شم مثل یه فراری تازه از زندان فرار کرده حداکثر فشارو به پاهام می آوردم -آخخخخخ ووووووهههههه .. آهههههه پنجه هاش رو سرم باز شد ومنم منتظر نشدم ببینم که مامان چی فرمایش می کنن . حیف بود توی همچین کوسی آب نریزم . خیلی حال داد . فکر نمی کردم این قدر زود آب کیرم جمع شده باشه . فکر نمی کردم الهه بتونه کاری کنه که دوباره حشری شم . منو برد تو حموم ولیف حسابی رو تن و بدنم مالید . کیرم آتیش زیر خاکسترو روشن کرد -الهه یه خورده واسه دخترت بذار -اووووههههه اون تازه اگه بیاد چند روزی معافه و باید به پسرت برسه -ببینم فرداشبم میای که مراقبم باشی ;/; کیرمو گرفت تو دستش و یه بوسه ای بر کله اش زد و گفت هرچی این بگه .. درهمین موقع موبایل الهه یه زنگی خورد . مهستی بود . من و الهه گوشمونو به گوشی نزدیک کردیم -مامان فقط جمال نفهمه . ببنم همه چی امن و امانه ;/; -آره دخترم جای نگرانی نیست . تضمینی تضمینی . اصلا نذاشتم جنب بخوره وجایی درره -مامان اگه تو رو نداشتم چیکار می کردم . خداکنه با این پسر دار شدنش یه خورده عاقل شه . میشه یه خواهش ازت بکنم .رومو زمین ننداز . می تونی فرداشبم زحمتشو بکشی و هوای جمالو داشته باشی . می دونستم پدر زنمم هم از اون هفت خطهاست واونم از این که زنش از خونه دور باشه با دومش گردو میشکنه . واسه همین بود که پدرزن جان پلاس ما نشد . دیگه اینو حساب نکرد که جمال هفت خط کوس و کون زنشو یه سره کرده . قربون قدم نورسیده ام برم که واسم شگون داشت وخیلی هم خوش یمن بود .. پایان .. نویسنده .. ایرانی
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick