پدران و دختران 6
–
شهاب : چی شده ; چی شده دخترم .. چرا رو کیرم قرمز شده … نمی دونم .. کجات زخمی شده …
-بابا برو زیر دوش آب سرد .. یه خورده مستی از سرت بپره . من حالا زنت شدم .. تو زدی پرده منو پاره کردی -چی ; من چیکار کردم ..
-بابا بیا . بیش از این منتظرم ذار …
شهاب رفت زیر آب یواش یواش داشت به این فکر می کرد که چه کاری کرده . . به دخترش نگاه کرد . به این که چرا اون باید به این شرایطی رسیده باشه که خیلی راحت داره خودشو تسلیم اون می کنه .
-بابا دیگه تموم شد فکر کردن نداره .. زود باش .. زود باش ..من منتظرم .. حالا که کار از کار گذشت لذتشو ببر . می دونم که مینا رو هم می خواستی . من و اون خوب متوجه نگاه شما آقایون هیز میشیم
شهاب که دید کار از کار گذشته و از طرفی این همون چیزی بود که اون می خواست دخترشو رو زمین طاقبازش کرد و یک بار دیگه کیرشو وارد کسش کرد . این بار با هوشیاری کامل و آگاهی از این که داره چیکار می کنه ..
-اوووووففففف بابا بابایی من چقدر خوشحالم . چقدر خوشبختم . هیچ خوشبختی بالاتر از این نیست که دختری بشه عروس باباش ..
شهاب جونی دوباره گرفته بود . با لذت و شادابی خاصی دخترشو می کرد . شهلا با هیجان آشنایی داشت ولی دستای مردونه برای اولین بار بود که این هیجان رو در اون ایجاد می کرد … شهاب تنگی کس دخترشو به خوبی حس می کرد .
-بابا بابا خیلی خوشم میاد . آبم داره میاد . داره میاد .
-سینه هات چقدر درشت شده شهلا ..
-به سینه های تو رفته بابایی . خودت رو بهم بچسبون .. زود باش .. زود باش ..
شهلا خیلی زود ارضا شد . شهاب این بار با صابون سوراخ کون دخترشو نرم کرد .. شهلا و مینا از اون جایی که به کون هم کیر مصنوعی وارد می کردند تا حدودی کونشونو با کیر و ورود جسم خارجی عادت داده بودند . هر چند کون شهلا به خاطر فشار کیر باباش درد زیادی رو تحمل کرده بود … شهاب فقط تونست چهار پنج سانت از کیرشو توی کون دخترش فرو کنه .. دستاشو گذاشته بود روی کون دخترش .
-وااااااااو عجب سفت و گوشتی شده . چقدر نازه …
شهلا داغی منی پدرشو داخل مقعدش حس می کرد … برای لحظاتی به یه بهونه ای خودشو از پدر جدا کرد و این خبر خوشو که اونم یه زن شده به اطلاع مینا رسوند …
و در خونه روبرویی هم میلاد و مینا لحظات خوشی رو با هم گذرونده بودند . هر دو شون با این مسئله کنار اومده بودند که جامعه امروز به خوبی با این وضعیت کنار میاد .که دختر قبل از از دواج بکارتشو از دست داده باشه .. مینا : بابا اصلا این واسه خودش یه کلاس داره که زن قبل از از دواج به اون رشد آمیزشی رسیده باشه …
میلاد هم که متوجه نمی شد دخترش چی داره میگه گفته های اونو با تکون دادن سر تایید می کرد .. دخترا ذهن باباشونو واسه این مسئله که سکس ضربدری داشته باشن آماده کرده بودن . هر یک از اون چهار نفر یه هیجان خاصی داشت .. دخترا یه مینی لباس خوابی که زیرش شورتی نبود پا شون کرده و شهاب هم که با یه زیر پیراهن رکابی و شوارک به همراه دخترش رفت به خونه روبرویی ..
شهاب : شادوماد چه طوری !
میلاد : تو دیگه به کی میگی . شنیدم گل کاشتی از اون گلای سرخ ..
شهاب : ولی از قرار معلوم تو رفیق پیشدستی کردی و ما از شما یاد گرفتیم ..
مینا اومد . مردا روی مبل چند نفره یا همون کاناپه طوری نشستند که شهاب و میلاد وسط قرار گرفته بودند . شهلا سمت چپ میلاد قرار داشت و مینا هم سمت راست شهاب . در واقع ضربدری رو از همون نقطه شروع کرده بودند ..
میلاد : شهاب جون اگه گفتی الان چی می چسبه ;
شهاب : یه گیلاس ویسکی ..
مینا : آقایون دیگه بسه . شب عروسی دیگه از این کارا نکنین . هر چی تا حالا خوردین دیگه بسه . ما دو تا نو عروس دیگه اجازه همچین کاری به شما نمیدیم . شما همین حالاشم مستی شراب قبلی از سرتون نپریده ..
میلاد خودشو به سمت چپ بر گردوند و شهاب هم یه گردش به راست انجام داد . شهاب : مینا جون !خیلی خوشگل تر میشی وقتی که عصبی میشی . … ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی