هرجایی 51
–
گاهی اوقات از این که زندگیم به این صورت در اومده خیلی عذاب می کشیدم . نمی دونستم واقعا چیکار کنم . وقتی که می دیدم با چه حرص و ولعی این رئیس بانک افتاده رو من و باهام داره حال می کنه یه لحظه خودمو گذاشتم جای زنش . نه این که دلم واسه خانمش بسوزه . بلکه به این دلیل که با خودم می گفتم چی می شد که من هم می تونستم یه شوهری می داشتم که زندگیمو حالا نه در این حد کمتر یا بیشتر یه جورایی تامین می کرد می تونستم بهش تکیه کنم . ولی یهو به یادم میومد که مامانم می گفت که هیچوقت حسرت زندگی دیگرانو نخورم . این کمال هم از اون آدمای حریص نشون می داد . سر تاپامو می لیسید . انگار کس ندیده و کس نخورده بود . شاید اگه یک بیوه معمولی بودم این جور حال دادنهاش منو خیلی به اون وابسته تر می کرد ولی من فقط به نوک سینه هام و دورش نگاه می کردم . دستمو رو کوسم می کشیدم که چقدر شل شده و انگشتمو تو کونم فرو می کردم که ببینم چقدر دردم می گیره . دوست داشتم دردم بگیره تا بازم این آسودگی خاطرو داشته باشم که هنوز سوراخ کونم تنگه ولی راستش اون درد اوایل کون دادنو نداشتم با این حال هنوز خیلی کار داشتم تا به اصطلاح لاتها لاشی بشم . کمال انگاری می خواست با یه چیز خیلی کلفت تر از کیر به من حال بده . نمی دونستم واسه چی داره این کارو می کنه و چه جوری راضیش می کنه . چون زانوشو گذاشته بود وسط کوسم و باهاش ور می رفت . از این کارش لذت زیادی می بردم . کسم خیلی خیس کرده بود . طوری که اگه اون لحظه حتی زانوشو هم تو کسم می فرستاد من اعتراضی نداشتم ولی اون توی کسم نمی رفت . بهم گفته بود که آقا ی رئیس صداش نزنم و بهش بگم کمال .. -کمال جون .. کمال جون زود باش دارم از حال میرم -مگه دوست داری بیشتر از حال بری ;/; -نمی دونم باید ببینم که شما چه جوری با من راه میاین . دستمو به کیرش مالیده گفتم اینی که من اینجا می بینم می تونه منو به اون جایی که می خوام برسونه . اگه بدونی کمال جون چند ساله که تو خماری هستم دیگه می دونی با هام چیکار کنی . کمال لذت می برد از این که پس از سالها وبعد از شوهرم اولین مردی بوده که داره بهم لذت میده . منم با سر و صداهای خودم خوب بهش حال می دادم . یه چیزی به کیرش زده بود که آبش دیر میومد . اون وقتا از این اسپری های بیحسی که به کیر می زنن و انواع و اقسام داروهای دیگه زیاد مد نبود خیلی کم وجود داشت ولی یه چیزی که فراوون تر بود اسپری هایی بود که در دندونسازی و بی حس کردن ریشه دندون استفاده می شد و کمال هم از اونا به خودش مالیده بود ولی هر چی بود از این که خیلی تند و با هوس داره منو می کنه و آبشم خیلی دیر میاد لذت می بردم . سر و صورتشو غرق بوسه کرده بودم . خیلی باهام راه اومده بود .. حتی بهم گفته بود که نگران قسطش نباشم و ماهی یکی دوبار بهم سر می زنه . این جوری خیلی عالی می شد . با هم ردیف می کردیم . حتی گفت که دفترچه قسطمو بدم بهش و کاریم نباشه . از این بهتر چی می خواستم . واسش ساک زدم . یه خورده از اثر اسپری رو کیرش باقی بود و دهنم بی حس شد ولی چیزی نگفتم و خودمو زدم به نادانی . -کمال جون قربون کمرت برم اگه بدونی چقدر به من حال میدی . دو تا تخماشو میذاشتم دهنمو پوست بیضه هاشو آروم طوری به طرف خودم می کشیدم که دردش نگیره و هوسش بیشتر شه . در واقع صد هزار تومن بهم پیش پرداخت سه سال گاییدنمو یه جا داده بود . اصل و سود رو با هم . یه ده بیست هزار تومنی هم بهره اش می شد که اونم دیگه به عهده خودش بود . -آخخخخخخ کمال عزیزم بکن . کیف می کنم . چقدر حال می کنم . بازم بکن . کوسمو جرش بده . از خوشحالی و هوس نمی دونستم چیکار کنم . خودمو انداختم رو کیرش تا بیشتر بهش خوش بگذره .. همش داشتم به این فکر می کردم که آیا ممکنه به غیر از پرداخت قسط بازم واسم خرج کنه و کمک های دیگه ای هم بهم بکنه ;/; خیلی پر توقع شده بودم . تقصیر هم نداشتم . همش روزی ترس بودم . شایدم این جوری نبودم . فقط به خاطر دخترم به خاطر نیلوفر قشنگم . نیلوفری که همه چیزمو خلاصه شده در اون می دیدم . حتی یاد گرفته بودم که چطور ناله یا همون گدایی محترمانه بکنم . شاید اگه خودم بودم و از گرسنگی هم می مردم جیکم در نمیومد .-کمال کمال -جااااااان شقایق جون من از اون کون گنده ات نمی تونم بگذرم . از اون کوس نازت .. ببینم اگه بیشتر بهت سر بزنم ایرادی داره ;/; هواتو هم دارم . می دونم جسارت نشه ولی خب این روزا یه زن تنها با یه بچه محصل داشتن خیلی هم خرج داره . وقتی دلار هفت تومنی شده صد تومن یعنی چهارده پونزده برابر به نسبت زمان شاه گرون شده معلومه که خیلی از جنسا می کشه بالا .. یعنی اون موقع دلار آزاد بود یک هزار ریال . صد تا یک تومنی . بازم می گفتیم که بی آبرو و بی اعتبار شدیم . تازه زمان جنگ بود و تحریم هم بودیم . افتاده بودم رو سینه اش . خیلی پشم و پیله داشت ولی با هوس سینه های مردونه و موهاشو تو چنگم داشتم . از این کارم لذت می برد -آخخخخخخ شقایق آخخخخخ داره میاد داره میاد .. آبشو سر بالایی ریختش تو کوسم . بهش گفته بودم که بعد از زایمان وضعیتم طوری شد که دکتر بهم گفت که بار دار نمیشی و یکی از دلایل جدایی هم همین بود . چی می گفتم نمی تونستم بگم که قرص می خورم . هم اون دوست داشت تو کسم خالی کنه و هم من این هوسو داشتم که توی کسم آب بپاشونه … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی