مهمان

مامانم در اتاق باز کرد و گفت پاشو یکم این اتاق مرتب کن مهمون داریم اصلا حسش نبود من محمدم یه پسر 19 ساله سال اول رشته حقوق یکی از دانشگاه های تهران در یک خانواده به شدت مذهبی و از بخت خوب یا بد گی هستم و با این حس کنار اومدم از بچه گی تو مسجد محل و بسیج و … مورد عنایت خیلی ها قرار گرفتم و الان هم یک سالی هست که دوتایی سکس فرند دارم که هر موقع مکان جور بشه یه حالی بهم میدن قدم 175 وزنم 65 و خیلی معمولی هستم همیشه به سلیقه خانوادم لباس می پوشم و هیچ آزادی خاصی ندارم همش دوست داشتم دانشگاه بیرون تهران قبول بشم که یکم از خانواده جدا بشم که متاسفانه نشد .
روز پنجم فروردین بود قرار بود یکی از دوستای پدرم برای نمایشگاه کتاب و حجاب و عفاف تهران بیان تهران و چند روزی منزل ما بمونن من این دوست بابام را ندیده بودم چند سال پیش تو سفر کربلا با خانواده من آشنا شده بودن و چند باری هم مامان و بابم رفته بودن اصفهان منزلشون فقط می دونستم که دو تا پسر دارن که از من بزرگتر هستن و کارشون هم واردات و فروش چادر بود خودشون می خواستن هتل بگیرن ولی به اصرار پدر من قرار شد بیان پنج روز منزل ما خونه ما یه دو طبقه است که طبقه بالا برای مهمونه و اتاق من و خانواده طبقه اول هستن حوالی ظهر بود که رسیدن چون ماه رمضان بود خانواده و من روزه بودیم البته من وانمود می کردم روزم حوصله گیر الکی مامانم را نداشتم ولی چون اونا مسافر بودن مامان نهار درست کرده بود رفتم توی سالن فقط یه خانوم آقا بودن سلام کردم و نشستم مامان اصرار می کرد که نهار بیاره ولی گفتن نه نهار تو راه خوردن صبر می کنن تا افطار که با ما بخورن فهمیدم که دو تا پسرشون هم برای تحویل غرفه رفتن نمایشگاه و شب اونام میان من برگشتم توی اتاقم داشتم روی یه تحقیق واسه دانشگاه کار می کردم که صدای زنگ اومدم فهمیدم پسراشون هم اومدن کنجکاو بودم برم ببینمشون یه نگاه به خودم تو آینه کردم و رفتم بیرون دو تا مرد جوان از همون بچه بسیجیی های که تصورش می کرد نشسته بودن تو سالن یکیشون حدود سی ساله به اسم محمد علی که علی صداش می کردن و یکیشون تقریبا هم سن و سال من به اسم حسین سلام کردم و دست دادم
چهره جذابی داشتن از اون مدل مردونه هایی که گی های بات دوس دارن ولی برام مهم نبود مامانم از من خواست وسیله های پسرا را ببرم تو اتاقم و دعوت کردم برن لباس عوض کنن با من اومدن تو اتاقم و گفتم بفرمایید راحت باشید لباس عوض کنید بیاین که افطار نزدیکه خودم از اتاق اومدم بیرون چند دقیقه بعد اونام اومدن رفتن سرویس وضو گرفتن نماز خوندن سفره افطار پهن شد و بعد خوردن غذا من اومدم تو اتاقم همه طبقه پایین مشغول صحبت بودن در اتاقم باز بود که دیدم یکی اومد طبقه بالا دیدم حسین اومد دم در اتاق گفت اجازه هست گفتم خواهش میکنم بفرمایید ساکش گوشه اتاق بود ساکش باز کرد و گفت با اجازه میخواد بره یه دوش بگیره یه حوله و لباس در آورد و من راهنمایش کردم و حمام طبقه بالا را نشونش دادم که علی هم اومد بالا پشت سرش هم پدر و مادرش اومدن و مادر من ما طبقه بالا دو تا اتاق داریم مامانم اون یکی اتاق و آماده کرده بود و رفت جای رخت و خواب و … را نشون مامانه داد گفت کاری چیزی داشتین حتما بگین به منم گفت برم شب پایین بخوابم که راحت باشن منم گفتم باشه رفتم تو اتاقم که علی اومد تو و گفت ببخشید محمد جون مزاحم تو هم شدیم اگه دوس داری بمون گفتم این حرفا چیه لب تابم و گوشی و شارژام و برداشتم و گفتم بفرمایید داداش راحت باشید مامانم یه رو تختی و یه تشک اورد داد بهم گذاشتم تو اتاق و رفتیم پایین
سحر بود که مامانم بیدارم کرد صدایی از بالا نمی اومد مشخص بود که خوابن سحری خوردیم و من تو اتاق پایین رو زمین خوابیده بودم ولی نمیدونم چرا خوابم نمیبرد لب تابم و روشن کردم و یه فیلم گذاشتن که پای فیلم خوابم برد ساعت 7 بود مامانم در اتاق باز کرد و اومد گفت بیا برو یا الله بگو این دو تا سینی را بزار بالا رفتم تو آشپزخونه مامانم صبحانه گذاشته بود رفتم بالا کسی تو سالن نبود سینی ها را گذاشتم و برگشتم بیام که در اتاق من باز شد علی بود با دیدن من سلام کرد یه شلوارک مامان دوز پاش بود و تیشرت سفید بدن ورزیده ای داشت سلام کردم گفتم صبحانه گذاشتم بفرمایید تشکر کرد و رفتم پایین با دیدن علی صبح داغ کردم رفتم پایین پای سیستمم بودم که مامان و باباش اومدن پایین ساکشون هم دنبالشون بود گویا اونا قرار بود برگردن اصفهان و پسرا تا اخر نمایشگاه تهران بمونن علی و حسینم اومدن که سر راه اونا رو بزارن ترمینال وبرن نمایشگاه من رفتم بالا ساک هاشون را از اتاق من گذاشته بودن تو اتاق مهمون رو تختم دراز کشیدم بوی غریبی می داد در و بستم که یه حالی به خودم بدم که مامانم صدام زد باهاش برم خرید برگشتم تا شب مشغول کمک مامان و کار روی پروژم بودم حوالی ساعت 9 بود که علی و حسین اومدن بابام تعارف کرد بیان پایین ولی یه راست رفتن بالا کلی هم بنده خدا ها خرید کرده بودن بابام باهاشون رفت بالا و گفت اخه این چه کاریه حداقل بیاین شام که گفتن شام خوردن بابام که اومد پایین من و فرستاد بالا گفت اونا تو اتاق مهمونن خواستی برو اتاق خودت مامانم یه ظرف میوه داد بردم بالا حسین تو اتاق بود علی هم داشت خرید هایی که کرده بودن را میزاشت تو آشپرخانه و یخچال با دیدن من علی گفت بیا داداش محمد مزاحم تو هم شدیم حلال کن حسین هم اومد از اتاق بیرون من زیاد اهل معاشرت نیستم نمیدونم این جور موقع ها چی باید بگم علی رفت لباس عوض کنه و حسین اومد و نشست توی حال منم نشستم روبه روش حرف خاصی بینمون رد و بدل نشد تا علی اومد وای علی یه شلوارک تا زانو پوشیده بود با یه تی شرت سفید سینه های هیریش از زیرش خود نمایی می کرد مشخص بود ورزش میکنه پاهای هیری جذابی داشت اومد نشست جلوی من تا نشست کیر و خایش داشت جلوم تو اون شلوارک خود نمایی می کرد من که همه حواسم حالا بین پاهای علی بود با صدای حسین به خودم اومدم که محمد شنیدم حقوق میخونی به خودم اومدم و گفتم اره یکم گپ زدیم علی گفت خستس میره یکم دراز بکشه ولی حسین هنوز نشسته بود دیدم کاری نداریم جز این که بهش پیشنهاد دادم اگه می خواد با هم فیلم ببینیم گفت باشه من رفتم تو اتاقم لب تاب را گذاشتم روی میز داشتم تو فولدرام دنبال فیلم می گشتم که حسین اومد تو و گفت خوب چی ببینیم گفتم نمیدونم بیا این آرشیو فیلم های من از پشت چسبید بهم وای می تونستم برجستگی کیرشو پشت کمرم حس کنم داشتم داغ می کردم موس را از دستم گرفت و یکم چرخ زد فکرشو نمی کردم با اون قیافه بچه مثبت تقریبا همه فیلم ها را بشناسه و دیده باشه رسید به گناه اصلی از آنجلینا جولی که یکی از فیلم های مورد علاقمه میدونستم کلی هم صحنه اروتیک داره بازش کرده گفت
به به همینو ببینیم صدا در دستشویی اومد علی بود از دستشویی اومد بیرون دم اتاق من دید ما نشستیم پا فیلم گفت میره می خوابه تخت من یه نفرست واسه حسین پایین بالشت گذاشتم و خودم لبه تخت بودم رفت پایین و گفت نمیشه دید نور صفحه لب تاب مشخص نیست بهش گفتم اگه می خوای بیا بالا بدون معطلی اومد کنارم دراز کشید فضا کوچیک بود و کاملا چسبیده بودیم بهم فیلم هم به جاهای حساسش رسیده بود همیشه فکر میکردم نمیتونم با هم سن و سال خودم برای سکس و رابطه ارتباط بگیرم ولی کنار حسین حشری شده بودم از نظر جسه وهیکل در مقابل خودش و داداشش مثل بچه بودم و این حشریم میکرد فیلم به صحنه هاش رسیده بود که حسین دستش را از زیر آورد و حالا سرم روی بازوی حسین بود برای این که راحت تر جا شیم رو تخت پامو بلند کردم که بچرخم بزارم روی پاش که پام خورد به یه چیز گوشتی سفت حسابی راست کرده بود پامو گذاشتم روی کیرش و حالا کامل تو بغل حسین بودم چرخید سمت من و نفهمیدم چی شد که دیدم حسین داره زبونشو تو دهنم می چرخونه شوک و شهوت دست به دست هم داد ولی خیلی کار بلد بود داشت لبامو می مکید و حالا بادستش کمرم را نوازش می کرد نمیدونم چرا و لی دوس داشتم باهاش همراهی کنم لبای نرم و خوشمزه ای داشت دستشو از پشت کمرم رسوند به کش شلوارم دستش و کرد تو و با انگشتاش حالا داشت سوراخمو نوازش می کرد تو اوج شهوت بودم این قدر کارش خوب بود که با همیمن کارش داشت ارضام می کرد اولین بار بود که تو اتاق خودم رو تخت خودم یه نفر داشت باهام عشق بازی می کرد دستم گرفتو بلند کرد و گذاشت روی کیرش چشمام برقی زد وای چقدر بزرگ بود یکم از روی شلوار براش مالیدم پاشد و رفت دم در اتاق خودشون رفت داخل و اومد تو اتاق من در و بست فکنم رفت دید که علی خوابه یا نه شلوارش را کشید پایین سر کیر کلفتش از بالای شورت زده بود بیرون ایستاد رو به روی من جلو تخت و سر من و گرفت برد سمت کیرش شورتش را کشیدم پاین کیرش مثل فنر خورد تو صورتم شروع کردم براش ساک زدن تازه داشتم از خوردن اون کیر کلفت لذت میبردم که فکنم داشت آبش می اومد سرمو گرفت و کیرشو کشید بیرون بلندم کرد پیراهنمو در آورد و شلوارمو کشید پایین کیر من تقریبا ده سانت جلوی شورتم از پیش آب خیس شده فهمیدم میخواد بکنه گفتم صبر کن برم سرویس و بیام خواستم لباس بپوشم برم گفت نمی خواد برو بیا گفتم اخه علی گفت خوابه خوابه برو درو باز کردم و همونجوری لخت رفتم در اتاقشون بسته بود رفتم تو سرویس و چند باری کونمو با آب پرو خالی کردم و شستم در سرویس را باز کردم که برم دیدم علی تو چهار چوب در ایستاده در دستشویی را بستم نمیدونم باید چیکار میکردم که درو باز کرد و گفت بیا محمد جون نترس دستمو گرفت و از سرویس کشیدم بیرون گفت پس حسین آمادت کرد باورم نمیشد ولی فکنم برنامشون بود و با هم هماهنگ بودن از دستشویی اومدم بیرون لخت روبه روی علی ایستاده بودم سرم مقابل سینه هاش بود دستم و گرفت و برد اتاق خودم حسین لخت نشسته بود لب تخت با دیدن علی گفت بیدارت کردیم داداش و دو تایی خندیدن من و کشید سمت تخت پاشد ایستاد و دستش و گذاشت روی شونم فشار داد پایین نشستم کیرشو با دهنم تنظیم کرد و شروع کردم براش ساک زدن کیر نیم خیزش داشت تو دهنم بیدار میشد تصمصم گرفتم به جای مقاومت از شرایط لذت ببرم همیشه دوس داشتم گروپ را تجربه کنم و حالا فرصتش تو خونه خودمون تو اتاق خودم پیش اومده بود کیر حسین را با دست گرفتمو شروع کردم براش ساک زدن همین حین بود که همه وجودم داغ شد علی نشسته بود پشتم و زبونش را کشید روی سوراخم وای لذت وصف نشدنی بود کونم با دستاش باز کرد و شروع کرد به لیس زدن سوراخم آروم آروم انگشتم میکرد یه کیر کلفت توی دهنم بود و حالا دو تا از انگشت های علی توی سوراخم آب حسین داشت می اومد از دهنم کشید بیرون و رفت فکنم سرویس علی نشست لبه تخت و شلوارکش را کشید پایین یه شورت سیاه پاش بود که کیر بزرگش داشت زیرش خود نمایی میکرد شورتش را در آوردم کیرش پرید بیرون کلفت به اندازه مچ دست با یه قوس جذاب رو به بالا پیش آبش سرش و براق کرده بود سرشو گذاشتم تو دهنم و ذر ذره کشیدم تو نالش در اومد همش تو دهنم جا نمیشد شروع کردم به مالیدن و ساک زدن براش که یه مایع سردی رو سوراخم حس کردم حسین بود که رفته بود از اتاقشون ژل آورده بود چند باری انگشتم کرد و سر کیرشو گذاشت رو سوراخم علی شونه هامو نگه داشت و حسین کیرشو سانت سانت تو سوراخ تنگ و کوچیکم جا داد تا جایی که تخماش خورد بهم نالم در اومد درد همه وجودمو گرفته بود میخواستم فریاد بزنم که لبای علی به لبام گره خورد و حسین شروع کرد به تلنبه زدن تو سوراخم داشتم جر میخوردم علی از جلو دو طرف کونم و باز کرد کیرشو هل داد تو دهنم تا برادرش حسابی کونمو بگاد بهش گفت نزدیک بود کام بشی بکش بیرون تا من بیام چند تا تلنبه محکم زد بهم و کشید بیرون علی نشست لب تخت حسین بلندم کرد ژل و داد بهش ریخت رو کیرش و حسین بلندم کرد تا بشینم رو کیر داداشش که داشت زیر نور کم اتاق حالا برق میزد با این که حسین حسابی گشادم کرده بود جا دادن اون کیر تو سوراخ یه پسر نوزده ساله واقعا کار سختی بود علی گذاشت تا خودم آروم آروم بشینم روی کیرش حسین رفت کیرشو شست و اومد داد دهنم چند ثانیه ای نشستم روی کیر علی تا جا باز کنم و شروع کردم خودم رو کیرش پایین بالا شدن با هر پایین و بالا لذت وصف نشدنی وجودمو می گرفت کیر حسینو از دهنم در آوردم و علی شروع کرد به تلنبه زدن تو سوراخم ناله هام به صدای لذت تبدیل شده بود این قدر تو سوراخم عقب جلو کرد و پروستاتم تحریک شده بود که ناخواگاه آبم پاشید بیرون روی بدن علی باورم نمیشد تا حالا این جوری ارضا نشده بودم اوج لذت بود برام سوراخم تنگ شد و توان تلنبه های علی را نداشتم بلند شدم و چشمام سیاهی رفت افتادم روی تخت چشمام باز کردم دیدم پاهام روی شونه های حسینه و داره سوراخمو وحشیانه میگاد بی حس شده بودم علی که دید چشامو باز کردم کیرشو کرد دهنم و شروع کرد تو دهنم تلبه زدن از سوراخ و دهن داشتن میگاییدنم که صدای حسین بلند شد و نبض کیرشو تو سوراخم حس کردم کیرشو کشید بیرون نگاهش کردم خیس عرق و لذت بود پاشد رفت سرویس حالا نوبت علی بود برم گردوند به شکم روی تخت یالشت را گذاشت زیر کون گاییده شدم دستامو از پشت گرفت زبونش را کشید روی کمرم تا رسید به لاله گوشم در همون حین کیرشو تا دسته تو سوراخم به راحتی جا کرد وای پاره شده بودم دیگه طاقت نداشتم شروع کرد به گاییدنم برخورد کیرم با تشک و کیر کلفت علی تو سوراخم دو باره داشت حشریم می کرد داشتم دو باره راست می کردم که علی بلندم کرد داگ استایل گذاشتم لب تخت کیرشو مرتب می کرد داخلم و می کشید بیرون چند باری این کارو کرد و شروع کرد به تلنبه زدن تو سوراخم حسین از سرویس اومد و نشست لب تخت از زیر کیرمو که حالا راست شده بود گرفت و شروع کرد به مالیدن و خوردن لبام دوباره داشتم حال میکردم دستمو بردم سمت کیرشو شروع کردم براش مالیدن خندید و گفنت ای جنده هنوز سیر نشدی کونی کیرش داشت آروم آروم باز تو دستام بزرگ میشد و علی هنوز داشت سوراخمو میگایید علی تلنبه هاشو محکم تر کرد فهمیدم آبش داره میاد کیرشو کشید بیرون مایع داغ کل کمرمو پر کرد کل آبشو خالی کرد رو کمرم و باز چنتا تلبه زد تو سوراخمو کشید بیرون گفت مرسی محمد جون خیلی حال دادی من میرم بخوابم حسین باقیش با تو حسین کمرمو با دستمال پاک کرد بعد علی رفتم سرویس دیدم علی لباس پوشیده تو جاش خوابیده دوس داشتم برم کنارش دراز بکشم که حسین اومد از اتاقم بیرون و گفت برو بخواب تا بیام عروس خانوم رفت سرویس رو تختم خواب بودم که اومد تو اتاق کیر خیسشو با دستمال پاک کرد و گرفت جلوم و گفت برو تو کارش که یه راند دیگه می خوام شروع کردم براش خوردن از دهنم کشید بیرون اومد کنارم بغلم کرد و از پشت کیرشو هل داد تو سوراخم و شروع کرد به بازی با کیرم عین یه بچه تو بغلش بودم کیر کلفتشو تو سوراخم عقب جلو میکرد و با کیر من بازی میکرد چرخید و من و بلند کرد و نشوند روی کیرش داشتم باز ارضا میشدم یکم با کیرم بازی کرد و من داشتم رو کیرش پایین بالا میکردم که باز ارضا شدم دیگه نایی برام نمونده بود گذاشتم لب تخت و وحشیانه شروع کرد به گاییدنم تا آبش اومد نفهمیدم چی شد با صدای زنگ گوشیم به خودم اومدم مامانم بود چشامو باز کردم لخت تنها روی تخت بودم حسین رفته بود جواب دادم که میگفت پاشو بیا پایین سحری بخور دنبال شورتم گشتم یه نگاه تو آینه به خودم کردم شبیه جنده هایی شده بودم که بهشون تجاوز شده ولی نمیدونم چرا خیلی از خودم راضی بودم خودمو جمع و جور کردم و رفتم پایین بعد سحری همون پایین موندم نفهمیدم کی خوابم برد بیدار شدم ساعت 11بود حسین و محمد رفته بودن نمایشگاه رفتم بالا یه دسته تیغ بردم و موهای کم بدنم شیو کردم یه شورت پشت باز داشتم پوشیدم ناخود آگاه داشتم خودم را برای گاییده شدن شب آماده می کردم و همش صحنه های دیشب جلو چشمام بود . همش خدا خدا میکردم ساعت 9 بشه و علی حسین بیان میخواستم امشب خودم …

نوشته: m.m19

دکمه بازگشت به بالا