پسران طلایی 110

رودابه همچنان در فکر این بود که این چهره رو کجا دیده . سینا هم خیلی نگران شده بود . نکنه اون منو شناخته باشه . سینا انگشتشو گذاشت رو سوراخ کون رودابه و آروم آروم  یه بند انگشتو فرو کرد توی کون دختر .. رودابه خیلی خوشش اومده بود . سرشو  به طرف کیرش گرفت تا اونوببینه .. اووووووههههههه چقدر کلفته . این باید بره توی کون من ; ولی من اونوکجا دیدم .. این پسر خیلی برام آشناست . کاش یه بار دیگه هم می تونستم اونو ببینم .. دوست داشت نقاب از چهره این پسر بر داره .ولی اگه ناراحت می شد چی ; شاید لج می کرد و ادامه نمی داد . نه این کار درست نبود .. اون کیه .. کیه .. من اونو یه جایی دیدم .  انگشت شست سینا رفته بود روی سوراخ کون و اون با چهار تا انگشت دیگه اش با سوراخ کس رودابه بازی می کرد ..

دکمه بازگشت به بالا