نسترن (۱)

اول از خودم بگم من امیر هستم متاهل و الان ۳۸ سالمه و قدم ۱۸۴ و وزنم هم حدود ۹۰‌هست، کیرمم هم حدود ۱۷ خیلی حشری در حدی که خانومم جدا از اینکه سرد هست هیچ همکاری هم نمیکنه تا خالی بشم. خانومم هم مهدیس و وزن حدود ۶۵ و قد هم ۱۵۹ و سبزه هست. زمان کرونا بود، خانومم حامله بود و ما هیچ سکسی نداشتیم، همون موقع یه سرماخوردگی بدی گرفت که نیاز به تقویت داشت، دکتر هم براش چندتا ب کمپلکس نوشت، هر داروخانه ای که رفتم به خاطر کرونا نداشتن و میگفتن نگرد پیدا نمیشه. یه دفعه به ذهنم رسید به نسترن زنگ بزنم. نسترن یه خانوم پرستار و مطلقه بود تو درمانگاهی کار میکرد که تو اداره خودمون دیدمش و اون موقع خیلی کمکش کرده بودم تو مشکلی که داشت و همون موقع چشمم رو گرفت مخصوصا سینه های خوش فرمش تو مانتویی که می‌پوشید قد حدود ۱۶۰ و وزن ۵۰ با بدن سفید و بلوری و بدون مو. از تو پروندش شمارشو برداشته بودم‌. به ذهنم رسید تو واتس اپ بهش پیام بدم. پیام دادم و خودم رو معرفی کردم و اول یادش نبود. بعد قضیه رو تعریف کردم و گفتم چند تا آمپول ب کمپلکس لازم دارم. گفت دادیم و چند تا برات میارم. بعد یه ساعت رو هماهنگ کرد و با ماشین رفتم و وقتی رسیدم‌خواست امپولا رو بده به من که گفتم بشینه تو ماشین. نشست و وسایلا رو گرفتم و تشکر کردم و گفتم جایی میره برسونم. با تعارف نشست و تا یه مسیری رسوندم و هر چقدر گفتم پول آمپول چقدر میشه چیزی نگفت. بعد که شماره من رو داشت متوجه شدم شمارمو ذخیره کرده چون عکس پروفایلش برا منم باز می‌شد. تو واتس اپ‌یکمی صحبت کردیم و ازش تعریف و تمجید کردم و نمیدونم چی شد که یه دفعه گفتم خیلی ازت خوشم اومده و اونم گفت منم همینطور. بعد کم کم دل و قلوه دادن و منم گفتم دلم بغلتو میخواد و اونم یه کمی جا خورد. تو واتس اپ ارتباط داشتیم و تا اینکه قرار شد بریم یه کافه و با هم صحبت کنیم و همو بازم ببینیم. رفتیم یه کافه و قلیون کشیدیم و چایی خوردیم و از همدیگه گفتیم و اونم گفت منم تنها هستم و خیلی نیاز روحی دارم با یکی باشم البته خودش میگفت واقعا عجیبه که با تو اوکی شدم چون بعد از طلاقش خیلی روحیه خوبی نداشت فکر کنم بعد از طلاقش با یه پسر دوست بوده که با اون هم کات کرده بود و چیزی به من نمیگفت من هم گفتم رابطم چطوره و هیچ سکسی ندارم و خیلی نیاز دارم. خلاصه بعد از کافه رفتیم بیرون و تو مسیر برگشت یه جای خلوت گفت بزن کنار میخوام برات ساک بزنم. وایسا م کنار و کیرمو در آوردم و فقط کاری که کردم چند تا دستمال آماده کردم اونم یه ساکی زد که تو عمرم اینقدر حال نکرده بودم و سه سوت آبم اومد. خشک کردم و انداختم بیرون و کلی تشکر کردم. گذشت و تا اینکه گفت سه روز خونه جور کن و من هم یه روز که هیشکی خونه نبود وسایل پذیرایی رو آماده کردم و ساعتی که شد اومد. وقتی اومد پذیرایی کردم و یکمی گذشت گفت بریم تو رخت خواب. من گفتم اول بزار یه صیغه بخونیم چون خودش اهل این چیزا نبود بهش یاد دادم چجوریه و مهر رو گفتیم یه مقدار پول و زمان رو هم گفتیم یک ساعت و بعد صیغه رو خوند و منم گفتم قبلت. رفتیم تو اتاق خواب و لباساشو در آورد و دیدم عجب بدنی داره. فقط گفتم بذار من ببینمت تا سیر بشم از زیبایی بعد کلی کس نازشو نگاه کردم و عشق کردم از سفیدی و تمیزی. هر دومون خیس آب بودیم و یکمی هم استرس داشتم چون دفعه اول بود غیر زنم کس دیگه ای رو میکردم. خیلی میترسیدم که یه وقت کسی نیاد. خلاصه یکمی با سینه هاش ور رفتم و نازش کردم و بغل کردیم همو و کیرم سفت سفت شده بود اونم داشت حال میکرد و گفت بیا بذار داخل. کیرم رو گذاشتم داخل و نگم براتون که چقدر کس قشنگش تنگ بود. تا حالا با این عشق و حال کس نکرده بودم انقدری کیف داد که‌معتادش شدم. تازه معنی کس تنگ رو فهمیدم چیه. زن خودم اینجور سکس نکرده بودم و کس نسترن به معنی واقعی تنگ. حتی به سختی رفت داخل و آروم آروم و تا ته هم نمیشد بره داخل. انقدر حشری بودم و کسش تنگ که با چند تا تلمبه آبم‌اومد و نسترن هم آبش نیومد ولی خیلی حال کرده بود و بعد کلی بوس و بغل کردیم همدیگه رو. این اولین دفعه سکس با هم بود و اگر ببینم خوشتون اومد داستان بعدی رو براتون بنویسم.

نوشته: امیر

دکمه بازگشت به بالا