همکار پلیس زن چادری
سلام به همه اسم من جواد هستش و میخوام اولین داستان فوت فتیشم رو بنویسم قبل اینکه داستانم رو بنویسم قبلش بگم این داستان برای علایق فوت فتیش هست پس اگه علاقه مند نیستید نخونید. قبل داستان کمی مقدمه میگم واستون از خودم و همکارم اسممو که گفتم جواد هستم ۲۸ سالمه قدم ۱.۸۸ هستش و توی نیروی انتظامی در حال کار هستم. داستان فوت فتیش من با خانمی به اسم مریم خانم همکارم که ۲۶ سالشه با چشمای درشت و ابروهای کشیده مشکی با لبای درشت و با لباس فرم و چادر با قد ۱.۷۷ تو بین همکارای خانم اونجا از بقیه بلندتر بود و با سایز پای ۴۲ سایز پاشو از کجا فهمیدم جلوتر بهتون میگم راستش من بعد دیپلم رفتم تا پلیس بشم توی نیروی انتظامی چون هم پولش خوب بود هم از بچگی یه سری علاقه ها بود بگذریم من بعد اینکه تونستم تو نیروی انتظامی استخدام بشم نزدیک ۲ سال بعد تونستم یه خونه بگیرم واسه خودم و بعضی وقتی تولدی مهمونی میشد با دوستا و همکارا اونجا جشن میگرفتیم بگذریم مریم نزدیک دوسال پیش انتقال پیدا کرد به کلانتری ما البته این داستان دارم براتون میگم مال ۵ سال پیش هست بگذریم. من وقتی مریم رو دیدم ازش خیلی خوشم امد و بعدا باهم روابط دوستی و همکاری پیدا کردیم مریم دختر سخت کوش جدی و اجتماعی بود و یروز که بچه ها واسه تولد جمع شده بودن خونه من مریم هم آمده بود و هم تبریک گفت هم یه کادو برام گرفته بود که عطر بود منم برای تولدش جبران کردم بگذریم مریم توی بخش پرونده ها بود و مسئول پرونده ها بود حالا داستان از چه قراره من یه روز دنبال یه پرونده بودم رفتم تو اتاق مریم . مریم تو اتاق نبود رفته بود بیرون منم پرونده پیدا کرده بودم تو دستم بود من اونجا شیطونیم گل کرد و رفتم سراغ کشو های مریم سمت چپی ها قفل بود و سمت راستی بالایی قفل بود اما پایینی قفل نبود مثل اینکه مریم بازش کرده بود یادش رفته بود قفلش کنه تا باز کردم دیدم توش دیلدو ویبراتور دار هست از این کوچیکا منم چشمام از تعجب گرد شد یهو حس کردم صدای پا میاد گفتم نکنه مریم هست راستش اصلا دوست نداشتم بیاد منو تو اتاقش اینجوری ببینه رفتم زیر میزش یه جای خالی داشت البته دورش تمام پوشیده شده بود فقط تو یه جای خالی مربعی داشت رفتم توش چسبیدم به تهش یهو حس کردم دره اتاق باز شد مریم امد تو امد نشست پشت صندلیش گفتم میزش سطحش پایین بود و مربع داخلی که من توش بودم اصلا دیده نمی شد مگه اینکه رو زانوهام میشستی تا بتونی داخل مربع رو ببینی بگذریم مریم نشست پشت صندلی خودشو نزدیک کرد میز کرد به طوری که پاهاش با صورت من ۲۰ سانت فقط فاصله داشت پای چپشو انداخته بود روی پای راستش بعد چند دیقه تکون دادن پاهاش خودش با پاهاش پاشنه کفششو فشار داد و کفشاشو از پاش درآورد کفشای زنونه پاشنه داره کارشو تا کفشاشو درآورد بوی پا و جوراب و کفش کل اون جایی رو که من توش بودم رو پر کرده بود خیلی استرس داشتم که یه وقت منو اونجا نبینه نفهمه من اینجام از شدت ترس و استرس داشتم همینجوری عرق میکردم تو همون موقع هم بوی پای مریم اونجا رو پر کرده به طوری که من دیوونه شده بودم دوباره پای چپشو انداخت روی پای راستش و داشت تکونش میداد پاهای بزرگش رو که توی جوراب کلفت مشکی بود هی تکون میداد گفتم فقط پاهاش ۲۰ سانت باهام فاصله داشت خیلی آروم دماغمو نزدیک پاهاش کردم شروع کردم بو کشیدن البته حواسم بود خیلی به پاهاش نزدیک نشم یا یه پاهاش به صورتم نخوره که بفهمه شروع کردم بو کشیدن جورابش حسابی بوی عرق میداد بعد کفشاشو که روی زمین بود رو یکیشو برداشتم زیرشو نگاه کردم ببینم سایز پاش چنده با اینکه اون زیر تاریک بود و نور کمی بود تونستم با بدبختی ببینم زده ۴۲ همون کفششو گرفتم جلو صورتمو شروع کردم بو کردن مالیدن کیرم از تو شلوار توی کفشش مخصوصا کفی کفشش بعد چند دیقه مالیدن کیرمو و بو کردن کفشش آبم امد و کفششو گذاشتم زمین و تو همونجا زیر میز ولو شده بودم البته خودمو به قدری جمع کرده بودم که یه وقت به مریم بدنم برخورد نکنه بخاطر امدن آبم فشارم افتاده بود و کلی به خودم تو دلم فحش دادم که چرا امدم اصلا زیر این میز و حالا چطوری از این زیر خلاص بشم صبر کردم تا یه اتفاقی بیوفته بعد چند ساعت که واقعن دیگه داشتم هم از حال میرفتم هم کلافه شده بودم هم دیگه طاقتم طاق شده بود که دیدم یکی از همکارای خانم اونجا در اتاق و زد و باز کرد و به مریم گفت پاشو بیا جناب سرهنگ کارت داره اونم با پاهاش کفشاشو کشید سمتشو سریع پوشید و از اتاق رفت بیرون منم خوشحال شدم تا بالاخره تونستم از اون زیر خلاص بشم به سرعت از اون اتاق زدم بیرون خیلی سریع بدونه اینکه بفهمم چجوری خودمو رسوندم به اتاقم قلبم از شدت هجیان داشت تند تند میزد نزدیک بود همونجا سکته کنم رفتم بعدش رفتم آبدار خونه به سربازی که اونجا بود گفتم چند تا چایی بهم بده تقریبا سه تا چایی و ۷ تا قند خوردم تا حالم بهتر شد بعد وقت نهار شد نهارمو خوردم و رفتم پیش بهزاد که مسئول فیلم های دوربین های اداره بود رفیقم بود بالاخره بعد اینکه با مقدار پول سیبیلشو چرب کردم راضی شد اون بخش هایی رو که من خواسته بودم و پاک کنه تقریبا دو هفته از این ماجرا گذشت و من با اینکه با مریم صمیمی بودیم اما رابطه عاشقانه ای بینمون نبود فقط همکاری بود من کم کم به مریم علاقه مند شده بودم و میدونستم که اون هم به من علاقه ای داره همه هیچ وقت نشون نمیداد چه زبونی چه حرکتی اگرم بود یا خیلی کم بود یا خیلی غیر مستقیم که کسی متوجه نشه من وقتی فهمیدم خونه مریم زیاد با خونه ما فاصله نداره و خونشون تقریبا یه محل قبل ما هست از این فرصت استفاده کردم و و نزدیک ۲ ماه بود که شخصا بعد ساعت کاریمون میبردم میرسوندمش اولاش خیلی تعارف میکرد و نه میگفت اما کم کم راضی شد و تو این مدت کلی باهم صحبت کرده بودیم و رفیق شده بودیم خلاصه بخوام بگم تونسته بودم مخشو بزنم تو این مدت و حتی بیشتر مواقع سعی میکردم خودمو یا دستمو به بدنش بمالم اون اولا خیلی عصبی میشد و داد و بیداد میکرد بعد ها داد و بیداد نمیکرد فقط وقتی دستمو میمالیدم بهش اونم خودشو یا جم میکرد یا میکشید عقب بعد ها دیگه واکنشی نشون نمیداد و من راحت دستمو میذاشتم رو سینه هاش رونش و حتی لای پاش البته همه اینا رو از رو لباس انجام میدادم این مالیدن هارو اون موقعه ای که ماشین رو میبردم به جای خلوت یا بی دردسر انجام میداد نه موقع رانندگی برداریم آخرها موقع مالیدن فقط بهم یه چیز هی میگفت آقا جواد ما همکاریم نباید این کارارو بکنید تا حرمت همکاریمون از بین نره منم بهش هی میگفتم اگه جفت طرف همو دوست داشته باشن حتی اگه همکارم هم باشن باز هم اشکالی نداره ولی اون بازم نه قانع میشد نه راضی بگذریم یروز تو اتاقم بودم مریم امد تو اتاق گفت جناب سرهنگ گفته فلان پرونده رو بده ببرم بزارم تو بایگانی که منم آخرین سری برده بودمش خونه اما به مریم گفتم به جناب سرهنگ بگو که گشتم نبود مریم هم با اینکه راضی نمیشد اما قبول کرد بهش گفتم بعد ساعت کاری میریم خونه من پرونده رو ور میدارم میدم به تو تو ببر خونتون فردا بیار اداره که مریم هم یه سری تکون داد به نشونه رضایت ساعت کاری تموم شد و منو مریم رفتیم سوار ماشین من که بهش گفتم تو راه که اول بریم خونه من. من پرونده رو بهت بدم بعد تورو بزارم خونتون که فردا صبح اون پرونده رو بزاری تو بایگانی اما پرونده نقشه بود میخواستم مریم رو بکشونم خونه برای چیز دیگه پرونده بهونه بود رفتیم رسیدیم دم در مریم بهم گفت اقا جواد من همینجا تو ماشین میمونم تا شما بری پرونده رو بیاری منم گفتم بهش مریم خانوم اینجا جوریه که نباید یه زن تو ماشین کسی بمونه تنها براش حرف در میارن و از این کصشرا و ممکنه یکی شما رو تو ماشین من ببینه که بهم گفت اگه کسی چیزی پرسید میگم همکاری منم بهش گفتم در دروازه و در دهن مردمه دیگه خودتون میدونید هم بیایید بالا یه آبی چایی شربتی چیزی بعدا زشته شما این پایین باید تا بالاخره تونستم راضی کنم از ماشین پیاده بشه و باهام بیاد داخل خونه کلید در ورودی رو انداختم داخل قفل بازش کردم رفتیم داخل از پله های راهپله رفتیم بالا رسیدیم به دم در درو باز کردم رفتم داخل بهش گفتم یه لحظه ببخشید برم ببینم داخل بهم ریخته نباشه خداروشکر اونروز خونم تمیز و مرتب بود که یه وقت آبروم نره میخو است همونجا جلوی در واسته که من مثلا با صورت عصبانی و اخمو بهش گفتم یعنی چی جلوی در نا سلامتی ما همکاریم مگه تو غریبه هستی بیا تو ببینم مریم لباس فرم تنش نبود چون تو کلانتری لباساشو عوض کرده بود ولی تیپش مثل تیپ سر کارش بود با مانتو و مقنعه مشکی و چادر بود یه زن کاملا محجبه با شلوار بلند و کفش پاشنه دار زنونه با جوراب های مشکی بالاخره تونستم بکشونمش داخل و امد داخل و بهش تعارف کردم بشینه رو مبل تا من برم از اتاقم پرونده رو بیارم اما پرونده بهونه بود امروز همین جا همین موقع باید کار رو یکسره میکردم پرونده تو دستم از اتاق امدم بیرون رفتم پیشش بهش گفتم مریم خانم اینم پرونده مریم هم گفت خب اینم پرونده من دیگه پاشم برم که مزاحم نباشم نشستم کنارش گفتم یعنی چی مزاحم نباشم چیه تا اینجا آمدی هیچی نخورده کجا میخوای بری پریدم تو آشپزخونه چایی درست کردم و میوه هم آوردم با زور و تعارف بالاخره یدونه میوه و چایی خورد نشسته که بودم کنارش میدونستم دیگه میخواد بلند بشه بره شروع کردم دوباره باهاش صحبت کردم تا مشغول بشه دیر تر پاشه بره بین حرف زدن ها من هی دستمو میذاشتم رو رونشو هی بیشتر نزدیک کصش میکردم از رو شلوار مریم هم هی خودشو عقب تر میکشید و به دسته مبل نزدیک تر میشد و هر بار که بیشتر ازم دور میشد منم هی نزدیکش میشدم درسته مریم از این کار من خوشش نمیومد اما اعتراضی هم نمیکرد تا بالاخره نزدیکش شدم شروع کردم اول گردنشو بوس کردن بعد ازش لب گرفتن خواست با دستاش جلوم رو بگیره که من دستاشو گرفتم هی تقلا میکرد از دستم خاص بشه اما من سیریش تر از این حرفا بودم تا بالاخره بعد چند دیقه تقلا کردن بالاخره بیخیال شد و جلوم وا داد و شروع کرد باهام همکاری کردن شروع کردیم از هم حسابی لب گرفتن نزدیک ۵ دیقه ازش لب گرفتن بهش گفتم مریم اصلا نگران نباش فقط چشماتو ببند و لذت ببر من خم شدم که برم سراغ پاهاش خم شدم پاهاشو بوسیدم از پایین به صورت زیر چشمی صورتشو دیدم ببینم واکنشش چیه هی میخواست چیزی بهم بگه که مانع ام بشه اما میدونست که من بیخیال بشو نبودم بعد چند بار بوس کردن پاهاش پاهای بزرگشو گذاشتم رو روی رون پام و شروع کردم مالیدن پاهای بزرگش اول چپ رو بعد راستیه رو پاهاشو از رو جوراب میمالیدم دیگه نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم وقت لیس زدن رسیده بود پای چپشو آوردم بالا گرفتم صورتمو چسبوندم به پاشو شروع کردم جورابشو بو کشیدن بوی عرق پاش و از این حرفا جفت پاهاشو به نوبت یکی یکی بعد دوتا دوتا باهم جوراباشو بو کردم بعد دست انداختم جفت جوراباشو از پاش درآوردم جوراباشو گرفتم جلو دماغم دوباره شروع کردم بو کردن به چند دیقه بو کردم بعد جوراباشو انداختم کنار با دستام جفت پاهاشو به هم چسبوندم پاهای بزرگ سایز ۴۲ مریم رو با انگشتای بزرگ و کشیده و ناخن های بدون لاکش اول شروع کردم حسابی پاهاشو بو کردن و بوس کردن بعد پاهاشو دادم بالا همینجوری دوتا پاهاشو چسبیده به هم شروع کردم از پاشنه پاش لیس زدن پاشنه های بزرگشو شروع کردم یکی یکی خوردم پاشنه هاشو یکی یکی لیس میزدم تو دهنم میکردم دندونامو میکشیدم روشونو بعد چند دقیقه رفتم سراغ کف پاهاش شروع کردم لیس زدن و زبون کشیدن رو کف پاهای کشیده و بزرگش چه کفه پاهایی قوص دار و نرم بعد رفتم سراغ انگشتاش وای نمیدونید انگشتای بزرگ و کشیده با ناخن های صاف و تمیز و بدون لاک اول از پای راستی شروع کردم دونه دونه از انگشت کوچیکه هم خود انگشتاشو هم لای انگشتاشو تا انگشت بزرگه کنار شصتش ولی شصتشو لیس نزدم رفتم سراغ انگشتای پای چپش اونم مثل راستیه لیس زدن و جفت شصتاشو گذاشتم واسه آخر بعد رفتم سراِغ شصتاش جفت شصتای بزرگشو کردم تو دهنمو تا تونستم جفت شصتاشو لیس و میک زدم بعد چند دیقه کارم تموم شد آب دهنمو از روی چونم پاک کردم اما هنوز پاهای مریم خیس بود و داشت آب دهن من ازش چکه میکرد کیرمو از شلوارم دراوردم گذاشتم بین جفت پاهای مریم برای یکم فوت جاب بعد چند بار بالا پایین کرد دیدم برام جذاب نیست و کیرم داره میخوابه که گفتم مریم بیا یکم سکس کنیم گفت نه از جلو نه من باکره ام گفت از پشت چی مشکلی نداری میتونی گفت فقط آروم آروم انجامش بدی گفتم باشه خیالت راحت گفت روان کننده داری رفتم اتاق رو گشتم از شانسم روان کنندمو دیروز انداخته بودم اشغالی چون تموم شده بود سریع برگشتم تو حال کنار مبل پیش مریم گفت چی شد پیداش کردی گفت نه تموم شده گفتم کرمی روان کننده ای چیزی نداری تو کیفت گشت یه کرم دست و صورت بود برای خشک نشدن پوست گفت خوبه همین کارو راه میندازه به مریم گفتم برگرد به شکم بخواب شلوارتم درآر همزمان که داشت برمیگشت به سمت شکم شلوارشو باز کرد یکم تا بالای رونش کشید پایین امدم با دستام شلوارشو بکشم دربیارم گفت نه درش نیار زود انجام بدیم که برم تا دیر نشده جایی هم کار دارم بابد برم تا شب نشده منم یذره تا بالای زانوش شلوارشو کشیدم پایین بند چاک شرتشو دادم کنار دور کص و کونش موهای کمی بود اما اشکال نداشت من راضی بودم اول یه چند دقیقه کصشو خوردم و همزمان هم با سوراخ کونش ور میرفتم تا آمادش کنم نوک انگشتمو کرمی کردم و انگشت اشارمو که کرمی بود و آروم آروم کردم تو کونش حتی انگشتمم هم بزور میرفت تو از بس که این دختر تنگ بود همزمان کصشو میخوردم و سوراخ کونش رو هم انگشت میکردم بعدش انگشتمو کشیدم بیرون انگشت وسطم رو هم کرمی کردم دو انگشتی هم یه چند دیقه مالیدم و دیگه خوردن کصشو تموم کردم و رفتم برای انگشت سوم و سه انگشتی انگشتش میکردم تا موقع سکس از سوراخ کون کمتر اذیت بشه موقع انگشت کردنش مریم کلی آه ناله میکرد اما اینکه بخوام یدفعه کاری کنم و جیغ بزنه و فریاد نه از این خبرا نبود آروم آروم یواش یواش جلو میرفتم تا بعد چند دیقه موقع سکس از کون بود با همون کرمه حسابی کیرمو چرب کردم سوراخ کونش رو هم همینطور بعد سره کیرمو آروم آروم فشار میدادم تا بره تو کونش کیرم همینجوری آروم آروم رفت تو مریم هم با یه دستش کیر منو گرفته بود و یواش یواش کیرمو میکرد تو کونش از اونورم دستشو گذاشته بود رو شکم بدن من که یه وقت سریع تو نکنم یا تند تند تلمبه نزنم برای همین منم باهاش همکاری میکردم یواش یواش کیرم تا نصفه رفته بود تو کونش شروع کردم اول آروم آروم جلو عقب کردن مریم هم ناله میکرد آی میگفت بعد نزدیک نیم ساعت من شروع کردم تلمبه هامو سریع تر کردن و مریم هم دیگه بجای درد دیگه داشت لذت میبود و میگفت آی آره خیلی خوبه همینجوری ادامه بده بعد چند دیقه تلمبه زدن آبم داشت میومد و خوابیدم رو مریم و ابمو خالی کردم توش مریم اولش کلی کُفری شد و سرم غر زد که چرا ابمو ریختم توش که منم بهش هی میگفتم حالا چیزی نشده که بری دستشویی ببینی درست میشه و از این حرفا و از روش بلند شدم و من لباسمو پوشیدمو و مریم هم شلوارشو کشید بالا و دکمه هاشو بست و دوباره شروع کردم بوسش کردن ازش لب گرفتن بابت اینکه اجازه داد باهاش سکس کنم و اینکه خیلی فوقالعاده بود هم خودش هم سکسمون ازش تشکر کردم و اونم لبخندی زد و گفت بد نبود خوشش امده بود اما نمیخواست اعتراف کنه بردم که برسونمش بعد اون روز من با مریم هر موقع که فرصتش اوکی میشد میرفتم سکس میکردم البته فقط از کون نه از کص چون خود مریم اجازشو نمیداد تا اینکه یروز مادرم تو راه موقعی که داشته میومده بهم سربزنه مریم رو دیده بود که داشتم میبردم برسونمش و بعدا بهش توضیح دادم همکارم هست و از این حرفا تا مادرم قبلنا همش بهم میگفت چرا زن نمیگیری و هر دختری که بهت پیشنهاد میکنیم و میگی نه چون من فقط عاشق مریم بودم و اینو جز منو خودش کسی نمیدونست تا اینکه یهروز به مادرم گفتم اگه من بخو ام کسی رو بگیرم اون همکارم مریم هست نه کس دیگه تا اینکه رفتیم خواستگاریشو ۱ سال بعد هم ازدواج کردیم و الان نزدیک ۲ سال هست دارین باهم زندگی میکنیم و خیلی هم راضیم و خب این بود از داستان من امیدوارم خوشتون امده باشه خداحافظ
نوشته: جواد