پایان دختر بودن عشق زندگیم (۱)
شب بود. وارد تلگرام شدم تا از رفیقام تو گپ خبر بگیرم که دیدم یه دختر تازه وارد گپ شد.
اینطوری شد که با یه دختری به اسم نادیا آشنا شدم. دختری که همون اولش بدون اینکه خودش بخواد دلمو برد. هیچ نشونه ای ازش نبود من حتی نمیدونستم چند سالشه که با شروع صحبت کردن باهاش استارت رابطمون با هم خورد. من تا اونجایی که خودم میتونستم بفهمم هیچ علاقه ای بهم نداشت و طرف عاشق فقط من بودم. اونقدر چت ها و دعوا ها داشتیم که یه سال گذشت. کم کم فهمیده بود که آدم امنی ام و منو مثل داداشش میدونست. کم کم دیگه عکسشو دیدم و دیگه واویلا. گفتم پسر عجب طعمه ای شکار کردی. جوری شد که به من وابسته شد به عنوان داداشش. یه شب ساعت ۳ با پیامش بیدار شدم که میگفت تا دو روز بعد میتونی بیای تهران؟منم که از خدام بود با هر بهونه ای که میشه بابامو راضی کردم و رفتم تهران. رسیدم و تو یه پارک قرار گذاشتیم. من دیگه به دلم قول داده بودم امروز راضیش میکنم. قرار شد بریم خونشون و منم که از خدام بود پیشش باشم.
رسیدیم خونه. نشست روی مبل پیش من و داشتیم درباره اینکه من چطور اومدم صحبت میکردیم و کم کم داشتم بهش نزدیک تر میشدم تا سر صحبت رو باهاش باز کنم و دیگه حرفمو بگم. دستمو انداختم دور کمرش و تا خواستم دهنمو باز کنم لباش رو گذاشت رو لبام و شروع کرد لب گرفتن. اصلا انتظار اینطور حرکتی رو نداشتم ازش. شروع کردم گردنشو خوردن و تاپشو دادم بالا تا زبونم به ممه اش خورد خواست لباس های منو در بیاره ولی من اجازه ندادم و پسش زدم. خیلی میترسیدم که یه وقت نتونم خودمو کنترل کنم. من اصلا قصدم همچین کاری نبود. فقط میخواستم بدون دست زدن بهش کنارش باشم. قرار بود من ۲ هفته و نیم پیشش بمونم و هم خوشحال بودم هم ترس کاراش تو دلم بود. شب با هم خوابیدیم و چون تک فرزند بود کسی آویزونش نبود. نصف شب بیدار شدم و نگاش کردم. تو بغلم آروم خوابیده بود. واقعا عاشقش بودم. تو قیافه هم نقصی نداشت البته برای من. با تکون خوردن من بیدار شد و هنوز از بغلم در نیومده بود. با موهاش بازی میکردم. فکرم از صبح اروم نمیگرفت. یعنی چی؟ یعنی اونم مثل من بود؟ اونم عاشقم بود؟
خوابم نمیبرد. انقدر وول خوردم که اخرش اعتراض کرد.
+چرا نمیخوابی میلاد
-خوابم نمیاد گلم
+خب چیکار کنیم پس
-هیچکار تو بخواب
+اخه تو نخوابی نمیشه که
-چرا میشه
+اذیتم نکن دیگه
-چرا صبح اون کارو کردی؟
+کدوم کارو؟
-اون موقع که رو مبل حمله کردی
+دلم میخواست یه بارم که شده با تو از جلو تجربه کنم
-زود نیست برات عزیزم؟
+خب دوس دارم.
-عزیزم الان هوس کردی بعدا پشیمون میشیا
+نه قول میدم پشیمون نمیشم میلی
-اخه چرا با من؟حیفه پردتو من بزنم
+میلاد قهر میکنما. چون بهت اعتماد دارم و دوست دارم
(اینجا مغزم هنگ کرد. نمیتونستم جواب بدم بهش)
با این حرفش راضی شدم. من نمیخواستم پردشو بزنم ولی دیگه چاره ای جلوی نادیا و هوسم نداشتم. ولی به خودم قول دادم که شلوارمو نکشم پایین و فعلا بهش دست نزنمو با لیسیدن بهش حال بدم. اومدیم جلو تخت و شروع کردیم به لب گرفتن. تاپشو در آوردم و یکم که گذشت هلم داد روی تخت و افتاد روم و باهام ادامه داد. شلوارشم در اوردم و بعدش سوتینشو. پوزیشن رو عوض کردیم و من افتادم روش. تیشرتمو در آوردم. هنوز درگیر لب و گردنش بودم و صدای نفسای نادیا رفته رفته تندتر میشد و کم کم تبدیل میشد به ناله. روی گردنشو میمکیدم و آروم دستمو بردم روی شورتش. خیس خیس بود و توی همون حالت سرعتی میمالیدمش. بالاخره گردنشو بیخیال شدم و اومدم روی ممه های نازش. ممه هایی که شاید به زور بین ۶۵ و ۷۰ بودن. خیلی اروم میک میزدم و بعضی وقت ها نوکش رو یکم فشار میدادم. بخاطر مالش کصش خیلی حشری شده بود و ناله هاش بیشتر. بعد از ممه هاش اومدم دیگه اومدم سراغ کصش و زبونمو از ممه هاش تا کصش کشیدم پایین و شورتش رو در آوردم و بعدش زبونم چسبید به کصش. حسابی داشتم براش میخوردم و ناله هاش از طرف دیگه کارمو تایید میکردن و باعث میشد سرعتم بیشتر بشه. جذب کصش شده بودم و کم کم دیگه میخواستم رسما پردشو بزنم ولی نمیتونستم. یه حسی میگفت نکن. کصشو حدودا ۱ دقیقه لیسیدم تا ارضا شد. با کمک خودش که تو حال خودش نبود لباس هاش رو پوشید. بغلش کردم و دیگه بیخیال شدم. شق دردو به جون خریدم و همونجوری دراز کشیدم.میتونستم پردشو بزنم؟
… ادامه دارد
نوشته: میلاد
ادامه…