میثاق گلی
–
نمی دونم عشق بود یا هوس . واسه من عشق بود و واسه اون هوس . وقتی برای اولین بار تو عروسی برادرم اونو دیدم همه هوش و حواس و دین و دنیام رفت . یه پیرهن یه سره به رنگ قرمز که یه طرف دامنش چاک داشت وپس از چند سال این جوری پوشیدن هنوز از مد نیفتاده بود به تنم بود . نمی دونم کی بود و از کجا اومده بود . حتی نمی دونستم چیکاره است . فقط با نگاهش تسخیرم کرده بود . اون تن منو می خواست و من وجودشو . اون مجرد بود و من شوهر داشتم . هم سن بودیم . اسمش بود میثاق ولی می دونستم که هیچوقت نمی تونه با من میثاق عشق ببنده . اون شب تا می تونستم دونفری رقصیدیم . وقتی صورتش به صورتم نزدیک می شد گرمای شدیدی رو احسای می کردم نمی دونستم داغی تن منه یا از نزدیکی با اون که تا این حد گر گرفتم . وقتی تنم به تنش می چسبید گرمای بدنشو احساس می کردم . یه بار در شلوغی خودشو به پشتم چسبوند . بر جستگی کیرشو از پشت شلوارش روی کونم احساس می کردم . اولش یه خورده سختم بود ولی احساس لذت زیادی می کردم .. دوست داشتم بیشتر باهاش تماس داشته باشم . خودشو بهم چسبونده بو دوولم نمی کرد . کاش اون آهنگ قطع نمی شد و شلوغی ها به همون صورت ادامه داشت .. وقتی که رفتم دستشویی حس کردم کوسم یه تیکه آتیش شده . داغ داغ خیس و پر حرارت . بعدا فهمیدم که اون پسر خاله عروسه . اون شب رفتیم یه گوشه خلوت . با هم درددل کردیم . از عشقش می گفت که اونو ولش کرده و با خونواده اش رفته امریکا پشت چشام با لباسام هم خونی داشت . وگونه هام که با یه روژسرخ خوشرنگ پوست سفید صورتمو زیباتر کرده بود . هوسو تو چهره میثاق می دیدم . با این نگاه به خوبی آشنایی داشتم . هر وقت شوهرم این طور بهم نگاه می کرد می دونستم که ازم چی میخواد . دوست داشتم اونچه رو که میخواد بهم بده ولی نمی دونم چرا حس می کردم که دارم عاشقش میشم . با این که دو ماه بود که بار دار بودم واینم یه قوز بالا قوز دیگه چرا این بلا داشت سرم میومد خودمم نمی دونستم . رفتیم تو سرویس بهداشتی . طبقه پایین تالار پذیرایی . یه جایی بود که شبیه حموم بود . رفتیم توش درو از داخل بستیم . خودمو انداختم تو بغلش . خودشو بهم چسبوند . لبامو بوسید ودستشو از چاک دامن رسوند به پاهام . ناله هامو تو سینه خفه می کردم . ولی قبل از این که فرصت فکر کردن پیدا کنم اون سرشو گذاشت لای پام و شورتمو کشید پایین و زبونشو رو کوسم کشید .-نهههههه میثاق نه خواهش می کنم خواهش می کنم . چند نفر اومده بودن دستشویی . ترس برمون داشت خیلی صبر کردیم تا سر و صدا بخوابه . به من گفت که اول من برم بیرون این جوری بهتره . خوشبختانه به خیر گذشت و گند کار در نیومد . اون شب چند بار دیگه به عناوین مختلف با هم خلوت کردیم ولی من خواهر داماد بودم و زیاد نمی تونستم به یه کار بچسبم ورو یه مسئله زوم کنم . چند روز بعد بهم زنگ زد که بریم با هم بگردیم .این گشت و گذر های ما زیاد شده بود و من به بهونه های مختلف از خونه جیم می شدم هر چند بیشتر اوقاتی که می رفتم بیرون شوهرم خونه نبود .دیگه با لذت داستانهای وبلاگ امیر سکسی رو می خوندم . یه روز ازم خواست که برای فرداش برم آپارتمان مجردیش . دلم نمی خواست رابطه قشنگمونو با یه سکس خراب کنه . هرچند که شاید خیلی بیشتر از اون می خواستم تن لختمو تقدیم کنم . ولی من جسم و روحو با هم می خواستم وعشقشو حرفای قشنگشو می خواستم . نمی دونم چرا داشتم خودمو فریب می دادم که منم می تونم عاشق باشم . منم در این شرایط می تونم دوست داشته باشم . می خواستم سنتها رو بشکنم . خیلی به خودم رسیدم ازم خواسته بود با همون ترکیب روز عروسی بیام منم مثل مسخ شده ها حرف ارباب وجودمو گوش کردم . می دونستم که امروز بالاخره می خواد که به مرادش برسه . واون کاری رو که در روز عروسی استارتشو زدیم تموم کنه . وقتی که در آپارتمانش باز شد از همون لحظه اول خودمو انداختم تو بغلش .-گلی تو واقعا گلی .-میثاق تو می تونی با یه گل پیمان ببندی ;/; -تو که پیمانتو با یکی دیگه بستی .-دوستت دارم میثاق عاشقتم . فقط نیمساعت داشت با بدن پوشیده ام ور می رفت . آروم آروم لخت شدیم . خیلی آروم و بی پروا شورت خودمونو هم در آوردیم .-گلی خیلی خوشگل شدی -خوشگل نبودم ;/; -چرا ولی امروز خیلی به خودت رسیدی .-خب واسه اینه که تو هم میخوای به من برسی .-بگو چی میخوای -تو رو . لبو زیر لبمو چونه امو زیر گلومو خیلی آروم می بوسید . دوست نداشت پوست سفیدمو لک بندازه وبرام گرفتاری درست کنه .-خیلی نازی گلی . نوک سینه هات چقدر باحاله . وخود سینه هات .-تو که می دونی همش مال توست .-تو هم که می دونی من اشتهای همه جاتو دارم . سینه های منو گذاشت تو دهنش واونا رو با لذت می مکید ومنم داشتم به لذت زندگی و هوس فکر می کردم . یه لحظه به شوهرم فکر کردم که همه کار واسم می کنه .. به بچه ای که تو شکمم داشتم . همه اینا آرومم می کرد ومکمل این هوس ولذت من عشق و هوسی بود که به میثاق داشتم . حس کردم که زنها هم می تونن دو تا شوهر داشته باشن وبه یه شوهرشون بیشتر علاقمند باشن . پاهامو به دو طرف باز کردم تا کوسمو راحت تر بخوره . کیر میثاق رو درشت تر و دراز تر ومهمتر از همه سرحال تر از کیر شوهرم یافتم وتشنه تر از اون . این کیر حریصانه به کوسم نگاه می کرد . اونو تو دستام گرفتم و مث یه بچه کوچولو با هاش حرف می زدم .-چی می خوای خوشگله . دوست داری بری تو لونه ات آروم بگیری ;/; یه خورده صبر کن اونجا هم میری .-گلی بیا تو بغلم -من که تو بغلتم .-از اون بغلای چسبون -من که بهت چسبیده ام .-دوستت دارم دوستت دارم میثاق تا هر وقت که تو بخوای بهت حال میدم .-من میخوام تا موقعی که زنده ام و نفس می کشم بهم حال بدی . وقتی کوسمو میون لباش قرار داد وواسه مکیدن و لیسیدنش اززبون و دندوناش کمک گرفت ساختمونو به لرزه در آورده بودم . نمی تونستم فریاد نزنم . از رسوایی هم نمی ترسیدم . کسی که منو اونجا نمی شناخت -گلی چه خبره -بذار حال کنم هوسمو خالی کنم . بذار همه فکر کنن یه جنده آوردی و داری می کنی . من که خیالم نیست . تازه همه اهالی مثل خودتن . قبل از این که کیرشو بفرسته تو آشیونه شهوت من وباهاش پیوند هوس ببنده یه بار دیگه اونو تو دستم گرفتم وزبونمو از نوک تا ته روی تمام ناحیه کیرش می کشیدم .. وقتی که مست مستش کردم و کیررو گذاشتم تو دهنم و ساک زدنو شروع کردم به خودش فشار می آورد . نمی دونم چرا داشت خودشو جمع می کرد .شاید نمی خواست به این زودی خودشو ارضا کنه تا هیجان بیشتری داشته باشه ولی من می خواستم آب عسلی اشو شیره شیری خوشمزه اشو نوش جون کنم . هوسشو ببلعم وعشق و هوس خودمو نشون بدم وبهش بگم که با این که شوهر دارم ولی چقدر عاشقشم که گوهر وجود وعفتمو هم تقدیمش کردم . به نظرم این کار یه زن شوهر دار ارزشش از کار یه دختر مجرد هم بیشتره . ومعشوق باید قدر اونو بدونه .-گلی گلی گلی جااااااان آب کییییییررررررم مث جووووی روووون داره می ریزه . صبر کردم تا تمام آبی رو که تو این مرحله می خواد بریزه تو دهنم بریزه و بعد با یه مکش دیگه تتمه اونو هم خوردم ودهنمو باز کرده و گفتم عزیزم این جوی روون تو کوس منم باید جاری شه -اون که جای خود داره ازم خواست که دمر کنم تا پوزیشن کون من تو دیدش بیفته -گلی گلی تو خوش کون ترین دختری هستی که من تا حالا باهاش بودم خیلی بهم بر خورد . سوتی داده بود . سکوت کردم و همه چی رو فهمید -ولی تو آخریشی . آروم گرفتم و سرشو گذاشت وسط دو تا قاچ کونمو گاز گرفتن آرومو شروع کرد . گاز گرفتن همراه با لیسیدن کون و سوراخ کون . وانگشت کردن تو سوراخا . دو تا برش سفت کون منو تو دستش نگه داشت و از پشت کیرشو پس از این که چند بار دور کوسم گردوند گذاشت تو کوسم -جاااااان بالاخره منو گاییدی . بالاخره قلعه کوس تسلیم شده منو تسخیر کردی ;/;-گلی گلی این کیر منه که زندونی قلعه کوسته -تو آزادی . کیرت تو زندان کوس من آزاده که هر کاری که میخواد انجام بده . کیرش به تمام تنم لذت می داد . وقتی که اونو با فشار واصطکاک رو تمام زوایای بیرونی کوس می کشید تا بفرسته داخل وجودم دوست داشتم بهش بگم که اگه دوست داشته باشه حاضرم با اون به هر جای دنیا هم که بخواد فرار کنم . ولی می دونستم که نمیشه واونو باید به عنوان یک عشق همیشگی واسه خودم داشته باشم ویک هوس همیشگی در کنار هوسی که باید برای شوهرم می داشتم . فقط یه تلنگر لازم بود تا منو به ارگاسم برسونه -میثاق من طاقباز می کنم تو از روبرو باهام عشقبازی کن این جوری زود تر به ارگاسم می رسم . عشق من گوش به فرمان من کیرشو از روبرو کرد تو کوسم . بغلم کرد ودستاش دور کمرم ولبهای داغ و تشنه اش رو لبهای تشنه من قرار گرفت .-بزززززززن کوسسسسسسم ضررررربه مجکم کییییییرررررتو میخخخخواد . آهههههه -گلی گلی کوس کوچولو ت دلمو برده . منو کشته -بگو بگو بازم بگو تو که می دونی همش مال توست وووقتی که داشتم به ارگاسم می رسیدم دستامو که دور کمرش حلقه زده بودم بیشتر به هم قفل کرده و پاهامو هم به یه حالت حلقه مانند دور پاهاش فشار می آوردم . اونو طوری به خودم قفل کرده بودم که کیرش اون داخل جوش آورد این بار فریاد های میثاق بود که طنین انداز فضای سکس ما شد -اوووووففففففف گلی گلی داره می ریزه . حس می کنم دارم به عمر جاودانه می رسم -من رسیدم میثاق -چه جوری -از اون وقتی که از چشمه آب حیات تو آب کیر تو رو خوردم -دوستت دارم گلی چه حرفای شیرینی می زنی …….. چقدر آروم گرفتم و شاد شدم . به شوهرم بهتر می رسیدم . با همه مهربون شده بودم . به خوندن داستانهای امیر سکسی ادامه می دادم . سکس با میثاق و عشق به اون آرومم کرده بود ودر خیال سودای عشق اونو داشتم … نمی دونم چرا پس از یه مدتی میثاق من به تلفنهام جواب نمی داد . بک هفته گذشت و ازش خبری نشد تا این که یه روز که عروس یا همون زن داداشم اومد به خونه مون با یه بهونه ای صحبتو به میثاق کشوندم …. اون رفته بود امریکا . عشق اولش اونو طلبیده بود ومنو با دنیای خیالی و عشق خیالی تنها گذاشت . حالا از دو تا میثاقی که داشتم فقط یکیش باقیمونده بود . میثاق من و شوهرم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick