هرکی به هرکی 102
–
این جوونی که اسمش بود مهرزاد و مامان دو تایی سر تختو گرفته و آوردنش این طرف . دیگه درست و حسابی نمی تونستیم حرکت کنیم . کار ملا نصرالدینو کرده بودیم . به جای این کار اگه یه جوری پرده رو بالا می زدیم راحت تر بودیم . این یارو نه مهرداد بود نه مهران هر خری بود که خیلی خوش قیافه بود ولی کیرش قابل رقابت با کیر من نبود . هر چند خیلی خیلی از این آقای چینگ کیر سگی بهتر بود . در هر حال می دونستم که مادرمو گاییده و خواهر و دخترعمو منم میگاد .. -مهرزاد خان تو فک و فامیل نداری که بازم این محفل ما دوستانه تر شه ;/; می خواستم یه جورایی خوار مادرشو ردیف کنم . بیچاره اصلا اهل این حرفا نبود . خیلی هم با مرام بود . -آقا آریا اتفاقا مادرمو گاییدی . خیلی از کیرت تعریف می کرد .. یه خورده دلم خنک شد . زیاد در بند این نبودم که مادرمو گاییده . مامان الیا دیگه عذرش خواسته هست . من از بس زن توی این مجلس گاییده بودم نمی دونستم دیگه مامان این مهرزاد خان کیه . در هر حال من که داشتم حرص می خوردم اون بیچاره رفته بود دنبال خواهرش بگرده . پرده وسط رو بر داشته و دو تا کمپو یکسره اش کردیم . آرمیلا : تو چیکار به خواهرش داری . الان کبابو از دهن انداختی -آبجی ماهی رو هر موقع از آب بگیری تازه هست . -یعنی تو این همه زن و دختر گاییدی بس نیست . دلت آروم نمی گیره که ببینی یکی داره خواهرتو می کنه و تو به خواهرش دسترسی نداری ;/; بازم خوبه که تو مادرشو کردی .. مامان الیا : بچه ها حالا این قدر با هم دعوا نیفتین میره الان بر می گرده . مامان دستشو گذاشته بود دور کیر من و هر جا که می رفتم مثل گوسفند منو می کشید -مامان اینجا دیگه مردی نیست . منم که این زنا رو گاییدم . دیگه الان باید به تو برسم . -پس این خواهر مهرزاد چی .. راست می گفت دوزاریم کج شده بود . -مامان جون تو که می دونی من چقدر هواتو دارم . حالا یه شبه و این جوری شده . این جوری که پیش بریم تا صبح دوباره می رسیم به همون بر نامه صبح . همه چی قاطی شده . مهرزاد با خواهرش و یه مرد پنجاه ساله برگشت . اون مرده معلوم نبود از کدوم جنگ بر گشته . موهای سرش همه سیخ سیخی و کیرش فقط دو سه سانتی از کیر چینی بلند تر بود در عوض خواهر این مهرزاد که اسمش بود مهر آسا عین پنجه آفتاب . یه لحظه که دست مامان از رو کیر من بر داشته شد من با حرص عجیبی رفتم سراغ مهر آسا و بغلش کردم .. از بس جمعیت زیاد بودند من اصلا این مهر آسارو یادم نمیومد -افتخار آشنایی با شما رو نداشتم . -چشم بزرگون تنگه دیگه . یه اشاره ای به کوسش کرد و کیرمو گرفت توی دستش و گفت من این افتخارو داشتم که کیر شما رو برای یه دقیقه تو کوسم داشته باشم . آخرای مجلس قبلی بود . خیلی خسته بودین . -حالا مهر آسا خانوم یه خورده خودمونی تر باشیم . سعی می کنم امشب جبران کنم . آهو خیلی دلخور شده بود . آرمیلا هم دست کمی از اون نداشت . -خانومی با کسی نری ها .. من الان بر می گردم . البته می دونستم که اون مال خودمه .. داداشه که خب اونو آورده بودش برای من . اون چینی و رستم خان لاغر مردنی هم که دیگه اگه یه هیش می کردی جا می رفتند . یعنی تا حالا مهر آسای بیچاره زیر کیر این رستم خان بوده . خاک بر سر این رستم که آبروی هرچی رستم فردوسی رو برده .. رفتم بین آهو و آرمیلا که یه جورایی حالا باهم سر رقیب جدید متحد شده بودند -خانوما حالا دارن بر علیه من تو طئه می کنن ;/; من هیچوقت برای غریبه ها بیشتر ارزش قائل نیستم . به فامیلام و اونایی که از گوشت و خون منن بیشتر اهمیت میدم . اسم هیشکدومشونو نبردم که حساس نشن .. یه خورده هم که با خودم فکر کردم دیدم اصلا سخنرانی برای چی . اونا که قرار نیست این چند ساعتو همش زیر کیر من باشن . همین حرفو هم به اونا زدم ولی طوری باهام بر خورد کردند که گویی ما داریم معامله ای می کنیم که سر من داره کلاه میره .. -ببینید دخترا احترام مهمون واجبه .. آبرومونو نبرین . به اندازه کافی با هم کلنجار رفتین . بذارین این چند ساعتی رو که تا فردا اینجا هستیم از دماغمون در نیاد صحنه به این صورت در اومد که رستم رفت سراغ آهو .. مهرزاد به آرمیلا چسبید منم مهر آسا رو گرفتم و از خنده روده بر شده بودم وقتی که اخم مامان الیا رو دیدم . چون چینگ چینی مامور گاییدن مامان شده بود . از اونجایی که مامان زیر کیر مهرزاد ارگاسم شده بود یه نیروی قوی تری لازم بود تا اونو رو فرم بیاره ولی این غریبه که فقط خنده هاشو تحویل می داد شده بود اسباب خنده ما . مامان اون کوس گنده شو رو کیر این خارجی فشار می داد مگه می رفت .-مامان جون ناراحت نباش تا صبح وقت داریم دست عوض میشه .. نگاه ! رستم عین شیره . بعد از چینگ حتما در خد مت توست -مسخره ام کن پسرم تو اگه مسخره نکنی کی بکنه -مامان فدات میشم . غلط .. من خودم می کنمت . با همین کیرم مخلصتم . … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی