نقاب انتقام 24

راستش جابر خیلی از من مسن تره . یه مرد جا افتاده و مودبه ولی خوش قیافه نیست . با یه قدی متوسط و کله ای طاس . خوب این مرد چطور می تونه خواسته های منو بر آورده کنه . تازه خودشم همچین حس و حالی نداره و خیلی دیر به هوس میاد و منم تازه تمایلی بهش ندارم . اون بیشتر از این که منو لخت ببینه و با تماشای تن لختم لذت ببره بیشتر حال می کنه تا باهام قاطی شه .. راستش از بس دوستت داشتم یه جورایی حالیش کردم که با تو رابطه دارم و می دونم ان از این که یکی هست که همسرشو خوشحال کنه خیلی خوشحال میشه .. هر حرفی که سها بر زبون می آورد یه شوک سنگین تر از حرف قبلش بود که بر من وارد میومد . راستش تو داستانها از این چیزا زیاد خونده بودم که مردایی هستند که اگه زنشونو زیر کیر یکی دیگه ببینن لذت می برن و خوششون میاد ولی در واقعیت واسه اولین بار بود که باهاش مواجه می شدم . ظاهرا جابر اومده بود و یه گوشه ای از خونه  موضع گرفته و خودشو نشون نمی داد که ما سختمون نباشه -ببین سها اگه اینجوره پس چرا از اول احتیاط می کردی و می گفتی می ترسم .. یه لحظه حواسم رفت پیش سمانه . . لعنتی چقدر با استفاده از این مسئله تهدیدم کرده بود . حالا چی میشه . دیگه قاطی کرده بودم . یعنی جابر و سها هر دو دستشون توی قاچاقه و سمیر هم یکی از همدستهای اونا بوده . بد مخمصه ای گیر کرده بودم . فکر اینجاشو نمی کردم . نه اصلا نمی شد تحمل این یکی رو کرد . اصلا نمیشه . -ببین سهراب وقتی که خود جابر یه چراغ سبز بهم نشون داد که اگه از من راضی نیستی و من به عنوان یک مرد نمی تونم نیاز های جنسی تو رو بر آورده کنم می تونی دوست پسر بگیری تعجب کردم باورم نمی شد ذوق زده شده بودم . خیلی آقاست .. عوضی از اونجایی که شوهرش مرد نبود می گفت آقاست . چه حرصی داشت این سها . شاید اگه یکی بهتر از من پیدا می کرد منو هم ول می کرد . در همین لحظه همون  مرد کوتوله تقریبا میانسال که شاید حدود پنجاه سال داشت خودشو نشون داد . یه خورده یکه خوردم . انتظارشو نداشتم که این طور ناگهانی اونم با این وضع خودم و زنش اونو ببینم . -خیلی خونسردانه اومد جلو و باهام دست داد و عذر خواهی کرد که مزاحم ما شده و ازم اجازه گرفت که اگه امکان داره یه دو دقیقه با سها کار خصوصی داره و.. -پس من میرم یه اتاق دیگه -خواهش می کنم سها جان میاد باهام میریم آشپز خونه اونجا حرفامونو می زنیم . چقدر این مرد مودب بود . اصلا باورم نمی شد . چیکار با زنش داشت که اومده بود خصوصی حرفشو بگه و بره ;/; چقدر اینا مشکوک بودند . چند دقیقه بعد سها بر گشت . ازم خواست که اگه ناراحت نمیشم واسه دقایقی جابر همین جا وایسه و شاهد سکس ما باشه . .. جابر واقعا یک بیمار بود و سها هم یک حشری تمام عیار .. -ببین سها من واسم یه خورده سخته که هنگام سکس یکی دیگه منو ببینه . تازه تو خودت نباید اینو قبول کنی ولی از اونجایی که جابر خان مرد فهمیده و با فرهنگیه و به خوبی با این قضیه کنار اومده من حرفی ندارم به شرط این که اون خودشو نخود تو آش نکنه و مثلا کیرشو دستش نگیره و طرف دهنت نیاد و یه جورایی نخواد که باهات حال کنه .  -سهراب نمی دونی چقدر خوشم میاد و لذت می برم که تو  می خوای من فقط مال تو باشم و حسادت می کنی از این که یکی دیگه هم منو داشته باشه . خاطرت آسوده من فقط مال توام و از این به بعد هم سعی می کنم با جابر تماسی نداشته باشم . چون فقط تو رو دوست دارم و با کیر توست که ارضا میشم . اومد بغلم کرد و یه جورایی رضایت منو جلب کرد که جابر هم بیاد دید بزنه .. راستش اولش یه خورده سختم بود وبا یه اضطراب و شرم خاصی به طرف سها می رفتم ولی وقتی که دیدم جابر در گوشه ای از اتاق به دیوار تکیه داده رو زمین ولوشده و در حالی که شلوارشو پایین کشیده در حال جلق زدنه دیگه مطمئن شدم که مخش تکون خورده و پیش اون گاییدن زنش خجالت که نداره هیچ هیجان و ثواب هم داره . واسه همین تا می تونستم سعی می کردم با هیجان و عطش زیاد تری سها رو بکنم که اونم خوشش بیاد . ولی یه خورده که سرعتمو زیاد می کردم به من فشار میومد و یه درد خفیفی تو شکمم  حس می کردم . کون سها رو به دو طرف بازشون کرده و زبون پهنمو رو چاک کوسش کشیده و بعد از اونجا رفتم بالاتر رو سوراخ کونش . من داشتم زن جابرو می کردم و زنش زیر کیر من در حال کیف کردن بود ولی شوهره از حال رفته بود . طوری جلق می زد که انگاری داره حوری بهشتی رو میگاد . این قدر در حال لذت بردن بود . چه کیر کوچولویی هم داشت . خاک توسرت سها .. خاک توسرت که خودتو چقدر مفت و آسون فروختی . یعنی ارزشت همین بود . به همین راحتی ;/; خب داشتی زنگیتو می کردی . اگه می موندی من شاید نصف و یا بیشتر سر مایه مو می دادم به تو . اصلا ثروت چه ارزشی داشت . اگه می موندی من ازنظرزیبایی همین سهراب امروزی می شدم . چرا صبر نکردی . چرا ;/; -سهراب چت شده چرا شل شدی ;/; کمرت درد گرفت ;/; شکمت درد اومده ;/; جا بخیه ات درد گرفت ;/; -نه دلم درد گرفت . دلم .. به کارم ادامه دادم و نذاشتم بفهمه چمه .. یعنی چیزی که نمی خواستم بهش بگم .. …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا