همونی که خواستم شد
سلام دوستان من علیرضا هستم ۳۲ سالمه ۵ ساله که ازدواج کردم و قبل از ازدواج ۳ سال با همسرم دوست بودم
برای اینکه تصور داشته باشید مادر زنم ۴۴ سالشه حدودا و قد متوسط و اندامی توپر و خوب و قیافه ای نچرال و زیبای داره
شروع حسی که پیدا کردم نسبت به مادرزنم از اونجایی بود که در دوران دوستی مادر زنم هم از دوستیمون خیلی وقت بود با خبر بود و مادرزنم هم کلا یجوریه که معمولا آزاد لباس میپوشه و من از عکس هاو فیلم های که همسرم از مادرزنم میگرفت مثلا علی نگاه کن مامان با پرندمون چیکار میکنه .
من هم چون لباس هاش کمی لختی بود تحریک میشدم و فانتزی های تو ذهنم تشکیل میشد و باهاشون جق میزدم.
خلاصه که ازدواج کردیم و رفت و آمد هام تو خونشون باز شد
لباس های که مادر زنم جلو من میپوشه معمولا شلوار کمی کوتاه کشی و تنگ با تیشرت یا شلوارک، و من وقتی از جلوم رد میشه چشم با باسن زیبایش میوفته حشری میشم .
اوایل ازدواج تقریبا من یک روز در میان شام خونه مادرزنم بودم و هر روزی هم که می رسیدم خونه با هم روبوسی میکردیم تا اینکه یه شب موقع روبوسی لب هامون کمی نزدیک شد و گوشه لبم به لبش گرفت .
وای همونجا شق کردم به زور خودم و جمع و جور کردم بعد از خوردن شام به رخت خواب که رفتیم و انقدری که به مادرزنم فکر میکردم موقع سکس با همسرم فقط مادرزنم و تجسم میکردم و زود تر ارضا میشدم
تا اینکه باز گذشت و هر دفعه ای که رو بوسی میکردیم همش من سعی میکردم لب هامو نزدیک لب هاش کنم چند باری این اتفاق افتاد و از حالتی که بعدش داشت فکر میکردم که متوجه شده باشه و ترسیدم دیگه ادامه ندادم .
تا اینکه بعد چند باری رو بوسی کردم بدون دخالت خودم این اتفاق افتاد و یه لبخندی به من زد و رفت داخل آشپزخانه امروز هم گذشت و روز های بعد هم کم و بیش همین اتفاق افتاد و تا یه روزی که من باری انجام کار اداری نیاز به شناسنامه ی همسرم داشتم و همسرم خونه نبود، پدر زنم همکارش از ساعت ۷ تا ۵ غروبه
من هم صبح به مادرزنم زنگ زدم و گفت که بیدارم بیا
رسیدم و بعد از اینکه در و باز کرد باورم نمیشد لباس های که پوشیده بود واقعا من حشری کرد یه تاپ شلوار که نافش بیرون بود و فقط نوک سینه هاش و پوشونده بود
کمی خجالت کشیدم و سعی کردم زیاد نگاه نکنم سلام کردیم گفت برو تو اتاق همسرت پیدا کن من نتونستم ،
وارد اتاق که شدم مادر زنم رفت دستشویی و برگشت من شناسنامه رو پیدا کرده بودم گفتم پیدا کردم مامان با اجازت من رفتم که گفت صبر کن عشقم صورتم کثیف بود روبوسی نکردیم یه بوس بده داشتیم به هم نزدیک که می شدیم یهو صورتش و برگردوند از لبام بوسید خیلی سریع و من از تعجب خشکم زده بود و گفت از این بوسا بیشتر حال میده در حین ریلکسی
منم که خشکم زده بود نمیدونستم چیکار کنم دوتا خنده مصنوعی زدم و گفتم اره و خداحافظی کردم
منم که کلی سوال تو سرم میچرخید و کیرمم راست شده بود
سوار ماشین که شدم تاقت نیاوردم یه جا خلوت گیر اوردم زدم بغل با تصویر مادر زنم جق زدم انقدر حشری بودم که آبم هم پر فشار پاشید هم هیچی تهش نموند.
گذشت شب شد و خونه خودمون بودم تو فکرم بود در حالی که با همسرم پیام میدادم که یهو یه پیام از مادر زنم اومد
نوشته شده بود سلام عزیزم صبح از حرکتی که انجام دادم اگه ناراحت شدی منو ببخش منظوری توش نبود
من باز کردم نمیدونستم چی بنویسم در کمال بی عقلی نوشتم نه مامان اشکالی نداره به قول خودت از این بوسا بیشتر حال میده با استیکر چشمک
بعد اینکه ارسال شد مثل سگ پشیمون شدم که چه ضایعه بازی در اوردم
در جواب یه استیکر خنده فرستاد و نوشت اره روبوسی که میکردیم حس کردم از این بوسا دوس داری ، تهشم یه استیکر بوس فرستاده بود
منم از شق درد داشتم میمردم و باز نمیدونستم چی بنویسم براش یه استیکر بوس فرستادم
رفتم دستشویی یکی از عکس هاشو اوردم جق زدم باز هم از حشر زیادم ابم پر فشار زیاد بود
تا اینکه چند ماهی گذشت خانوادگی تصمیم گرفتن با فامیل های مادر زنم بریم شمال خونه مادر بزرگ همسرم
من بخاطر موقعیت شغلیم به همسرم گفتم تو با مامان اینا برو من دو روز بعد میام ، که همینطوری شد و رفتن من دو روز بعد به خاطر اینکه کاری نمونه دیگه همه کارامو انجام دادم تا برسم خونه شام بخورم و حموم ساعت شد ۱ حرکت که کردم ساعت حدود ۵ رسیدم شمال
خونه ی که توش بودیم یه حال داره و یه اتاق کوچیک
همه فک و فامیل ها تو حال خوابیده بودن اتاق هم برای خانواده ما فقط اندازه بود و وقتی رسیدم همه خواب بودن بجز همسرم و مادر زنم لباسامو عوض کردم و پشت همسرم دراز کشیدم بغل همسرم هم مادر زنم بود و انور شم پدرزنم یه نیم ساعتی گذشت منتظر بودم مادر زنم بخوابه یه شیطونی ریزی با همسرم داشته باشم که همسرمم خوابید ،
روی صورت مادر زنم به ما بود چشماش بسته انگاری که خواب بود
منم چی بهتر این میخواستم به صورت و لباش نگاه میکردم درحال جق زدن بودم سرعت دستامزیاد شد کمی صدا داشت زیر پتو ، که یهو چشماش باز شد
منم جا خوردم و از اینکه سریع دستم و از شلوارم در اوردم فهمید یه لبخند بهم زد و دوباره چشماشو بست
منم حل کرده بودم این سری کلا کیرم خوابید و بیخیال شدم خوابیدم
صبح بیدار شدیم و همچی عادی
دوباره گذشت و چند ماه بعد یک روز اومد محل کارم و گفت اگه وقت داری من یه لباس دیدم این نزدیکی میتونی نظر بدی دو دلم، که گفتم بله چرا که نه
تا اونجا که برسیم تو مسیر دستشو قلاب کرد دور ارنجم و حسه خوبی داشت البته اولین بار نبود زیاد بغلم میکردم
خلاصه رفتیم رسیدیم اون مغازه لباسی که میخواست شلوار جین بود
جفتش و نشونم داد من اونی که روشن تر بود و انتخاب کردم گفتم البته اینم قشنگه اگه بپوشی بهتر میشه انتخاب کرد فروشنده یه پسر جوان بود و شلوار و داد بپوشه مادرزنم ازم خواست مراقب در باشم باز نشه چون قفلش خراب بود
خلاصه درو نگه داشتم و پوشد شلوار و ازم نظر خواست گفتم بدک نیست گفت صبر کن اون یکیم بپوشم در بست چند ثانیه بعد در زد که در باز کنم شلوار قبلی رو بگیرم ازش شلوار جدید و بدم در و که باز کردم باورم نمیشد با شورت ایستاده بود جلوم البته کمی دولا شده بود که مثلا معلوم نشه
خلاصه دادم بهش و پوشه همون اولی و انتخاب کردم من مردم از شق درد
اومدیم بیرون یکم صداش و لوس کرد گفت میای اینجا بشینیم به بستنی بخوریم حالا که تا اینجا اومدی گفتم چرا که نه رفتیم بستنی فروشی نشستیم تا بستنی و بیارن دستاشو گذاشت رو دستم حالت ناراحت گفتم انقدر دوست دارم با یه مرد بیام بیرون پدرزنتم از همون اول هیچ وقت حوصله بیرون اومدن با من نداشت، منم گفتم قربونت برم من که نمردم از این به بعد با من بیا بیرون هروقت دوست داشتی که خوشحال شد و گفت آره از این به بعد با پسرم میام بیرون.
بیشتر وقت ها که همسرم دانشگاه نداشت بیرون میرفت تا یه روز دوباره بهم زنگ زد و گفت پسرم اگه کار نداری زیاد من نزدیکم که گفتم بیا منم الان میام
کمی دور زدیم دستامو گرفت عین زن و شوهر ها دور میزدیم تو خیابون که یهو گفت تو خیلی خوش سلیقه ای من یه لباس میخوام بخرم البته اینو نباید از تو نظر بگیرما ولی اشکال نداره من و تو هم مهرمیم هم خودمونی ، استرس گرفتم البته حدس زدم لباس زیره که رفتیم یه پاساژ که کلا لباس زیر بود و مرد خیلی کم بود اونجا خجالت میکشیدم تا اینکه رفتیم تو یه مغازه البوم آورد که دوتای نگاه کنیم از این لباس های سکسی بود اسمش و نمیدونم همه اونجا مارو نگاه میکردن چون بهم نمیخوردیم از این که من دارم انتخاب میکنم
چندتا ورق زد تا اینکه دل و زدم به دریا و یکی گفتم مامان. این فک کنم خیلی بهت میاد ، با یه لبخند ملیح منو نگاه کرد گفت درسته سلیقت خوبه ولی من یچیز تو این مایه ها میخوام چیزی که نشون خیلی لختی تر بود جوری که شورته دوره کسش و می گرفت کسش می افتاد بیرون یه هییی کشیدم گفت عالیه این دوباره خندید و سفارش داد گرفتیم تو راه گفت چرا هی کشیدی گفتم کاش زن من هم از اینا چیزا می خرید خندید و گفت بهش میگم بخره
گفتم دست شما درد نکنه شب شد همسرم اومد از دانشگاه سمت مادرزنم
منم بعد کار رفتم خونه که دیدم تو اینستا پست خنده دار فرستاده یه چندتا برا هم فرستادیم و چند روز باز گذشت من دیگه روم باز شده بود چندتا پست استوری تقریبا سکسی فرستادم براش اونم تقریبا چیزهای که میفرستاد متفاوت شده بود باز بعد چند روز پی ام دادم میخوای بریم سفره خونه که زنگ زد بهم گفت میخوای همین الان بریم ساعت ۵ عصر بود سفره خونه ای که بردمش کلا الاچیقی بود از قصد اوردمش و وارد که شدیم هی میگفت همینجا بشینیم من میگفتمنه بیا بریم اخری آدم زیاد رفتامد نکنه گفت مگه چیکار میکنیم با خنده منم گفتم بلاخره راحتیم دیگه ، نشستیمو سرد بود یکم موکت هاش نشستیم لرزش گرفت گفتم بقلم کن گرم شم و بقلش کردم دیگه تکون نخورد از جاش قلیون اومد و کمی قلیون کشیدیم که سر صحبت و باز کردم گفتم چی شد به دخترت نگفتی بخره از اون لباسا گفت چرا گفتم ولی زیاد خوشش نمیاد حالا بعدا میخرم که گفتم برای خودت و حالا چی میشه یه شب بدی بپوشه دخترت گفت خب اخه واسه منه ، گفتم چه بهتر بوی تورو میده تازه روش سمت من بود و گفت اخ قربونت برم من لباشو قنچه کرد گفت یه بوس بده ببینم که من از لب بوسش کردم اما نه سرعتی دو سه تا بوسیدیم اروم معلوم بود شهوتی شده بعد نگام کردم و گفت حالا خواست از این بوسا کنه سریع لباتو اوردی که گفتم از این بوسا بیشتر حال میده خندید چندتا دیگه لب گرفتیم و کیرم دیگه داشت میترکید و ساعد دستشم هی میخورد به کیرم معلوم بود از قصد دستش و گذاشته رو کیرم که دوباره چندتا لب گرفتم ازش حین لب گرفتن یه دکمه شلوارم و باز کردم سر کیرمو انداختم بیرون که چندتا لب گرفت گفت بسه دیگه پرو یکم رفت اونور تر جمع و جور کنه خودش و دید گفت وای علیرضا چیکار میکنی جمع کن پاشو بریم گفتم تازه اومدیم که یهو گفت نه من رفتم یهو پوشید و رفت منم هم ترسیده بودم هم نمیدونستم اصلا یعنی چی میخواد بده بلاخره یا نه گذشت و یکم سرد شده بود بعد یه مدت دوباره خوب شدیم و من و همسرم دیگه خونه خودمون بودیم ۲ سال گذشت فک کنم که مادرزنم دعواشون میشه با پدرزنم ۳ ماه بود خونه ما پیش ما بود
هرکاری کردیم نتونستیم آشتیشون بدیم که فهمیدیم پدر زن خیانت کرده
خلاصه صبح های که همسرم زودتر از من میرم دانشگاه سر صبحونه با مادر زنم بهش گفتم به نظر من اصلا تو هم تلافی کن یکم خوش بگذرون دل خودت حداقل خنک بشه ، از حرفاش زیاد بدش نمیومد که دوباره گذشت چند روز داشتم میرفتم سر کار از سر میز بلند شدم گفتم یه بوس بده بوس اول لپ هاش و بوسیدم بعدیشو خود یه لب سرعتی گرفت ازم منم یکی دیگه لب گرفتم خندید و رفتم
دوباره چند روز ادامه داشت تا یه چند ماه گذشت برای صبحانه صداش که کردم با صدای خیلی خواب آلود گفت خوابم میاد نمیام صبحونه رو خوردم خواستم به بهونه خداحافظی لب بگیرم که دیدم با شلوارک تنگ و تاپ خوابیده رو پهلو یه چند دقیقه نگاه مردم کیرمو در اوردم یکم ور رفتم باهاش سرعتم زیاد شده بود دوست داشتم برم دست بزنم به اون کون خوردنیش دلو زدم به دریا گفتم اون سری که چیزی نشد این دفعه هم چیزی نمیگه شانسمو امتحان کنم رفتم ازپشت بغلش کردم دست راستمو بردم زیر سرش سرشو خودش بلند کرد گذاشت رو بازوم ، آروم شلوارم و کشیدم تا زانوم کیرمو چسبوندم بهش فهمیده بود کیرم راسته که گفت نمیخوای بری سرکار برو دیرت شد گفتم نه یکم پیشت باشم آرومت کنم یهو برگشت دید شلوارم پایینه فاصله گرفت گفت علیرضا این چه کاریه تو میکنی درسته یکم راحتیم نه تا این حد من مادر زنتم گفتم ببخشید تورو خدا دخترت پریوده چند روزه دسته خودم نبود
خودارضایی نمیتونم بکنم گفت یعنی چی نمیتونی گفتم نکردم تا حالا بلد نیستم گفت ببین پررو نشی ها یه دفعه برای آخرین باره یکم برات میمالم
گرفت دستش اصن باورم نمیشد داشتم میمردم دیگه خیلی کنترل کردم که نیاد ابم یکم لب گرفتم ازش داشت آبم میومد که کنترل کردم نیومد خسته شد گف اهههه یهو کرد دهنش ۳ تا بالا پایین کرد ابم پاچید تو حلقش خیلی حال اصن باورم نمیشد مادرزنم ساک زد برام گفت دهنت سرویس و رفت دستشویی قبل اینکه بیاد بیرون چیزی بگه زدم بیرون سر کار همش میرفتم جق میزدم تو دستشویی تا اینکه شب شام برگشتم موقعیت که گیر میاورم یا انگشتش میکردم یا سینشو میمالیدم دیگه خیالم راحت شده بود که فردا حتما میکنمش صبح شد خانمم رفت رفتم سراغش هرچی گفتم ایندفعه هم انجام بده قسمش دادم گفت نه با نا امیدی در خونه رو باز کردم برم صدام کرد سریع رفتم سمتش گفت اخریبن باره ها گفتم چشم لب کرفتیم و رفت سراغ کیرم یه تف انداخت عین پورن استارا از تخمام لیس زد اومد بالا داشتم میترکیدم دیگه دراز کشیدم رو تخت پاهامو باز کردم کلا سینه هاشو میمالیدم اونم دیگه حشری شده بود از نفس کشیدن و نحوه خوردنش معلوم بود مه تیشرتش و در اوردم جیزی نگفت یکم خورد آوردمش بالا لب گرفتم ازش بعد سینه هاشو خوردم سرشو برد بالا یه اه کشید پیش خودم گفتم دیگه حله چند دقیقه فقط خوردم سینه هاشو سر صداش زیاد شده بود که دست کردم تو شلوارش چیزی نگفت اومدم انگشت بندازم سوراخ کونش نزاشت چند بار تلاش کردم گفت نه از این جلو تر نه یکم خوردیم برا همدیگه گفتم این نمیاد بزار یکم از رو شلوار بمالم رو کست قبول کردم مالیدم رو کسش لب گرفتم خیلی حال میداد که خودش یهو گفت بیا از رو شرت شلوارکش و در اورد پشمام ریخته بود مگه میشه زنی به اون سن انقدر رو فرم و تر تمیز یک از رو شرت مالیدم شرتش خیس شده بود کامل شیطونی کردم یکم شرتش و زدم کنار کیرم خورد به کسش دیدم دادش رفت هوا حال کرد لباشو خوردم سریع گفت نه رو شرت فقط خودم داشتم میمردم دیگه توجهی نکردم بیشتر زدم کنار کیرم رو کسش بالا پایین میشد که یهو دوتا تکون خفن خورد گفت علیرضا بکن تووش کردم توش انقدر داغ بود داشت ابم میومد زهنم و بردم یه جا دیکه کنترل کردم ۵ دقیقه تلمه زدم ابمو اومدم یجوری پاچید نصفش ریخت تو کسش نصفشم در اوردم ریخت رو صورتش همشو خورد گفت خیلی وقت بود یه سکس خوب نداشتم ولی پشیمونم علیرضا چه کاری بود کردیم و گذشت چند بار دیگه کردم مادرزنمو و تا الان که در خدمت شما هستم امیدوارم خوشتون اومده باشه………
نوشته: Alirezza