همسر چادری من (۱)

سلام دوستان اسم این داستان زندگی منه که الان همچنان ادامه داره و نمیتونم ازش بگذرم نه میتونم ازش فرار کنم نه میتونم بپذیرمش… اینم بگم که این یه اتفاق تلخ تو زندگی من بود و واقعا منو دیوانه کرده حالا هر کس دوست داشت
باور کنه …
خب من سال 96 از طرف یکی از دوستان مادرم با یه خانوم آشنا شدم ازدواج ما کاملا سنتی بود چون هم خانواده من بشدت مذهبی هستن هم خانواده خانومم خیلی سخت گیر نسب به دخترشون و دامادشون که اونم شبیه خودشون باشه .در ضمن داستان من چون واقعی با جزئیات نوشتم حوصله داری بخون.و ما تو همدان زندگی میکنیم
خانوم من اسمش نرگس‌ قدش 165 و وزنشم 60 کیلو منم قدم خیلی بلند نیست 170 و وزنمم 68 کیلو از خانومم بگم لاغر اندام بشدت محجبه همیشه چادر میپوشه و یه تار موهاش بیرون نیست مانتو شلوار میپوشه بیشترم چادر عربی سایز سینه هاش 75 در کل اندامش زیر چادر خیلی خوشگله اصلا اهل آرایش نیست ولی خیلی خوشگله بدون آرایش

خب داستان از سال 98 دو سال بعد ازدواجمون شروع شد دی ماه سال 98 خانوم من بالا هزار مدل جوراب های نازک و فانتزی داره که از همچی گرفته تا بلند و شلواری من خودم موقع سکس با خانومم علاقه زیادی به جوراب دارم و لذت میبرم یه جور فیتیششو دارم ولی برای من تعجب بود چرا انقدر میره و جوراب میخره و از همه عجیب ترش این بود که بعدا فهمیدم یه پیج اینستاگرامی داره که جوراباشو اونجا به مردهای غریبه میفروشه بعد یه مدت که بهش شک کردم چون رمز گوشیشو داشتم ولی اون زیاد از گوشی سر در میاورد منم وقتی براش گوشی رو خریدم اثر انگشت خودمم ست کردم روش اصلا متوجه نشد بود رفتار عجیب بود بعد از دوسال زندگی و سکس عالی ما چرا انقدر روزا بیرون میره تو خیابون کفشای پاشنه بلند راه میره که اصلا نمیشد باهاشون راه رفت و یه مقدار لباسای باز تر میپوشه چند بار تو خیابون دیدمش باهاش بحثم شد که چرا اینجوری میای بیرون تو حجاب داری ولی خیلی با این لباسات توی چشمی خیلی ولی میگفت خیلی من افکارم قدیمیه منم متوجه شدم خبریه…
یه روز که اومد رفت حمام رفتم سر گوشیش و پیج اینستاشو بالا اوردم اون موقع هنوز فیلتر نبود یه پیج معمولی داشت که همش لباس زنونه و چیزای دیگه بود اما رفتم داخل پروفایلش دیدم یه پیج بدون عکس هم داره که فیکه اسمش گذاشته بود miss narges بازش کردم دیدم انواع عکسهارو از پاهاش گذاشته داخل پیج و دایرکتاش بالای 300تا پیام داشت که همشون بهش پول داده بودن برای خرید جورابهاش من دیگه حالم خیلی بد بود چشما سیاهی رفت رفتم از خونه بیرون یه ساعتی چرخیدم و به روی خودمم نیاوردم اما دیگه نگاهمش بهش عوض شد نکنه نرگس من رابطه هم داره نکنه بجز میس بودن خیانتم میکنه هرکاری کردم نتونستم اون شب بخوابم ساعت 3شب خواب بود ارام گوشیشو برداشتم میخواستم ببینم ادامه پیامهای چی بودن چی گفتن بهش چندتای اول فقط پول گرفته بود و جورابهارو به ادرسهای مختلف فرستاده بود رسیدم یه پیام که دیدم نوشته بود دوست دختر من میشی خانومم جوابشو داده بود شاید بعدش پیامه اون طرف که اسم پیجش فرهاد بود نوشته بود بیا پیشم زنمم دیگه جوابشو نداده بود یه چند روزی گذشت نه دست به کار میرفت نه میتونستم غذا بخورم میخواستم ببینم جوابشو چی داده وقتی زنم شب خواب بود رفتم سر گوشیش پیاماشو نگاه کردم دیدم گفته بود اگه بیای پیشم بهت 2میلیون پول میدم ما وضعیت مالیمون بد نبود هم خونه داشتیم هم ماشین چرا برای پول داره این کارو میکنه یعنی زن من جنده پولی شده انقدر نیاز داشته همیشه برای کادو میخریدم بهترین لباسا بهترین غذاهارو می‌خوردیم نمیگم خیلی پولدارم اما کارم خوب بود درآمدمم بد نبود
نوشته بود پسره کی بیام خونت خانومم نوشته بود سه شنبه میدونست من سه شنبه باید برای خرید جنس مغازه برم تهران چون همدان تا تهران سه ساعت راهه وقتی برمو برگردم حداقل یه روز طول میکشه منم دیگه کاملا دیوانه شده بودم تصمیم گرفتم ازش مدرک جور کنم و طلاقش بدم
ما چون خونمون ویلایی بود و میشد از پشت بام همسایه بیای روی پشت بام خودمون درب راه پله رو هم باز گذاشتم تا بتونم بدون صدا بیام داخل خونه ساعت 8 صبح رفتم بیرون قلبم از استرس داشت میومد تو دهنم شب قبلشم دیدم گفته بودن با هم ساعت 10 صبح بیا خونه ما پسره هم گفته بود از تهران میام میرسم پسره ظاهرا 23سالش بود و عکس کیرشو برای زنم فرستاده بود مال من خودم 16سانته معمولی هستم اما این لامصب 23 سانتی بود خیلی بزرگ بود زیرشم نوشته بود فردا میاد پیشت زنمم شکلک بوس براش فرستاده بود
از خونه که زدم بیرون ماشینو دو کوچه پایینتر پارک کردم صبح بود کوچه خلوت بود رسیدم به خونه همسایمون که یه خانوم مسنی بود بعضی وقتا من کمکشون میدم نون یا قرصی چیزی براش میخریدم در زدم اومد دم در گفت خیر باشه اقا فرشاد گفتم کلیدمو جا گذاشتم نرگسم خونه نیست میشه از پشت بام برم داخل حیاط خونمون گفت چرا نشه بفرما دیگه سریع رفتم بالا گفتم سر پشت بام و وارد خونه شدم یه ربعی روی راه پله وایسادم دیدم صدایی نمیاد اومدم پایین درب خونه نیمه باز بود عجیب بود چون هوا خیلی سرد بود خیلی اروم رفتم داخل دیدم خانومم حمامه داخل خونه ما سر حمام یه درب داره که کلی وسیله گذاشتیم روز قبل جای یه نفر که بشه بره بالا رو باز کرده بودم با یه صندلی رفتم بالا صندلی رو هم کشیدم بالا درو بشتم خانومم از حمام در اومد گوشیش زنگ خورد بله فرهاد بود گفت رسیده ادرسو گرفت خانومم لباس کامل پوشید چادرم پوشید عجب بود برام چرا چادر پوشیده بود یه جورای بلند شیشه ای مشکلی یه مانتو شلوار مشکی ست و یه کفش پاشنه بلند براق پوشید ارایش هم کردو رفت داخل نشیمن بعد نیم ساعت زنگ در خونمون خورد چون درب اتاق خواب باز بود و بالای درب هم شیشه داشت میشد مبل سه نفره رو دید دیدم صدای یه پسر جون اومد که سلام خوبی نرگسم گفت فدات بشم ممنونم بیا بشین دیدم اومدن نشستن رو مبل دونفره که من دید نداشتم یه ربعی حرف چرتو پرت زدم معلوم بود هردو استرس دارن بعد نرگس گفت خب دیگه چه خبره فرهاد گفت دارم میمیرم برات نرگسم خندید اومدن یه دفعه دیگه صدایی نیومد یه صدای ریز ور رفتن با لباس میمد منم چیزی نمیدیدم یه نرگس گفت بریم روی تخت فرهاد گفت بدو بریم دیدم لب رو لب دارن میان داخل خواب پسره یه جوری لب نرگسو میخورد که تا الان لب ندیده یه ربع لب گرفتن و همش روی نرگس خوابیده بود و از روی لباس کیرشو میمالید به کس نرگس و عجیب این بود لباسشو درنمیاورد و از روی لباس بعد یه دل لب سیر نرگس دستشو برد روی کیر فرهاد و شلوارشو کمی کشید پایین کیرش یهو پرید بیرون یا خدا چی میدیدم یه کیر دراز و کلفت گقتم نرگس زیر این کیر پاره میشه نرگس که یهو دید کیر فرهادو گفت اوف من نمیتونم فرهاد این خیلی بزرگه فرهاد گفت اروم اروم جا باز میکنه بلند شد و کیرشو گذاشت دهن نرگس یه جوری برای ساک‌ میزد که تا الان ندیده بودم اصلا نرگس برای من ساک نمیزد میگفت کثیفه چجوری کیر این پسرو تا خایه گذاشته دهنش این زن چقدر جنده بود من نمیدونستم بعد چند بار بالا پایین شلوارشو در اورد کامل یه ربع فقط نرگس ساک میزد فرهادم میگفت جون دوس داری کیرمو شوهر بیغیرتت نمیدونه زن محجبه جندش داره ساک میزنه دوس داری کسرمو که نرگسم با این که ساک میزد میگفت کیر کلفتت رو میپرستم و جالب ماجرا این بود لباس نرگس اصلا از تنش بیرون نیومد هنوزم روسری سرش بود و چادرشم سرش بود و هی میافتاد دوباره چادرشو درست میکرد موقع سکس یهو فرهاد گفت نوبت کسته جر بخوره اقتاد رو نرگس یه ربع دوباره فقط لب دیگه خیلی طولانی شده بود یهو شلوار پای نرگس که هنوز پاش بود از روی‌کس با دست پاره کرد و کسش افتاد بیرون چون شرتم نپوشیده بود نرگس فرهاد گفت انقدر میخواستم با حجاب کامل جرت بدم که فهمیدم اینا همه برنامه بوده که لخت نشه زنم انقدر زنم کسش خیس شده بود که به یه فشار کوچیک تا تهه رفت تو کس زنم که یهو نرگس گفت وای جر خوردم چرا یهو میکنی پدر سگ فوحشش میداد ولی دیدم فرهاد گوشش بدهکار نیست تند تند تلمبه میزد یه دیدم کس زنم خون میاد بله حروم زاده کس زنمو پاره کرده بود نرگس که دیگه نفهمیده بود چون من میدیدم ولی دیگه اولش خیلی درد داشت ولی بعد چند دقیقه میگفت بکن منو اه اه اه تند تر اه اه اره جرم بده من جنده محجبه تو هستم جرم بده اه اهاه فرها من شوهر دارم اما فقط زیر خواب تو هستم فرهادم میگفت اون شوهرت بیغیرتت بلد نیست این کسو بکنه باید انقدر بکنمت که امروز حامله بشی زنمم میگفت اره میخوام حرومزادتو به دنیا بیار جرم بده فرهاد جالب این بود اه اهاه جوننننن دارم میمیرم یه ربعی پسره تلمبه زد یهو کشید بیرون همشو ریخت روی صورت و چادر نرگس

پایان قسمت اول اگه دوست داشتین ادامشو مینویسم ممنون که وقت گذاشتین و خوندین آخر داستانم عکس زنمو میزارم ببینید.

نوشته: فرشاد

ادامه…

دکمه بازگشت به بالا