مهرداد و کون عمه
سلام اسم من مهرداد هستش و 20 سالمه. یه عمه دارم که کون خیلی گنده ای داره. تابستان دو سال پیش بود که عمه ام همه فامیل را برای شام دعوت کرده بود خونشون. خونواده من رابطه زیاد خوبی با خونواده عمه ام نداشت ولی چون خب همه فامیل بودن مجبور بودیم که بریم. شب که شام را خوردیم بعد از یکی دو ساعت فامیلامون رفتن خونشون اما مجبور بودیم شب را خونه عمه ام بمونیم آخه خونه عمه ام و بقیه فامیل تهران بود ولی ما از اصفهان میومدیم. خونه عمه ام دو تا اتاق داشت که کنار هم بود یه اتاق واسه عمه ام و شوهرش یکی هم برای دختر هفت سالشون. من توو اتاق دخترعمه ام رو زمین خوابیده بودم ولی خ
ونواده ام توی حال خوابیدن. چون عادت نداشتم رو زمین بخوابم اون شب هر کار میکردم خوابم نمیبرد. تقریبا ساعت دو بود. تصمیم گرفتم برم توو حیات یکم راه برم. در اتاق را که باز کردم دیدم شوهر عمه ام داره میره توو حیات. صبر کردم که برگرده بعد من برم. دم اتاق که وایساده بودم دیدم چراغ اتاق عمه ام روشنه و درم خیلی کم باز بود. توو اتاق را که یواشکی نگاه کردم یه لحظه شوکه شدم. دیدم عمه ام لخت رو تخت نشسته و داره با دستمال کاغذی آب کیر شوهرشا از روی سینه اش پاک میکنه. همون لحظه شوهرعمه ام داشت میومد منم سریع رفتم توو اتاق و در را بستم. نزدیکای صبح بود تازه داشت یه ذره خوابم میبرد که یه صدای در شنیدم.پاشدم ببینم کیه. دیدم یکی رفت توو حموم. تو حال که همه خواب بودن تو اتاق هم که دخترعمه ام بودش. رفتم در اتاق عمه ام را یواش باز کردم دیدم شوهرعمه ام نیستش. پس اون بود که رفته حموم. اما من یه منظره جالبتر توو اتاق دیدم. عمه ام لخت رو تخت خوابیده هیچی هم روش نبود. رفتم توو اتاق و در را بستم و به تخت نزدیک شدم. خیلی حشری شده بودم کیرم شق شده بود. تنها کاری که به نظرم میرسید این بود که کیرما دراوردم و با تف خیسش کردم و با دیدن بدن عمه جق میزدم. با خودم گفتم حالا که موقعیتش پیش اومده باید یه دستی به کس و کون عمه بزنم و بکنمش حتی اگه خیلی کوتاه باشه. رفتم جلوتر بدنم داشت میلرزید. دستما بردم نزدیک کس عمه و محکم گرفتمش. عمه ام از خواب پرید بالا میخواست داد و بیداد بکنه من سریع دستما گذاشتم جلوی دهنش و به پشت خوابوندمش خیلی تکون میخورد منم که دیگه اصلا حواسم نبود دارم چیکار میکنم کیرما که از قبل برای جق زدن خیس بود بدون هیچ معطلی کردم توو سوراخ تنگ کون عمه. یه دادی کشید که اگه دستم را محکم جلوی دهنش نگرفته بودم صداش تا خونه بغلی هم میرفت. یه چند دقیقه که خوب کردمش احساس کردم داره آبم میاد سرعت کردنا بیشتر کردم و تمام آبم را توو کون عمه خالی کردم. و بعد ولش کردم دیدم عمه از شدت درد تقریبا بی حال شده بود و ولو بود رو تخت و اصلا هشیار نبود منم چند دقیقه کس و سینه هاش را لیس زدم و بعد لحاف را انداختم رو عمه و رفتم توو اتاق. تازه فهمیده بودم که چیکار کردم ولی لذت این کردن از همه چیز بالاتر بود. آفتاب داشت طلوع میکرد منم همش توو اتاق داشتم راه میرفتم و فکر میکردم که اگه عمه این موضوع را به همه بگه من چه جواب هایی آماده داشته باشم. یه لحظه حس کردم شوهرعمه ام بعد از یک ساعت که توو حموم بود رفت توو اتاق. منتظر بودم که بیاد و منو خفه کنه ولی دیدم اتفاقی نیفتاد. صبح تقریبا ساعت ده بود دیدم صدای جروبحث میاد رفتم و دیدم بله عمه همه چیزا گفته و بابام و شوهرعمه ام دارن دعوا میکنن. منا که دیدن یه دفعه ساکت شدن. شوهرعمه ام اومد جلو که منا بزنه ولی بابام جلوشا گرفت. ازم پرسیدن عمه میگه تو اونا کردی راسته؟ منم خودما زدم به اون راه و هزار تا دلیل اوردم که من دیشب همشا خواب بودم. بابام با اینکه عمه ام خواهرش بود ولی حرفشا باور نمیکرد آخه اون توو فامیل به دروغگویی معروف بود و همش فتنه به پا میکرد. خلاصه بابام گفت وسایلا جمع کنید که بریم با هزار زور بالاخره از اون خونه اومدیم بیرون و رفتیم. الآن هم از اون ماجرا تا حالا دو سال میگذره و ما هیچ ارتباطی با خونواده عمه ام نداریم ولی من دلیم میخواد باز کون گنده عمه را بکنم.
نوشته: مهرداد