نادیا و سکس ناتمام جنگل
نادیا و من حالت قیچی لای پای هم بودیم و م داشتم با تمام ولع داخل کوسش تلمبه میزدم، انگار کیرم تا ته کوسش رسیده بود و هردومون از این پوزیشن لذت میبردیم.موقع تلمبه زدن ران گوشتی نادیا رو محکم با دو دست بغل کرده بودم و نادیا از شدت شهوت و لذت خودشو رها کرده بود و از ته دل آه و اوه میکرد و میگفت فقط بکن یه وقت نمونی… منم وقتی موج زدن کون و سینهاش میدیدم اشتیاقم واسه محکم و وحشیانه تلمبه زدن بیشتر میشد.
حدود یه ساعت بود با هم ور میرفتیم که کارمون به سکس در میان جنگل کشید، چادر زده بودیم و اطراف خلوت بود و بعد نهار اومدیم یکم چرت بزنیم که شیطنت و شوخی آخرش رسید به بکن بکن… نادیا همیشه از این پزیشن خوشش میومد و بعد ور رفتن با کون و کوس و کیرم همدیگه سریع همون اول با این حالت شروع کردیم…
چند دقیقه داشتم میکردمش که نادیا گفت تندتر تندتر داره آبم میاد و منم با تمام قوا به کارم ادامه میدادم و نادیا شروع کرد به نفس نفس زدن عمیق و میخواست به خودش پیچ بخوره که منم همون زمان با دیدن این حالت آبم داشت میومد که کیرمو تا ته فشار دادم داخل کوسش و نگه داشتم، داخل کوسش خیس و گرم بود و اندامش کمی تپل و جا افتاده بود، هردومون طلاق گرفته بودیم و حدود یه سال بود باهم دوست بودیم… خیلی جاها رفته بودیم و حسابی سکس داشتیم و کاری با مسائل مزخرف اطرافمون نداشتیم، بیشتر آخر هفته ها تو خونه هم بودیم، اگه هوا مثل امروز خوب بود میرفتیم سفر…
بعد اینکه آبمو خالی کردم تو کسش میخواستم کیرمو در بیارم نمیزاشت میگفت بزار بمونه داخلش…
نادیا در یه شرکت خصوصی حسابدار بود و منم نزدیک اون شرکت فروشگاه لوازم خانگی داشتم و نادیا مشتری من بود الان من ۴۵ سالمه و اون نزدیک ۴۰ سالشه و واسه خودش یه میلف جذابه که من تونستم باهاش وارد رابطه بشم…
حدود ۵دقیقه کیرم داخل کوسش بود و منم توان رو زانو ایستادن نداشتم ولی کیرم به خاطر قرص هنوز شق بود.
آروم کمرمو دادم عقب و کیرمو در آوردم و کنارش دراز کشیدم و احساس بی حالی و تخلیه شدن انرژی داشتم ولی خیلی شیرین بود…
همیشه این حسو با نادیا دارم، من از ازدواج باهاش میترسم چون میدونم بعد ازدواج این حسو حال به خاطر مسائل زندگی مشترک کم و کمتر میشه.
نیم ساعت از خوابم گذشته بود که متوجه شدم یکی داره با کیرم ور میره.
نادیا بود و داشت آروم آروم باهاش ور میرفت، کیرم نیم شل و کلفت و انگار از حال رفته یه وری افتاده بود، خایه هم شل و وارفته شده بود.
نادیا باهاش ور میرفت و سرشو با زبونش لیس ميزد چشمامو بستم و از این کارش داشتم لذت میبردم.
رفته رفته کیرم سیخ شد نادیا اومد روی من تا کیر سواری کنه، کیرمو گذاشت داخل کوسشو شروع کرد آروم تلمبه زدن، بهم گفت سینه هامو با دستات بگیر، رفته رفته خودشو با سرعت بالا پایین میکرد و چشماشو بسته بود و داشت ناله میکرد که باز آبش اومد ولی واسه من هنوز خبری نبود.
نادیا چند ثانیه ادامه داد و خودشو انداخت رو من و نرمی بدنش تو بغلم و کوس آبدار رو کیرم منو داشت دیوانه میکرد…
خلاصه غروب شد و اومدیم خونه و شب واسم اونقدر ساک زد تا آبمو آورد…
چند روز گذشته و یه لحظه در این سایت داشتم سرچ میکردم که گفتم برای شما این داستان رو بنویسم… البته داستان یکم بهش پرو بال هم داده میشه ولی در کل اعمال و رفتارهای اصلی انجام شده و داره میشه… خواهشا بدوبیراه نگید…
نوشته: صابر