پسران طلایی 111

سینا حس کرد که داره از تماس سوراخ کون رودابه با کیر خودش لذت زیادی می بره . تصورشو نمی کرد که  تا این حد خوشش بیاد . پنجه هاشو انداخته بود رو کون تپل و سفید رودابه .. انگشتشو که بر می داشت اثرشو روی اون می دید . لذت می برد از  دیدن حالتی که پوست  بدن و کون رودابه به صورت سرخ و سفید در میو مد . 
-اوووووووففففف آقا جاااااااان .. پسر آروم آروم منو بکن .. کیرت واسه کون من تیز شده ..
 سینا به زحمت خودشو کنترل می کرد که چیزی نگه .. رودابه چشاشو بسته بود . اون یک بار ارگاسم شده و طعم شیرین رسیدن به اوج هوسو چشیده بود .. پس بدون کس دادن هم میشه  لذت برد . ولی حس می کرد که کس دادن یه لذت دیگه ای داره .  فکر این که پسر اونو از راه کس بکنه آتیشش داده بود و یه بار دیگه بی اندازه حشریش کرده بود .. ولی اگه اون به ساناز بگه که جریان چیه و بدون خطر می تونه ارگاسم شه حتما میاد به این جا ..
-پسر اگه خوب بهم حال بدی من بازم برات مشتری میارم . یه مشتری همیشگی . یه دختر خوب و ناز و خجالتی .. سینا دندوناشو از خشم به هم می فشرد . رودابه همچنان داشت حرف می زد وتفسیر می کرد و از دوستش ساناز می گفت ..
-ساکت شو ..
سینا اینو گفت و ادامه نداد . ولی رودابه بازم طنین آشنایی رو حس کرد که بیش از پیش گیجش کرده بود . این صدای کی می تونه باشه . چرا از این که من تبلیغ مشتری دیگه ای رو واسش کردم اون به من توپیده . این جور آدما که باید خوشحال باشن از پر رونق شدن بازارشون .. یعنی اون سانازومیشناسه .. دوست اونه ; من که ریزه کاریها و نشونی های اونوندادم . اصلا لزومی نداره .. ساناز .. سینا .. سینا .. نهههههه  .. امکان نداره .. چقدر صداش شبیه به صدای سیناست . چرا از اول دقت نکردم و حالتش و اون چهره اش .. چرا خوب دقت نکردم . امکان نداره . اون  شاید پسر شیطونی باشه ولی اهل این بر نامه ها نیست . نمی تونه باشه . نمی تونه . نههههههه ..  کاش بیشتر روش زوم کرده بودم . کاش بیشتر می تونستم ببینمش . سرشو برگردوند .. به قالب صورت سینا که دور چشاش پوشیده بود نگاه می کرد .  سینا هم از این که دختر سرشو به سمت اون بر گردونده و داره با دقت به صورتش نگاه می کنه دچار استرس عجیبی شد . سرشو انداخت پایین . تصمیمشو گرفت که زود تر کارو تموم کنه . حتی اگه  رودابه بگه که چرا این قدر زود آبتو آوردی . آروم آروم کیرشو توی کون رودابه حرکت می داد با این که خیلی حیفش میومد زود کاروتموم کنه ولی بوی خطرو حس کرده بود .. آب از کیر سینا روونه کون رودابه شده بود .
-اووووووووفففففففف چقدر زود تمومش کردی . تازه داشت خوشم میومد .. آقا سینا خیلی یاحاله کارت ..
سینا به خود لرزید . پس اون  همه چی رو فهمیده .. ولی حرکات و جمله بندی هاش نشون میده که هنوز تردید خاصی برش حاکمه . هنوز نتونسته باور کنه که اون سینا باشه .. پاسخشو نداد .. نمی دونست چی بگه . سکوت بهترین کاری بود که می تونست انجام بده . کیرشو از کون رودابه بیرون کشیده اونو  رودر روی خودش قرار داد . دستاشو دور کمرش حلقه زد و لباشو رو لبای رودابه قرار داد تا با این حرکات فراموش کنه اون چه رو که در سر داره . اون هنوز می تونست از این مخمصه فرار کنه . می تونست یه راه نجاتی واسه خودش بذاره .. بی اعتنایی به اون دختر بهترین کار بود .. رودابه می خواست دستشو بذاره رو صورت سینا و نقابشو بکشه .. کسش کیر می خواست .. ولی اون دوست داشت خودشو تسلیم سینا کنه .. با این حال هنوزم دچار تردید بود که آیا می خواد دختریشو از دست بده یا نه ; آیا این جور لذت بردن از زندگی ارزش اونو نداره که بخوام از قید و بندی به نام از دواج فرار کنم ; تازه خیلی از مردا به راحتی با دخترای از خط خارج شده از دواج می کنن . ولی  یه فکری به ذهنش رسید . اون ساعت رو بی خیال شد .. با خودش گفت پسر اگه تو زرنگی من از تو زرنگ ترم . زن ,  مار خوش خط و خاله . اگرم مار نباشه می تونه با زبونش افعی رو از لونه اش بکشه بیرون و تسخیرش کنه .. اگه سینا باشی می دونم چیکارت کنم . فردا هم میام سراغت .. رودابه رفت و سینا نفسی به راحتی کشید . رودابه دو سه ساعتی رو همون حوالی  کشیک وایساده تا بالاخره به مرادش رسید یعنی همون حدسی رو که می زد درست از آب دراومد .. سینا داشت می رفت سمت خونه شون … بلافاصله رفت پیش شیرین که سینا رو واسه فردا رزروش کنه .. یه انعامی هم به شیرین داد و از اونی هم که نرخ سینا بود پول بیشتری واسش کنار گذاشت . تصمیمشو گرفته بود .. به هر قیمتی که شده باید کیرشو از مرز کسم رد کنه . من دیگه نمی خوام دختر باشم . …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا