پاساژ گردی
اول از همه سلام. خاطره ای که میخوام تعریف کنم همش واقعیه ولی سکسی توش نداره. یه جورایی میخواستم نویسندگیمم به چالش بکشم هر چند شاید خیلی کیری بشه.
من آریام، سن ۲۴ قد بلند و هیکل خیلی معمولی. چند ماهی هست با نگین دوستم. قد ۱۶۰ همسن خودم، وزن ۶۵ ، تو پر یه کمم شکم داره ولی سینه های بزرگ و خوشگلی داره. خوش پوشه خوب استایل میزنه و ست میکنه و خیلی موقع ها پوشش بیرونش منو تحریک میکنه و همش فکر میکنم مردم راجبش چی فکر میکنن. اینارو گفتم یه پیش زمینه داشته باشین.
یکی از روزهای وسط هفته بود. ساعت سه چهار بعدازظهر قرار بود نگین بیاد پیشم با چند تا از بچه ها جمع شیم بعد مدت ها همدیگرو ببینیم. منو نگین زودتر رسیدیم. یه مانتو جلو باز کرمی پوشیده بود و یه جین ساده. زیرش یه تاپ تنگ آبی پوشیده بود که حسابی سینه هاشو نشون میداد. زیرشم یه سوتین اسفنجی که ممه هاشو گرد تر و خوش فرم تر کرده بود و یه کم اگه حواسش نبود شالش میرفت کنار خط سینش کاملا معلوم میشد. گردی سینه هاشو دیدم از خود بی خود شدم گفتم این وضع منه خوش به حال بقیه پسرای اکیپ و بقیه مردم. چون هنوز بقیه بچه ها نیومده بودن گفت چند تا عکس ازم بگیر خوشگل کردم. با فکر اینکه استوریشون و کنه و فالوورای پسرش حسابی دیدش بزنن کیرم سیخ شد. کلا سینه هاش تو اون تاپ آبی حسابی هوش از سرم برده بود و تو حال خودم نبودم. دوست داشتم زودتر برسم خونه و یه سکس توپ کنیم. یه کم گذشت بچه ها اومدن. حالا بگذریم از نگاه های هیز بچه ها، دخترای اکیپ باهم شوخی زیاد دارن حسابی از بدنش تعریف کردن. منم تو حال خودم نبودم. قرار شد بریم سمت اپال، یه چرخی بزنیم مغازه هارو ببینیم و بعدشم بریم فودکورت غذا بخوریم. رسیدیم اونجا. چند ساعتی گشتیم آخراش بود من چشمم به لباسا بود و دخترا جلو بودن. رفتم به بچه ها رسیدم دیدم نگین داره با آب و تاب یه چیزیو برا بچه ها تعریف میکنه. فهمیدم یه پسره از کنارش رد شده چشم تو چشم شدن. تو همون بازه یه چشمک زده بهش پسره و یه جون گفته. برگشتم پسره رو دیدم. خوشتیپ و خوش هیکل بود. نمیدونستم چی کار کنم حس تحقیر آمیزی بود جلوی بچه ها ولی ته دلم داشتم لذت میبردم و بیغیرتی انگار وجودمو گرفته بود. حسشو دوست داشتم. اینکه همچین پارتنر سکسی داشته باشم. خلاصه اون شب گذشت شام خوردیم برگشتیم. از همیشه هورنی تر بودم و تا رسیدیم خونه یه سکس توپ کردیم. خیلی اهل تعریف کردن جزئیات سکس نیستم. بعد سکس ازش پرسیدم چرا چیزی نگفتی به پسره چون قبلا پیش اومده بود کسی تیکه بندازه حسابی طرفو شسته بود نشونده بود سر جاش. نگین گفت چون پسره جذاب بود و این حس پسرارو جذب کردن یه اعتماد به نفسی بهش میده.
این یه مقدمه ای از فصل جدیدی تو زندگیم بود…
خوشحال میشم اگه تجربه مشابه دارید تعریف کنین
نوشته: دزد بی مزد