هرکی به هرکی 118

آریا آریا .. بیا بیا -من که اومدم من که همین جام .. اوخ داداش آرین هم پیداش شد .. نگاه چطور چسبیده به آبجی آرمیلا .. وایییییی آهو داداش آرمین تو هم رفته سراغ پریسا .. دیگه حسابی محفل فامیلی فامیلی شده .. آرمین رو زیاد نمی دیدم . خیلی در این مجلسها بی سر و صدا کار می کرد . فکر کنم اونایی رو که دستشونو می گرفت تا بگاد می برد به یه پستویی تا کمتر توی دید باشه و شایدم این طور نبود و من حواسم نبود . در هر حال آرمین داشت زن آرین یعنی همسر پسرعموشو می گایید و آرین داشت زن فرنوش روکه خواهرش می شد  .. چقدر شیر تو شیر حسابی شده بود . از سکس ضربدری رسیده بودیم به سکس تقسیمی و بعدا به  بعلاوه و منهاش هم می رسیدیم . ما چند تا زوج یواش یواش رسیدیم نزدیک هم . مامان دستشو گذاشته بودزیر مسیر کیر من . هر وقت که از کوس آهو میومد بیرون دستش با کیر من تماس پیدا می کرد . از اون طرف که ثریا شاهد جریان بود زیر لب چند تا غر می زد از این که چرا الیا نمی ذاره که من به دخترش برسم .. مامان هم جوابشو این جوری می داد که اون وقت که باید دخترتو می دادی به پسرم ناز داشتی و مانع زنی کردی حالا داری دم از دخترت می زنی و این که من نمی ذارم زیر کیر پسرم حال کنه ;/; آهو هم به دفاع از مادرش داشت می گفت وای آریا جون چه جوری زن عمو الیا می خواست مادر شوهرم باشه -آهو معلومه چی داری میگی ;/; خب معلومه که مامان داره حرف حسابو می زنه .. یه نگاهی به من انداخت و منم یه نگاه تو چشاش کردم . دو تایی مون خندیدیم و یک زمان با هم گفتیم خیلی دوستت دارم .. جمله بعدی رو من تنهایی بر زبون آوردم -پس چرا رفتی ازدواج کردی .. تا رفت به ابروهاش چین بندازه یه بار دیگه ماچش کرده و این با ر پاهاشو انداختم رو شونه هام و از روبرو گاییدمش .. وای زنای دیگه یکی یکی از راه می رسیدند . منصوره هم با اون هیکل درشتش اومده بود . سر و کله چینگ هم پیداش شده بود .. تا دید که منصوره در ده متری اون وایساده و بهش زل زده دو پا داشت و دو پا دیگه هم قرض کرد و فلنگه رو بست .. آخ که چقدر خندیدیم . خاک بر سر عمو جون و زن عمو که همچین داماد کس خل و کیر کوچولویی به گیرشون افتاده بود . به خودم گفته بودم که هر وقت بیکار شدم برم یه مطالعه ای هم به این شجره نامه ها و اسم و فامیلی این زنا بندازم . کاری به مردا نداشتم چون اونا رو که نمی خواستم بکنم . الان بعضی از زنایی رو که می دیدم فکر می کردم واسه اولین باره که میان . دیگه واقعا قاطی کرده بودم . وای چی بود که نیاز به کار کردن نداشتیم و زندگی فقط می شد خوردن و خوابیدن و کردن . اون وقت می شد گفت که ما در بهشت هستیم . البته اینی هم که مامان بزرگ واسه مون درست کرده بود خودش یک نوع بهشت روی زمین بود ولی آخرش که باید می مردیم . مامان الیا که احساس کرده بود یه خورده تند روی کرده و شاهد اخم منم بود به همراه عمو آراد اومد طرف ما دستشو گذاشت رو سینه های آهو و باهاش ور رفت . -آهو جون ازم دلخور نباش . وقتی یه بزرگتر یه حرفی رو می زنه حتما به صلاحه و آدم نیاید این قدر زود در مورد همه چی قضاوت کنه .. آهو حرفی نزد ولی  تنه خودمو بالا کشیدم تا مامان الیا بتونه بایه بوسه لب به لب و دستمالی سینه آهو از دلش در بیاره .. وای این عمو آراد که تا اونجایی که توان داشت مامانو گاییده بود و حالا کیرشو از تو کوس زن داداشش یا همون مامان الیای من بیرون کشیده بود اونم اومد سر وقت من و دخترش آهو و با پر رویی هر چه تمام تر از زیر کیر من دستشو رسوند به سوراخ کون آهو و انگولکش می کرد .. کفرم در اومده بود می خواستم اعتراض کنم که دیدم سکس بابا با دختر هم در این محافل داریم و حتی بابا جونمم هم کیرشو توی کس آرمیلا فرو کرده . پس جای اعتراض نیست . شاید این انتظارو نداشتم که آهوی خودمو هم متعلق به بقیه بدونم . نمی دونم چه جوری شده بودم . -بابا بابا نکن .-چیه آهو هوس کیر بابا رو می کنی ;/; دیروز بهت مزه داد بابایی ;/; -چیه آهو بابات تو رو گاییده ;/; -مگه چه اشکالی داره . نیست که آرمیلا زیر کیر عمو جون نرفته . صد تا غریبه که منو گاییدن . یکی بابا هم روش . تازه اینجا که ما از هفت تا دولت آزادیم . جای اعتراض و این حرفا نیست . خیلی خود خواهی آریا . انتظار داری هر کاری خودت بکنی و حرفی نشنوی ولی توقع داری که من فقط مال تو باشم ;/; گاهی وقتا با خودم فکر می کنم اگه من و تو زن و شوهر می شدیم کار ما به کجا می کشید . خیلی جنگ و دعوا داریم . -شاید اون وقت توافقی هیشکدوممون به اینجا نمیومدیم -شما ;/; شما مردا یک تنوع طلبی هستین که … -آهو من دوستت داشتم و عاشقت بودم و هستم . چقدر تو بد جنسی . آهو که متوجه شده بود چقدر از دستش دلخور شدم فوری دستاشو گذاشت دو طرف صورتم و لبامو رو لباش قفل کرد ….. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا