هرکی به هرکی 117
–
بازم آهو رو به دام انداخته بودم . با همه ناز کردناش . با همه عشوه ها و قهر و آشتی هاش .. دستامو دور کمرش حلقه زده و اونو سخت به خودم می فشردم . پریسا و آرمیلا بهم زل زده بودند و یه خورده رفته بودند توی فکر . شاید دلشون می خواست که جای دختر عموم بودند . مامان پاهاشو ستون کرده بود و سرشو به طرف عقب بر گردونده و دوست داشت که حالت عمو جونو به وقت عملیات زیر نظر داشته باشه .. -چیه زن داداش کیر هم همون کیر های قدیم . من و آزاد جون دیگه اون شر و شور سالها پیشو که نداریم . الان دور دور جووناست . آریا و آرمین و آرمیلا و چند وقت دیگه هم که آنیتا شوهر کنه میاد تو جمع ما . خدا به بابا آرمان عمر با عزت بده که اگه نبود و این دور هم بودن نبود معلوم نمی شد که ما به چه افسردگی دچار می شدیم . -راست میگی آراد جون . ولی حالا که حس می کنم سالهای جوونی چه زود گذشته و ما چه قهر و آشتی هایی که با هم نداشتیم به بطن جریان که نگاه می کنم می بینم که همین کیر و کس ها بوده ما رو به هم پیوند داده و این انقلاب فامیلی رو سر پا داشته . به ما هیجان داده همبستگی ها رو حفظ کرده . پس به سلامتی تمام کیر و کس های دنیا آراد جون آتیش کن آتیش کن تو کس زن داداشت -فدای زن داداشم با اون کون گنده اش که دهها کیر اونو آبیاری کرده هنوزم جا داره که دهها کیر دیگه هم بهش آب برسونه -آراد جون اشتباه نکن صد ها کیر دیگه .. البته کیر شرعی . به شرطی که مربوط به همین محفل و مجلس خودمون باشه و مر بوط به جای دیگه ای نباشه .عمو رو می دیدم که با چه حرص و تلاشی داره مامانو می کنه . مامان خیلی سر حال تر نشون می داد . شاید واسه این بود که مامان الیا در طول زمان گیرنده بود و این عمو جون فرستنده . یعنی یه روزی منم می خوام این جوری شم . اصلا تصور اون سالها رو نمی کنم . بذار از این لحظه هام استفاده کنم . به پوست لطیف آهوی نازم که معلوم نبود شوهرش کدوم قبرستونی رفته نگاه می کردم دلم می خواست که این آهو واسه همیشه مال من باشه ولی دیگه نمی شد . این آهو حالا دیگه مال همه بود . وقتی که خوب به داستان خودم و اون فکر می کردم متوجه می شدم که شاید اگه اون همسرم هم می شد در هر حال اونو باید می آوردم به این مجالس بازم باید اونو زیر کیر بقیه می دیدم . حالا در عوض می تونم این خوشحالی رو داشته باشم که دارم زن یکی دیگه رو میگام . حالا روح من و آهو متعلق به همه . من و اون مال همیم .-آریا چته بیکار نشستی . نکنه خسته شدی . به من که رسیدی خیلی خسته نشون میدی . حالا زن داداشتو که کنار خودت می بینی همه چی از یادت میره . -آهو باور کن اصلا از مجلس این دفعه هیچی نفهمیدم . یعنی ما اینجا میاییم تا اونایی رو که خوب ندیدیم و نمی شناسیم بیشتر بشناسیم ولی من این دوروزه تقریبا همش دارم در جه یک ها رو میگام .. -مگه ضرر کردی آریا ;/; حتما این در جه یک ها درجه یک هستند دیگه . اگه نمی خوای پاشم برم -نه آهو منظورم این بود تو که همش اعتراض و گله می کنی با کلی غریبه بودی .. -تقصیر من چیه که تحویلم نمی گیری . -حالا بیا و این قدر ناز نکن . لاپاتو از پشت بازش کن . بتونم کستو خوب ببینم . کی فکرشو می کرد که یه روزی عشقمو آهوی گلمو میون این همه جمعیت اونو بگام و تازه اونم به خیلی های دیگه بده . گفتم بهتره یک مرگ بر غم بگم و کارمو شروع کنم . -آهو خوشگله من راستشو بخوای کس ناز تو از همه کسها تنگ تر و هوس انگیز تره . -تو که نمی خوای . -حالا که می خوام این قدر سخت نگیر . سرشو به عقب بر گردوند و گفت منو ببوس . داغ داغ دلم می خواد همه ما رو ببینند . مخصوصا آرمیلا و پریسا و زن عمو . -به اینا هم حسادت می کنی ;/; -بکن منو کسسسسسم میخاره میخاره .. فقط کیر توست که می تونه خوب خوب خارششو بگیره .. محکم تر بخارونش .. زود باش منو ببوس .. اونو به خودم چسبونده و با ضربات کیری خودم فضای تالار خونه مامان بزرگو عین میدون جنگ کرده بودم . بقیه صدا ها تحت الشعاع صدای گاییده شدن آهو قرار گرفته بود . -اوووووفففففف آریا جون ولم نکن نکن . دوستم داشته باش . -بچسبون اون لب لبتو اون وقت میگی منو نمی بوسی . چه میک زدن با حالی بود بابا آزاد و زن عمو ثریا خیلی بی حاشیه و بی دغدغه یه گوشه ای داشتند سکس می کردند . خیلی کلاسیک و آروم .. فقط این ثریا یه جورایی جیغ می کشید و هوس خودشو نشون می داد که منو یاد زوزه شغال مینداخت . خوب که به قیافه اش نگاه می کردم بی شباهت به شغال هم نبود . آشغال عوضی چقدر مانع زنی می کرد تا من و آهو به هم نرسیم و آخرشم موفق شد . . هر چند من ضرر نکرده بودم . -آهو هر وقت رفتی خونه یا از این مجلس بیرون رفتیم و تو هم در ایرانی باید بهم برسی . من این چیزا سرم نمیشه -آریا حواست کجاست . این همون چیزیه که من ازت می خواستم و می خوام …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی