هوس اینترنتی 40

راستش منم یه هیجان خاصی داشتم واسه این که زود تر پامو بذارم به این مجلسی که همکارای مهرداد با خانوماشون حضور داشتند . -ببین طناز مجبورم نیستی مشروب بخوری . عادت نداری حالت بهم می خوره .. -نمی دونم چی داری میگی مهرداد جون . در هر حال من باید جو رو ببینم . مگه بقیه که شراب می خورن از شکم مادرشون که شرابی نبودن . بالاخره چند تا مجلس خودشونو ساختن تا به این درجه از اجتهاد رسیدن . داشتم مهردادو اذیتش می کردم . یه مانتو شیک جیگری انداختم رو بدن جیگر خودم . از اون عطرایی هم به خودم زدم که از فاصله بیست متری هم می شد بوشو احساس کرد . خودم از بوی خودم به هوس افتاده بودم . از لحظه ای که فهمیده بودم فتانه هم میاد و می تونیم دیداری با هم تازه کنیم سر از پا نمی شناختم . حداقل می تونستم یه هم صحبتی داشته باشم که حوصله ام سر نیاد . هر چند بقیه زنا هم بودند ولی از اونجایی که با اونا راحت نبودم تر جیح می دادم که با فتانه جونم دمخور شم .وقتی وارد مجلس شدم چه فضایی چه صفایی و چه هوایی . زنا  هنوز از در وارد نشده مانتوشونو گرفته بودن رو دستاشون . انگاری اگه چند لحظه اونو دیر تر در می آوردن سرشون کلاه می رفت یا این که ضرر می کردند . ولی من همچنان متانت خودمو حفظ کرده خیلی منطقی با طمانینه و بدون عجله دو دقیقه پس از وارد شدن مانتومو در آورد م . مردا یکی یکی باهام دست می دادند . زنا یکی از یکی سکسی تر . بیشتراشون  بلوز با دامنایی کوتاه به تن داشتند یا اگرم یپراهن یه سره ای تنشون بود یه حالت مینی و کیپ داشت که پاهاشونو کاملا لخت نشون می داد . مانتومو که در آوردم چشام افتاد به فتانه که داشت از دور میومد .. یه پیراهن سبز پسته ای از اون خوش رنگ و مدل هاش به تن داشت که به طرز میکاپ صورت و پشت چشش به خوبی میومد . از اونجایی که هیکل توپی داشت تر جیح داد که دامنه پیراهنشو نه کوتاه بگیره نه بلند . این حالت هم خیلی بهش میومد .. تا منو دید طوری اومد جلو که گویی دنیا رو بهش داده باشن . یه جوری بغلم زدکه آدم فکر می کرد چند سالیه منو ندیده . خود به خودرفتیم به حاشیه دیوار و پشت یه ستونی  .. دستمو کشید و برد به اتاق بغلی در جا لباشو رو لبام قفل کرد و دستاشو دور کمر من حلقه زد . .. نخورده مستم کرده بود .. -فتانه چیکار می کنی . اینجا جاش نیست . نکن منو هم داری حالی به حالی می کنی .. -خیلی بی معرفتی طناز .. -این چه اخلاقیه که تو داری فتانه . هر چی میشه بهم میگی بی معرفت . دو سه روز  پیش هم این حرفو بهم زدی . حالا هم داری میگی . من که خیلی دوستت دارم و هر وقت هم که تو بخوای و تازه خودمم میخوام دوست دارم توی بغل هم باشیم . . کف دستاشو به کمرلختم می مالید طوری که شل شده بودم . -بریم پیش مهمونا زشته . بده . خوبیت نداره . -باشه هر چی تو بگی . تو که می دونی من چقدر دوستت دارم . چقدر اون فضا قشنگ و نورانی شده بود . لوستر های طلایی  در فضایی که نور سفید و طلایی همه جا رو پوشش داده بود . با دکور های شیشه ای رنگی که منو به یاد چند تا وسیله تاریخی به جا مونده از مامان بزرگم مینداخت . در یه سالن یا تالار تقریبا بزرگ در حاشیه های دیوار میز هایی چیده شده بود که رو هر یک از اونا یه بطر مشروب قرار داشت من که اسم اونا رو نمی دونستم .-فتانه .. از قرار معلوم تو تنها خانوم مجرد اینجایی -ولی دختر نیستم . -چه اشکالی داره این روزا کی به این چیزا نگاه می کنه . ببینم پسرای مجرد اینجا رو می تونی تورشون کنی . تو که باید شناسنامه اونا خوب دستت باشه.-دو تا بیشتر نیستند . یکیشون اسمش بابکه که راستش نه تیپ خوبی داره و نه اهل حاله . یکی دیگه اسمش کیوانه .. ساکت  شد -چی شده فتانه چی می خواستی بگی -هیچی خواستم بگم از اون پست فطرتاست . فکر می کنه هر زنی رو می تونه در اختیار داشته باشه. . اون دفعه که یه مهمونی کوچیک تر و دوستانه داشتیم که الیته خیلی معمولی بود این عوضی حال منو گرفت . به خوشگلی و هیکلش می نازه . تا حالا دختری  نبوده که بهش نه بگه .. -حتی فتانه ;/; -چیکار می کردم . تو اگه ببینیش بهم حق میدی . وقتی نگات می کنه و تو هم اگه به چشاش نگاه کنی حس می کنی که در مقابلش تسلیمی . -خب ببینم چه بلایی سرت آورد . -هیچی  برای بار اول با هم حرف زدیم . منو بوسید ولی جاش نبود که کار دیگه ای با هم بکنیم . اونو آوردم به خونه مون تا می تونستم ازش پذیرایی کردم . اونو بردم  به اتاق خواب خودم .. آخخخخخخ طناز اگه بدونی چه کیری داره -نوش جونت فتانه .. -کاش همین جوری می شد که تو می گفتی . -چرا تو که تا اونجا بردیش . -آره ولی پست فطرت طوری زد توی ذوق من که انگاری هنوز به جیگرم کارد کشیده باشه .  . یه تلفن بهش شد و در جا لباسشو تنش کرد و رفت . فکر کنم رفت  با یکی دیگه . به همین سادگی . فکر نمی کردم مردا تا این حد پست باشن . من که اصلا با خودم عهد کرده بودم دیگه با هیچ مردی نباشم ولی در مورد اون استثنا قائل شده بودم .هرچند موضوع مال خیلی وقت پیشه .  طناز طناز ببین خودشه داره میاد سمت ما …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا