هر کی به هر کی 271
–
عارف کرد توی کون مینا و میثم هم کیرشو دوباره فرو کرد توی کس مادرش .
-این جوری چقدر زندگی شیرینه . من با دو عشق خودم مشغولم با پسر و معشوقم .
-مامان من خیلی ناراحتم . پیش وجدانم شرمنده ام . ای کاش می شد بابا رو دور نمی زدی . یعنی یک دور دیگه هم می زدی و بر می گشتی به سر جای اولت .
این حرفو که زد من داشتم از خنده روده بر می شدم . یه جمله جالبی رو بیان کرده بود . ولی انگار بقیه دو زاریشون نیفتاده بود . بعضی ها وسایل رو شنایی خودشونو به نزدیکی صحنه رسونده بودن تا فضای اون جا رو دیدنی تر کنن .
-آخخخخخخ میثم . میثم تو چطور تونستی و دلت اومد کیرت رو بکنی توی کس من ; -همون جوری که یه نا محرم تونست کیرشو فرو کنه توی کست . می خوای بهت نشون بدم ;
-آره آره نشون بده بازم نشون بده که چطور این کارو کردی ..
یک بار دیگه کیرشو آورد بیرون و این بار سریع تر از دفعه قبل مادرشو نمی گایید . میشا پدر میثم و شوهر مینا اون قدر به هیجان اومده بود که داشت جق می زد .
-کارگردان .. آهای عفت جنده بسیجی پس نوبت من کی میشه برم توی صحنه ;
عفت دید که میشا بی تابی می کنه.. گفت برو برو حالا برو .. دیگه طوری دستپاچه شده بود که یادش رفت و اینک میشا وارد می شود رو بر زبون بیاره .. شوهر مینا با خشم وارد جمع شده بود .. میشا : وااااااییییییی دلم می خواد نعره بزنم و دنیا رو رو سرتون خراب کنم ولی حیف که نمیشه ..
در این جا جمعیت عین یه بمب از خنده ترکیدند ..
-نههههههه نههههههههه .. پسرمن ; حرامزاده .. ول کن کس ننه ات رو .. آهای اجنبی کیرت رو از توی کون زنم بیرون بکش .. کجاست اون تفنگ من که هر سه تا تونو با یه تیر به هم بدوزم . به من میگن میشا شیر شیرکش .. یکی از اون دور یه پارازیت انداخت و گفت پاکتی .
مینا : پسرا بکشین بیرون . بکشین بیرون .
دو تا پسزا کیرشونو از سوراخای مینا بیرون کشیده و رفتن پشت سر ش قایم شدن .. میشا : مرد باشین و واسه خربزه ای که خوردین پای لرزش هم بشینین .
– زن آخه واسه چی ; هفته ای سه تا کمت بود ; هر وعده به اندازه سه ست .. ببخشید سه دست تو رو می کردم .
دستشو برد طرف گردن زنش .. خواست اونو مثلا خفه کنه ولی مینا گفت عزیزم می تونی منو بکشی . نابودم کنی . ولی بذار برای آخرین بار واست ساک بزنم و اون آب حیات تو رو نوش جون کنم . این جوری با لذت جون میدم .
میشا رو زمین شل شد و بعدش دراز کشید و مینا رفت رو کیرش .. این دفعه میثم کرد توی کون مادرش .
پدر و پسر سرگرم سکس با مینا شدند . .. آنیتا خیلی هیجان زده شده بود . اون سمت مامان الیا رفته بود به سمت میلاد .. بهش حال می داد . شهره و شهناز و شهلا میون جمعیت ولو شده بودند . تماشاچیا تا حدودی مشغول سکس و ور رفتن با هم شده بودند . حالا قسمت سکس نمایش بر حالت احساسی اون می چربید .
مینا : آخ که من چقدر خوشبختم . حس می کنم که الان بهترین روز زندگی منه .. میشا : اگه منم سه تا همسر می داشتم همچین احساسی می داشتم . .
عرفان هم کیرشو کرده بود توی دهن مینا . حالا مینا داشت به سه تا کیر حال می داد . در همین لحظه عفت اومد و گفت :
– هم اینک اشرف بسیجی شجاع کبیر و عفت رزمنده ضد اسرائیلی وارد معرکه می شوند ..
میشا : شما به چه مجوزی وارد شدید ;
اشرف : به ما گزارش رسیده که در اینجا شیشه یافت میشه ..
میثم : بله ما شیشه داریم ولی همه شون به پنجره چسبیده ان ..
مینا : من که این جا شیشه ای نمی بینم .. در و پنجره ای نیست .. این جای نمایش نه تنها تماشاچیا یک دست زدن زیر خنده .. بقیه هنر پیشه ها غیر از مینا هم نتونستن جلو خنده شونو بگیرن .
اشرف : حالا شیشه رو میگیم این جا نیست . ولی این چه وضعشه . چرا یک مرد با ید یا سه تا زن طرف باشه ..
عفت با آرنج زد به پهلوی اشرف.
-خانوم رئیس بر عکس گفتی .. اشرف : بله همون جوری که گفتم چرا یک زن باید با سه تا مرد طرف باشه ..
میشا : من شوهر این خانوم هستم .. این آقا پسرمه و این یکی هم که کیرش توی دهن زنم بود و به احترام شما کشیدش بیرون دوست پسرمه . حالا بفر مایید زنم شاکی خصوصی داره ; اشرف : شما دارین اقرار به اشاعه فساد می کنید …… ادامه دارد ….. نویسنده…. ایرانی