همسایه های دوقلو
سلام من 19 سالمه اسمم پوریاست از اینجا به بعد داستان همه ی اسم ها فیک هستن
خب داستان از جایی شروع شد که من 16سالم بود یک همسایه داشتیم که سه تا دختر داشت یکی شون سنش بالا 22بود دوتا دیگه دو قلو بودن وهمسن خودم بودن اسم یکی شون مهتاب یکی دیگه عسل بود یکبار که داشتم ماشین دم حیاط می شستم دیدم که پدر مادر شون رفتن بیرون چند دقیقه گذشت مشغول شستن بودم یهو بدون اینکه کسی در خونشون زنگ بزنه آیفون برداشتن شروع به حرف زدن کردن از حرف های که پشت آیفون زدن فهمیدم از همه چیز (سکس)میدونن با خودم فکر کردم شاید دل شون میخواد با خودم گفتم به من چه ؛من یک آدم خجالتی به طوری که وقتی از کنارشون رد میشم نگاه شون نمیکنم چه برسه بخوام باهاشون رابطه داشته باشم یک مدت از این ماجرا گذشت تا شبی که تو محلمون عروسی بود تقریبا کل محل آمده بودن نگاه کنن شادی کنن منم رفتم تو جمع ومشفول رقص محلی که مخصوص مرد ها بود شدم تا اینکه خسته بودم آمدم نشستم اینقدر مشغول رقص بودم که متوجه خواهر دو قلو شدم وقتی نشستم تقریبا ده دقیقه چشم تو چشم همدیگه رو نگاه میکردیم تا اینکه من شرم کردم سرمو انداختم با گوشیم ور میرفتم یهویی دیدم یک ساعت افتاده جلوم تا برداشتم که ببینم مال کی هستش دیدم یکی از دخترا بالا سرم هست فهمیدم که ساعت ماله اونه دستمو دراز کردم ساعتو دادم بهش همین طور که ساعت برداشت یک برگه گذاشت تو دستم نگاهی به برگه کردم دیدم شمارشو نوشته اون شب تموم شد تا چند شب دو دل بودم پیام بدم یا نه دلو زدم به دریا بهش پیام دادم بعد از چند شب چت کردن (اولین باری بود که با یک دختر چت میکردم ) قرار شد همو ببینیم ولی کجا یهو پیشنهاد پشت بوم دادم آخه پشت بوم خونمون جوری که میشه رفت پشت بوم همسایه قرار شد وقتی همه خوابیدن بیاییم پشت بوم
بار اولم بود میخاستم یک دختر ببینم و حضوری باهاش صحبت کنم استرس داشتم رفتم بالا دیدم دوتاشون آمدن بالا خلاصه کنم یک چند وقت کارمون شده بود همین هر شب پشت بوم قرار میذاشتیم یک شب که پدر مادرشون رفته بودن سفر رفتم بالا اما چون خواهر دیگه سوم خونه بود نشد بریم خونه بعد از یکم صحبت کردن بهم گفت اهل فیلم دیدن هستی گفتم آره چرا که نه
یک فیلم تو تبلت پلی کرد منو دو تا خواهر شروع کردیم به نگاه کردن فیلم محتوا فیلم مثبت 18بود طوری که سیخ کرده بودم هر دوتاشون متوجه شدن که شق کرده بودم سریع بالش که بهش تکیه داده بودم گذاشتم روش تا دیده نشه یکم گذشت یکی از خواهر به بهونه اینکه سرده رفت از پایین پتو آورد انداخت رو خودش خواهرش به من گفت میخواهی رو تو هم بندازم گفتم اره سرده پتو رو من انداخت دوتا خواهر کنار هم نشسته بودن و من یک طرف وقتی پتو رو انداخت رو من دیگه بالش رو برداشتم و گذاشتم پشت سرم حشریتم کم شده بود تا اینکه فیلم دوباره به جاهای +18رسید دوباره شق کردم گرمای بدن مهتاب حس میکردم که بعد یکی دو دقیقه احساس کردم دست مهتاب زیر پتو تکون میخوره یهو کیرم که شق کرده بود گرفت یک نگاه بهم کرد تبلت داد دست عسل گفتم تو بگیر من خسته شدم من داشتم از استرس می ترکیدم صورتشو طرف من کرد انگشت شو گذاشت رو بینش به معنی این که ساکت باشم یک چند دقیقه با کیرم ور میرفت شهوت منم بیشتر شد یهو دستمو گرفت گذاشت لای پاهاش شروع کرد با حرکت دستش ؛دست منو بین پاهاش بالا پایین کردن که منظورشو فهمیدم خودم اینکارو انجام دادم از روی شلوارش متوجه شدم که کصش خیس شده میدونستم که عسل هم میدونه ما داریم چیکار میکنیم فقط منتظر فرصت بود مهتاب از حد گذشت شلوارمو کشید پایین دوباره با کیرم بازی کرد ٫در گوشم گفت چقدر داغه من با یک نیش خند گفتم مال تو مثل تنوره عسل متوجه حرف مون بود اما به روش نیاورد فیلم نگاه میکرد مهتاب شلوار خودشو هم پایین کشید واقعا مثل تنور داغ بود هی مال همدیگه رو مالیدیم چند دقیقه گذشت یهو عسل پتو رو کشید یکم سر صدا کرد ولی میدونستم همش ساختیگه عسل گفت به شرطی به کسی نمیگم که منم با شما باشم مهتاب بلافاصله قبول کرد دیگه کاملا لخت شده بودیم در منم خجالت گذاشته بودم کنار از همدیگه رو مالش میدادیم انگار این دو تا خیلی تو این کار حرفه ای بودن یهو مهتاب سینه هاشو جمع کرد نسبت به سنش یکم بزرگ بود فکر کنم 65بود گفت با کیرت بزن لا سینه هام منم همین کارو کردم بعد از چند دقیقه دو تا شون به پشت دراز کشیدن منم اول عسل دو تا سه دقیقه از کون کردم اما آخ نگفت انکار کار همیشگی ش همینه بعد مهتاب گفت بسه پس من چی یک دو دقیقه هم مهتاب از سوراخ کونش کردم متوجه شدم که هم درد میکشه هم لذت یهو ابم آمد که ریختم رو کمر هر دوشون چند شب کارمون شده بود همین
ببخشید طولانی شد بعضی جاها اگه گنگ هست سعی کردم خلاصه وار بگم ولی بازم طولانی شد
نوشته: بتمن