هرکی به هرکی 189
–
تانیا رو به خودم چسبونده بودم و آروم آروم با سینه هاش بازی می کردم . هنوز در شوک این بودم که می خوام بابا شم . باور کردنش برام مشکل بود . خیلی هم مشکل بود . در یه حالت ناباوری و این که نمی دونستم باید ذوق زده باشم یا ناراحت . .. چرا تانیا این کار رو کرده بود .نکنه یه روزی گند کار در بیاد . اونی که دنیا میاد در واقع میشه وارث من . حالا اینا رو ولش . من که اهل دین و ایمون و این بر نامه ها نیستم . به من بگو کس مفت گیر بیار و اونو بکن . -آریا ناراحت شدی ;/; -نه تانی جونم . خیلی خوشحالم از این که می بینم منو انتخابم کردی واسه این که بابای بچه ات باشم .. -نترس به هیشکی نمیگم . فکر کردی من و کامی دوست داریم آبرومون پیش فامیل و در و همسایه بره ;/; ما هم متوجه هستیم که شرایط چیه و ممکنه آبروی همه در خطر باشه .. تانی با حرفای خودش آرومم کرد . حالا می تونستم با یه دید بهتر و آرامش بیشتری به این قضیه نگاه کنم هر چند اونی که در شکم تانیا بود از خون من بود . حقیقتو که نمیشه عوض کرد . شاید بشه واقعیت رو دست کاری کرد . هنوز کس تانیا حالت قبل از بار داری خودشو حفظ کرده بود . کمی شل به نظر میومد . شاید این حالتو قبلا هم داشت چون من دفعه قبل که اونو می کردم این تمرکز و دقت رو نداشتم . فقط یه چیزایی یادم میاد که اون روز اون مصر شده بود که هر جوری شده توی کسش خالی کنم . نمی دونم از کجا می تونست مطمئن باشه به این که بار دار میشه .. -تانیا خیلی خوشحالم . خیلی .. از این که دارم بابا میشم . ببینم من می تونم کوچولوی خودمو ببینم ;/; -هروقت که اراده کنی . هر وقت که بخوای . البته غیر از من و کامی کسی نباید خونه مون باشه . چون اون جوری ممکنه متوجه جریان شه .. حالا بیا منو ببوس بغلم کن . سعی کردم به همون صورت که پاهای تانیا رو شونه هام انداختم بهش فشار نیارم . کیرمو یواش یواش فرو کردم توی کسش . -خیلی آماده ای تانیا .. -از اولین لحظه امروز و از دیشب آماده بودم آریا . تو که نمی دونی این روزا بهترین روز های زندگی منه . همین طور هم کامی . داشتن یک بچه برای ما یک آرزو بوده . حالا همه فکر می کنن که کامی پدر بچه منه . اون به خودش می باله و احساس غرور می کنه . همه اینا رو مدیون مرحمت تو هستیم آریا . -خواهش می کنم … بعدش از زبونم جمله دیگه ای پرید که نشون دهنده کس خلی من بود و این که بازم دنبال درد سر هستم چون بهش گفتم که بازم در خدمت هستم و باعث افتخار منه .. اونم در جا جواب داد بذار این یکی دنیا بیا بعدا زحمت میدیم .. داشتم مادر بچه مو می گاییدم . شاید تصور هر کسی رو داشتم که مادر بچه ام شه جز همینو .. یا اونایی رو که برام تقریبا حکم غریبه ها رو دارن . چون خیلی از فامیلا رو برای اولین بار اونم در این محفل سکس خانوادگی دیدم . واقعا این مجالس که میگن ثواب داره به همین میگن . تانیا هم مثل بیشتر زنای این مجلس خیلی خوشگل و ناز و خواستنی بود پاهاشو گذاشتم رو زمین .. این جوری فشار کمتری بهش میومد .. -نهههههههه عزیزم عزیزم .. کوچولو به باباش میگه هوای مامانشو داشته باشی.. اوووووخخخخخخخ بزن منو بزن .. فدات شم کسسسسم چقدر می خاره . همش داره تو رو داد می زنه اگه بدونی دیشب تا حالا چقدر خوابشو می دیدم . اگه بدونی چند بار از خواب بیدار شدم و فکر می کردم که دارم با کیر تو حال می کنم . -ببینم کامی کنارت نبود که بتونه خواب تو رو تعبیر کنه .. -من تو رو می خواستم اون لحظه کیر تو رو می خواستم خیلی دلم می خواست که تو پیشم باشی .کامی مرد خوبیه . خیلی فداکاره .اون از این که من با همه این شرایط کنارش موندم خیلی ازم راضیه . برام هر کاری انجام میده . اون به خاطر بار داری من هدیه زیادی به من داده . خیلی دوستم داره . عاشق منه . منم عاشق اونم دوستش دارم . دیشب همش تو رو صدا می زدم کیر تو رو می خواستم . باور کن اون می خواست بیاد سراغ تو . می خواست بیاد ازت خواهش کنه که نیمه شبی بیای و فکری به حال من کنی . چون می ترسید که نیاز من باعث شه که من مشکل عصبی پیدا کنم و این روی جنین اثر بذاره . ولی من بهش اجازه همچین کاری رو ندادم . با این که آدم کمرو و خجالتیه ولی به خاطر من حاضربود و حاضره هر کاری انجام بده …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی