نقاب انتقام 33
–
سهراب .. سهراب .. خواهش می کنم زود باش امونم نده .. می خوام کیرتو زودتر بکنی تو کوسم دیگه نمی تونم منتظر بمونم . الان داداش جابرم اینجاست . جاسم هم همین جاست . اونا دوست دارن بیان از نزدیک ببینن من چیکار می کنم . -ببینم مارو گرفتی سیمین ;/; این جاسم دیگه کیه .. شوهرمه .. افغانیه . البته خوشم نمیاد ازش . ولی به خاطر مصالح کاری و این که یه جورایی هماهنگ باشیم مجبور شدم باهاش ازدواج کنم . -ببینم اونم دوست داره که تو رو موقع سکس ببینه و حال کنه ;/; مثل داداش جابرت ;/; -این یه علاقه و هوسه دیگه چیکار میشه کرد .-ولی ما مردا اینو بی غیرتی می دونیم و این جابر و جاسم به نظرم مرد نیستن که دوست دارن خواهر و زنشونو موقع گاییده شدن ببینن -این قدر حربف نزن کارتو بکن سهراب .. فکر بهشته منو از همه چی انداخته بود . دلم نمی خواست اینجا باشم . با همه اینا کیرم واسه کوس سیمین آماده شده بود . دستشو دوباره گذاشت رو دستم و این بار اونو داد عقب و با پاهاش کیرمو لمس کرد . -من اینو می خوام . بده بده به من . -اگه ندم چی ;/; لبای کلفتشو گرد کرد و با ناز و ادا گفت دوست دخترتو می کشم . می دونستم اون لحظه داره شوخی می کنه ولی تحمل همین شوخی هم برام سخت بود . کیرمو چسبوندم به کوس تپل و ورمی سیمین که می دونستم عاشق همین کیر های کلفته . دیوونه احمق واسه وحدت کاری رفته بود با یه افغانی قاچاق فروش مثل خودش ازدواج کرده بود . هر چند شوهر داری نمی کرد و شوهره هم براش فرقی نمی کرد که زنش با چند نفر در حال لاسیدن باشه . وقتی سیمین کیرشو توی کوسم حس کرد دیگه نتونست خودشو کنترل کنه .. معلوم نبود چرا اسم مردا رو بر زبون میاره .. -ووووویییییی جاسسسسم جاسسسسسم کجایی که ببینی کوس زنت تیکه تیکه شده . هیچی واست نمونده .. داداش جابر سوختم . اون کیری که رفته تو کوس زنت تو کوس منم جا گرفته .. آخ چقدر حال میده .. حال میده .. چقدر هوس دارم .. سهراب جونم .. بهم نه نگو ..نه نگو .. به جابر و جاسم بگم بیان منو وقتی که زیر کیر تو هستم ببینن ;/; -تو که می دونی من اصلا از این کارا خوشم نمیاد . سختمه ولی یه شرط داره و اون اینه که دو ساعت دیگه منو بفرستی برم . -حالا من یه شرط دیگه میذارم و اون این که بازم باید بهم سر بزنی -منم یه چیز دیگه می خوام و اون این که کاری به کار بهشته نداشته باشی -اگه تو شرطمو قبول کنی منم مال تو رو می پذیرم . صحنه سکس ما شده بود معامله و قرار داد . اون واسه این که شوهر و برادرش بیان سکس مارو ببینن بی تابی می کرد .. سرمو تکون داده و موافقت خودمو اعلام کردم . جابر و جاسم اومدند . جاسم جوون بود . یه قیافه مخوفی داشت که نشون می داد رحم تو وجودش نیست . دوتایی شون شلوارشونو پایین کشیده و داشتند با کیرشون ور می رفتند . چندشم شد وقتی که یک آن کیر اونا رو دیدم . ولی برای در رفتن از این مهلکه لازم بود . در حالی که داشتم سیمینو می کردم و اونو می بوسیدم خیلی آروم بهم گفت هر جور دوست داری منو بکن . سخت و خشن کوسمو جلو این دو نفر تا می تونی پیچ و تاب بده . -سیمین جون من دلشو ندارم که دردت بیارم و باهات به خشونت رفتار کنم . راستش دلم می خواست بزنم لت و پارش کنم تا دیگه هست جرات نکنه بهشته منو تهدید کنه ولی این جوری حرف می زدم تا یه خورده هم دلشو به دست بیارم و با محبت خودم نرمش کنم . اگه محبت حالیش شه و می دونستم که با کیر زدن و حرف زدن میشه رامش کرد . من در حال گاییدن ناموس اون دو تا بی غیرت بودم و اون مردا داشتند از روی هوس ناله می کردند . -سیمین خوشگله نکنه خودتو با سکس خشن بیشتر حال می کنی . -اگه زیر کیر تو باشم هر مدلی که تو انجام بدی حال می کنم . دستامو گذاشتم رو سینه هاش و با فشار گرفتن سینه هاش شروع کردم .. -کیف می کنی سیمین دردت میاد ;/; -وااااایییییی جاسم .. عزیزم ببین که زنت زیر کیر ایرونی چه جوری دست و پا می زنه . ببین و حال کن .. ببین و کیف کن .. دارم کوس میدم . داداش ! زنت زیر همین کیر خوابیده بود .همین کیر اونو گاییده بود . خیلی با این کیر حال کرده بود . منم دارم حال می کنم . راستش دیگه دلم نیومد به سینه هاش چنگ بزنم . آخه من که بیرحم نبودم با درد یکی دیگه اونم این جوری کیف کنم . -دوستت دارم سیمین . نمی دونی که چقدر دارم باهات عشق می کنم . چه بدن باحالی داری .. پاهای سیمینو رو انداختم رو شونه هام و بدنمو با حرکتی رو به جلو رو سیمین سوار کرده و به سرعت در حال کردنش بودم . وقتی با هر ضربه زیر کونش به بدنم می خورد بیش از حد سست و داغ می شدم . دوباره جابر و جاسمو صداشون می زد .. -بیایین جلوتر و ببینین که وقتی سیمین شما داره حال می کنه کوسسششش داره خالی می کنه چه جوریه .. مردا یه دومتری رو حریصانه اومدند جلوتر -آقایون کیرتونو به سیمین نمالین که این حالا در بست مال خودمه .. . -تموم شد تموم شد حال کردم .. حال کردم .. سهراب امونم نده خالیش کن .. منم معطل نکرده وقتی که به این فکر می کردم که می تونم خلاص شم و یه تماسی با بهشته داشته باشم با لذتی بیشتر توی کوس سیمین خالی می کردم . -… ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی