ناددر و نازنین 121

نازنین : خووووووووب!
نااااادر
نادر : ولی خب دیگه فعلا چیزی …. نمی کنم
نازنین : تحریکم نکن
نادر : جاااااااااااان جون دلم .. فقط مال منی .. توی بغل منی ناز منی .. عشق منی
هوس و نفس منی
نازنین : جووووونم
نادر : من و تو کنار هم .. مثلا با آرامش یه نصفه روز باشیم
وقتی …….
چند دقیقه سرمونو مشغول می کنیم یعنی خودمونو
دوباره همون میشه جوووووون
نازنین : شل بشی هم برام مهم نیست
همینکه تو بغلت, کنارت باشم کافیه
نادر : ولی دوباره ردیف میشه
نازنینم دوستت دارم
نازنین : حتی اگه دوباره هم ردیف نشه
نادر : فدای اون حرفات
نازنین : من باهات عشق بازی میکنمو لذت میبرم
نادر : …….
نازنین : عشقبازی رو به سکس کامل ترجیح دادم همیشه
نادر : وقتی فکرشو می کنم هیچ فاصله روحی و اندیشه ای و و هیچ بی اعتمادی بین ما نیست
اعصابم آروم میشه
نازنین : دوستت دارم نادر
نادر : منم دوستت دارم .. عاشقتم
به نظرت دیوونه ام ; .. آخه عاشقتم
می خوام وقتی عشقبازی می کنم
نازنین : دیوونه که هستی
خب;
نادر : طوری لذت ببرم که از تمام وجود و احساس طرف لذت ببرم
فدات شم .. دیوونه توام
زمانی می تونم از تمام وجود و احساس طرف لذت ببرم
که خودم با صفا و وفا و تمام احساس بهش این حسو بدم
تو به من این حسو میدی
من به تو این حسو میدم
وقتی دو اینه شفاف
دو عاشق با عشقی پاک کنار هم قرار می گیرن
این یعنی نهایت لذت و هوس
و من می دونم حس درون تو رو
عشق تو رو
و از همینش لذت می برم
.*********
تا فرداشبش هم   صد ها چت داشته و تلفنی هم حرف زدیم قرار بود نیمه شب  بیست و سوم ژانویه بیاد چت اون و خانواده اش و دوست خانوادگی شون که خواستگارش هم جزوش بود با هم رفتند به لواسان .. اون جا هم یه ویلا دارن .. به من گفت نادر نگران نباش من فلانی رو تحویل نمی گیرم این قدر حرص نخور من میام شب میام چت .. ولی نیومد .. نگران بودم . اونا دارن اون جا در مورد چی حرف می زنن ; خونواده چه آشی دارن براش می پزن .. دلم مث سیر و سرکه می جوشید . یعنی عشق نازنین اون قدر محکمه که اون تراژدی که ازش حرف می زدیم به وقوع نپیونده .;. نازنین رو حرفش هست ; اون جوری که همیشه می گفته برای نادرشه ; بازم می تونیم با هم باشیم ;  برای من عشق مهم تر از همه چیز بود . حاضر بودم بهش دست هم نزنم تا اونو از دست ندم … ولی ازش خبری نشد . نازنین نیومد .. اون نیومد … و ترس برم داشت .. خوابم نمی برد .. تا صبح نگاهم به مانیتور بود .. دو شب پشت هم این حسو داشتم .. و واسه خودم چت های یک طرفه ای می دادم.. چند تا از این پیامهای و ژانویه خودمو میارم . پیامهای یکطرفه بدون نازنین
عزیزم کجایی خوشگلم .. این پسره صبح مدرسه نداره ; نازنین نادر نداره ;
بیا دیگه .. دلم نازنین نمی خواد
دلم نازنین می خواد…….. دلم نازنین می خواد …. هول شدم … یه وقتی همینو گیر ندی ها ..
حتما خوابیدی .. هر وقت بیدار شدی بهم پیام بده … شاید منم چشامو ببندم
باشه عشقم … امید وارم خواب راحتی داشته باشی ….
شایدم خونه دایی ات خوابیده باشی
نیومدی عزیزم
حست می کنم
می دونم شرایطتت سخته
منم انتظارم زیاد نیست
گفتی دیر وقت میای .. شاید دیر وقت شرایطتت خوب شد …
شاید وقتی نیمه شب دیدی مامان خوابه یه پیام در چت بدی …
شایدم اصلا تا صبح نیای
عیبی نداره . حست می کنم
ولی خب دیگه …
اگه اومدی این جا به گوشی پیام بده … شاید با یاد تو که به دلم آرامش میده خوابیدم ..
خیلی دوستت دارم
نازنین مهربونم .. همسرم .. شریکم ..
کسی که هیچوقت فراموشت نمی کنه و دوری از تو مثل یک کوه رو دلش سنگینی می کنه ..نادر …. هر چند که تو از خودم به من نزدیک تری .. اینو هم حسش می کنم
دوستت دارم .. دیوونتم
دارم می خوابم .. اگه منو بیدارم کنی .. خیلی بیشتر خوشحال میشم تا حسرت اینو بخورم که اومدی و نبودی
ساعتها انتظارت رو کشیدم
ولی دقیقه ای تحمل اینو ندارم که تو برام انتظار بکشی .. یعنی بیای و من نباشم .. دوستت دارم
خدا نگه دارت اینو روشن می ذارم … امید وارم مهمونی خوش گذشته باشه …
بازم شد کمتر از ساعت
نازنین خوبم کجایی ; مدرسه ای ;
پیام بده عشقم
اگه خواستی برای دیدن همین جوری بیام تهران
دوستت دارم
نازنین عزیز فرض مادرت چیزی فهمیده … ایمیلی ..راهی چاهی یه جوری یه تماسی بگیر بهم اطلاع بده دلم برات تنگ شده ..دلواپسم
عشق من ..می خوام بخوابم .. بغلت می زنم و می خوابم .. مثل همیشه
نازنین فقط مال منه
عشق منه
دوستت دارم
هیشکی نمی تونه ما رو از هم جدا کنه
حتی اونایی که در لباس دلسوزی بزرگترین ضربه رو به عشق من و تو می زنن
که گناه بزرگیه … ای کاش از خدا می ترسیدند که که دل عاشقا رو به درد آوردن عرش خدا رو می لرزونه ..
عشق من چیکار می کنه … خیلی خیلی دوستت دارم
عشق من دارم می خوابم
بغل زدن یادت نره
دارم میرم بیرون
احتمالا به بعد تا و نیم بر می گردم
شب هم اگه تونستی بیا بغل عشقت
می خوام به زور بخوابم که از شر پر حرفی های من خلاص باشی .. چون الان بیماری و من باید شرایط تو رو درک کنم
خیلی دوستت دارم
و می دونم که حال این جا اومدنو هم نداری
تو بعد از ظهری  خوب بودی
چی شد یهو
فعلا با اجازه
اینو می ذارم باز باشه …
ولی اگه بدونی دیشب تا صبح دهها بار از خواب پا شدم
به جدول چت نگاه می کردم ازت خبری نبود
و پیامهام خیلی بیشتر ازاینا بود خیلی خیلی خیلی …. دیگه حس کردم دارم به یه بن بستی می رسم … …. ادامه دارد … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا