ناز نیاز 3


تو این فکرم نبودم که ممکنه باردار شه .-جووووووووون عادل خوشگله من کوسسسسسم سوخت چقدر داغه آب تو . کوسسسسمو همه جامو به آتیش کشید . حال کردم . سرشو گذاشت رو سینه ام و منم موهای قشنگشو نوازش کردم و با انگشتام رو تن و بدن لختش دست می کشیدم . از گرمای وجود هم لذت می بردیم . یهو یادم اومد که عجب کاری کردم که آبمو توی کوسش خالی کردم . ازش پرسیدم کارم خطرناک بود ;/;نگاهی بهم انداخت و در حالیکه قطره اشکی تو چشاش جمع شده بود گفت ای کاش خطرناک بود . دیگه ادامه ندادم ولی بعدا به من گفت که نمی تونه بچه دار شه . خیلی به هم وابسته شده بودیم  . حتی وقتی که شوهرش تهرون بود یه بهونه ای می آورد و میومد خونه ما . کونش تو خونه ما افتتاح شد . اون روز یه شلوار چرم مشکی کیپ با یه بلوز سفید تنش کرده بود که از همون لحظه اول چشمم رو کونش بود تا موقعی که شلوارشو در آوردم و رفتم دنبال بقیه کارا -پسر تو چقدر چش چرونی -نمی تونم امروز خودت قول دادی بهم کون بدی -فکر کردی الکی کونمو این جور واست تبلیغ می کنم ;/;-ببینم باید پول تبلیغاتم بدم ;/;-اونو بذار واسه جنده ها . من که از اوناش نیستم . تازه جفت گوشاتم می برم اگه غیر من با یکی دیگه رابطه داشته یابرقرار کنی . اول با یه بوسه و صحبتای عاشقونه نر مش کردم و سوتین و بلوز سفیدشو در آوردم . رسیدم به شلوارش و کونی که خیلی بر جسته و وسوسه انگیز بود . زیپشو از جلو باز کردم و شلوارشو از پشت کشیدم پایین . هر قدر که بیشتر پایین می کشیدم بیشتر اوج می گرفتم -جووووووووون .این کووووووون به این بزرگی درسته مال منه ;/;-فعلا که چسبیده به تن منه . ولی همش مال تو لذتشو ببر باهاش حال کن .-اووووووووووفففففف چه حالی میده !چه برقی می زنه !صورتمو به کونش چسبونده نمی دونستم چیکار کنم . -عزیزم بقیه شلوارو در بیار . دیگه نمی تونستم صبر کنم . سه سوته بقیه شلوارو شورتکشو در آوردم وخودمم که لخت لخت بودم . هر تیکه از گوشت کونشو به نوبت می ذاشتم تو دهنم . سوراخ کون و کوسشو با هم لیس می زدم . -زود باش منو تو هوسسسسسسس کیییییییییرررررررررت سوزوندی . داری چیکار می کنی ;/;دوتیکه کونشو به دو طرف باز کردم تا سوراخ کونش بهتر و بیشتر مشخص شه . یه چیزی داد دستم و گفت اینو بمال به دور سوراخ کون و یه خورده داخلش تا عضله گشاد تر شه و دردم نگیره . منم از اون طرف یکی از قرصای دو پینگی بابا رو کش رفته و خورده بودم و یه اسپری بی حسی هم به کیرم زدم که بیشتر بتونم با کون نیازم یعنی همون کون مورد نیازم حال کنم . قرص و اسپری اگه با هم مصرف شن خیلی عالیه  .بعد از این که اسپری اثرشو گذاشت کیرمو شستم که نیازمو اذیت نکنه یا بی حسش نکنه . با این قرص و اسپری آشنایی نداشتم نیاز جون سرش درد می کرد اونو بردم داروخونه کوچیکمون داروها رو که نشونش دادم گفت اینا به دردت می خوره . بریم سرکون نیاز . کیره رو مالیدم به سوراخ کونش با این که عضله اش نرم شده بود از بس این کیر اژدها صفت من کلفت بود بازم اشک چشاشو در آورد .-واییییییییی عادل این دیگه چیه ;/;پارررررررررم کردی . یه خورده نوک و تنه کیرتو بیشتر چربش کن . چند تا ضربه زدم به کوسش و ادامه ندادم که یه موقع بیاد بگه کوسسسسسسمو بکن . کیره رو کشیدم بالا حسابی ملات کوس روش جمع شده و ته نشین و سر نشین شده بود . دوباره سوراخ کونشو هدف گرفتم . موشک دیگه راهشو پیدا کرده بود . نیاز اولش یه تکونی خورد و بعد آروم گرفت . کیر یواش یواش راهشو پیدا کرد با چشام همین جور تعقیبش می کردم دوست داشتم تا آخر بفرستمش داخل تا کون مامانی و ناز نیاز به شکمم بچسبه . یه بار این کارو کردم دیدم دردش گرفت . کیرمو کشیدم عقب .-عادل !هم حال میده هم دردم می گیره دیگه تا آخر نفرستش . همین وسط مسطا خوبه منم حالمم می کنم . کوسمم یه نوازشی بکنی بدک نیست . خیلی واسم ناز می کرد و عشوه میومد ومنم خریدار ناز هوسش بودم .-چه کونی چه اندامی از کردنش سیر نمی شدم .-ببینم این کیر و کمرت مال خودته یا مال دوپینگه ;/;-هردوتاش نیاز جونم . هر چند با وجود بی حسی از اولشم لذت می بردم ولی یواش یواش اثر اسپری داشت کم می شد .-عزیزم !عادل !تو چه جوری داری منو می کنی که کوس منم داره قلقلکش میاد ;/;قربون کلفتی کیرت . با دستات شونه هامو ماساژزبده . سینه هام با من . پشت گردن شونه و کمرشو گرم کردم و اونم سینه هاشو با دستاش می گردوند . بیشتر از نیمساعت کونشو گاییدم . هنوز سیر نشده بودم . اسپری دیگه اثری نداشت و منم که دیگه خود مختار بودم . با چند تا حرکت انفجاری کونشو منفجر کردم -اخ جوووووووون سبک شدم بگیر این اب کیر منو چقدر تشنه کون تو بود . این داغی و عطش منو بگیر تا خنک شم . بذار بره تو سوراخت عشقشو بکنه . -قربون کیر باحال و مردونه ات جووووووووون کوووووووننننننمو داغ داغ کردی . کوسسسسسسم سنگینه باید با کیییییییرررررررت سبکش کنی وگرنه ولت نمی کنم . حال بده -فدای حال تو . در هر حال بعد از کون دادن او وکون کردن من نوبت کوس بود که از این طریق اونو به ارگاسم رسوندم . یه سالی وضع به همین ترتیب پیش می رفت تا این که من درسم تموم شد و امتحان کنکورمو دادم و منتظر نتیجه بودم . مامان داشت به یه چیزایی مشکوک می شد . در هر حال گفت تو خسته ای و بهتره بری هواخوری منو پدر رو روونه مشهد کرد و خودش مغازه رو اداره می کرد . نمی دونم واسه چی اون باهامون نیومد . شاید به یکی دوتا نماینده و شاگردامون اطمینان نداشت . وقتی که بر گشتم دیگه اثری از نیاز نبود . خونه رو فروخته رفته بودن . من و اون هیچکدوم شماره همو نداشتیم . اصلا لازمم نداشتیم . یه روز قالیچه زیر در ورودی آپارتمان ما کنار رفت و یه پاکت توجه امو جلب کرد که چسب کاری هم شده بود . رفتم بگیرم ببینم چیه که مامان اومد و جلدی از دستم گرفت و گذاشت لای یکی از کتابای ویترین کتابا . آدم کم حواسی بود . فکر کنم بابا بهش هدیه ای داده ولی چرا گذاشته زیر قالی ;/;نمی تونستم این مسئله رو هضمش کنم . نیاز رفت و خاطرات شیرینش در قلبم ماند . در رشته مهندسی نرم افزار تو همین تهران خودمون قبول شدم . بعد از فارغ التحصیلی مگه کار پیدا می شد ;/;رفتم چند جا واسه استخدام امتحان دادم مگه قبولم می کردن ;/;جالب اینجاست که تو همین وضعیت بیکاری مامان جونم واسم زن گرفت . مهشید خانوم خواهر زاده اش که یه مدتی هم نامزد داشت ولی هنوز دختر بود . می گفت ثواب داره . هرچی می گفتم مامان من دوستش ندارم ولی گوشش بدهکار نبود و می گفت ببین با این که بیکاری ولی بازم حاضر شده باهات ازدواج کنه . البته می رفتم کمک بابا مامان تا این که تو امتحان استخدامی یکی از بانکها پذیرفته شدم و حکممو زدن واسه شعبه مرکزی اون بانک . هیجان عجیبی داشتم . معلوم نبود چطور به استخدام من رضایت دادن . من نه جانباز بودم نه بسیجی ونه فک و فامیل شهید داشتم . شاید از بس نمراتم بالا بود دیگه استثنا قائل شدن . باید هر طوری شده خودمو نشون می دادم و پیشرفت می کردم .ولی فعلا صفر کیلومتر و آشخور بودم …ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

دکمه بازگشت به بالا