نادر و نازنین 124

چند پیام تلفنی نادر در هفته های دوم و سوم بهمن
-نازنین عشقم هرچی می خوام به خودم بگم نازنین منو دوست نداره ولی قلبم یه چیز دیگه میگه صدای تو .. آه کشیدنهای تو همه برام از عشق میگه پس بیا منتظرتم به حرف کسی گوش نکن برای خودت زندگی کن . بیا عزیز دلم . سرت رو بذار رو سینه ام تا آرومت کنم تو مال منی من مال تو ام . ما عشق همیم
-من و تو که عاشق دیوونه همیم به نظر تو چی باعث میشه که از هم دلخور شیم که از همون دوری کنیم هوا خیلی سرد شده حالا من میگم چقدر می چسبه که در این هوا کنارم باشی بغلت بزنم یه وقتی نگی چ وقتشه من که از حال و روزت خبر ندارم خب تو بگو وقتش نیست دوستت دارم لبامو می ذارم رو لبات
–بعضی وقتا آدما احساس و افکار همو می خونن شاید به این دلیل باشه که وجودشون سر شار از عشق و صداقته . من می دونم چی تو فکرت می گذره تو می دونی من به چی فکر می کنم می بینی که دوستت دارم عاشقتم . اگه از دل و دیده ات برم از وجدان بیدارت بیرون نمیرم من خدا رو با دل گرفته ام صدا زدم .
–یک عاشق مهربون و وفادار مثل نازنین مهربونم می تونه یک همسر وفادار و پر تلاش هم باشه برای همین دلم می خواد زنم بشی چون نشون دادی عشق و وفا و همراهی خودت رو . نگرانتم . چی شده عشقم امروز سومین روزیه که ازت بی خبرم تا دم مرگ و بعدش به یادت هستم فقط بعد از مرگم روحم تو رو می بینه .
–خیلی از این پیامها دادی دلم یه جوری میشه .. پیام : ناااادر لباتو با تمام وجودم مک میزنمو تو بغلت آزاد میذارم تا هر طور خواستم لمست کنم . : نادر ی چیزی بگم : میشه امشب ….!..اون نازنین من کجاست حالش چطوره ; من تنهاش نمی ذارم اون اگه حالش خوب نیست من کنارش می مونم
–گویی که سوگند خورده ای که با من کلامی نگویی . من تا ابد زبان عشق خواهم بود تو آن گاه کلامی از من نخواهی شنید که خود مرده باشم یا مرا کشته باشی
–این هم یک نوشته جدیدازمن .. وقتی عشق به سوی تو می دود تو از او می گریزی وقتی تو به سوی عشق می دوی او از تو می گریزد
به نظر تو درسته ; دوستت دارم . من و تو که عاشق همیم و عشق واسطه بین ماست . نازنینم ! عشقم ! منتظر پیامهای گرم توام حداقل به من بگو چطوری اصلا بیرون میری ;
-بعضی ها از بعضی ها دور می شوند . بعضی ها وارد گور می شوند بعضی ها بعضی ها را می کشند به این بهانه که عاشقش هستند و نمی خواهند که عذابش را ببینند بعضی ها تا جان در بدن دارند بر سر عهد و پیمان خود می مانند نازنینم می خوام بخوابم عادت کردم به بغل تو نمی خوام فکر کنم که زیر خاکم .
-وقتی که نیستی غروبا بیش از هر وقت دیگه ای دلم می گیره وقتی نیستی دلم می خواد توی این دنیا نباشم وقتی تو نیستی زندگی نیست امید نیست هیچی نیست همه چی سایه و خیاله انگار همه جا تاریکه راه رسیدن به تو باریکه . نمی خوام زنده باشم این همه یکدنده باشم
-بیا عشقم بغلت کنم . بهت بگم دوستت دارم . نازتو بکشم . موهاتو نوازش کنم گوشاتو ببوسم لبامو بذارم رو لبات . بهت بگم نادر تا آخرش با هاته بیا عشقم . بیا دلم واست یه ذره شده . چقدر صدات کنم ! تو که می دونی من تا آخر دنیا هم صدات می کنم حتی اگه جوابی نگیرم بیا عزیزم دلتنگ توام دوستت دارم .
-به من بگو کجایی ; چیکار می کنی ; نذاشتی بیام بیشتر ببینمت . حتی روز پیش برات پیامهایی رو دوباره فرستادم که نشون می داد که وقتی حالت بد بود من به فکر و نگران تو بودم و حالا همین وضعه که من نمی دونم چه حالی داری چرا پیام نمیدی ; زنگ نمی زنی ; نگرانم . بگو چیکار کنم .
-نازنینم ! دم غروبه . نه ازت التماس می کنم نه به خدا و جون بابات قسمت میدم . فقط قسمت میدم به حرمت لحظه ها و ساعتهایی که با هم و در آغوش هم بودیم به حرمت صد ها ساعتی که با هم حرف زدیم و برای هم نوشتیم در این وقت غروب و اذان خدا رو صدا می زنم و اشک تو چشام حلقه زده بیای پیشم ..آه خداا

ادامه دارد … نویسنده ….ایرانی

دکمه بازگشت به بالا