پسر عمه حشری و من با حس زنونگی
سلام دوستان
میلاد هستم 22 سالمه زنونه پوش و مفعول
تو 17 سالگی برای اولین بار پلمپ کونمو پسر عمه م باز کرد که خاطرشو براتون تعریف میکنم .
من ی پسر خونگی سفید و بی مو بودم و سرم تو کار خودم بود و زیاد اهل رفیق و دوست و این چیزا نبودم .
رابطه خانوادگی خوبی با عمم اینا داشتیم به همین خاطر هفته ای دو سه بار میومدن خونمون یا ما میرفتیم اونجا ، من از کودکی پا و جوراب شیشه ای خانومای فامیل و مامانم واسم جذاب بود و هر وقت میدیدم ی حس خاصی بهم دست میداد یا به عبارتی شهوتی میشدم .
ی روز که عمم اینا اومده بودن خونمون ناهار قرار شد بعد از ناهار موقع غروب آفتاب بزرگترها برن بازارگردی و بیرون .
بچه ها هم بمونیم خونه و بازی کنیم . پسرعمم محمد یک سال ازم بزرگتر بود و از اون بچه های شر و شیطون بود و یه موبایل داشت که داخلش پر از فیلم سوپر بود .
وقتی همه رفتن بیرون ما تصمیم گرفتیم قایم موشک بازی کنیم و تا سرگرم بشیم ، یکی از بچه ها چشم گذاشت و من رفتم که قایم بشم دیدم پسرعمم هم با من داره میاد یه گوشه ای توی اتاق مامانم و بابام پیدا کردیم و قایم شدیم . در همین حین که داشتن دنبالمون میگشتن دیدم محمد دستشو برد جای کونم و میماله و انگشتم میکنه از روی شلوار زبونم بند اومده بود و نمیتونستم چیزی بگم واقعاااا داشتم لذذذت میبردم حقیقتا …
ادامه داد تا اینکه مارو پیدا کردن و خودشو جمع و جور کرد من لپام گل انداخته بود و هیچی حرف نمیزدم ی ذره هم می ترسیدم .
دو سه بار دیگه همون روز این اتفاق افتاد و آخرش کار به جایی رسید که دستشو میبره توی شلوارم و سوراخمو لمس میکرد و من فقط میگفتم نکن و بعضی وقتا هم از شدت شهوت آخ و اوخ میکردم و اونم حال میکرد .
ی روز زنگ زد بهم که آماده شو باهم بریم بیرون کافی شاپ منم قبول کردم و رفتم که آماده بشم .
خلاصه رفتیم بیرون و دیدم داره حرفهای عجیبی میزنه که صبحا بابام اینا میرن بیرون من تنهام اجازه بگیر بیا پیشم بخواب شب باهم با کامپیوتر بازی کنیم و از اینجور داستانا .
عمم جوراب شیشه ای هاش همیشه دیونه کننده بود و من عاشق بو کردنشون بودم و با خودم گفتم به همین بهانه هم که شده برم و جورابای عمه جون و کش برم و از بو و مزه عرق پاهای عمه جونم لذت ببرم .
خلاصه به هر زحمتی بود خانواده رو راضی کردم و شب رفتم خونشون و بعد از شام و بازی رختخواب انداختیم توی اتاقش که بخوابیم دیدم دوباره شروع کرد به مالوندن کونم . با خودم گفتم اگه یه زمانی ازم درخواست کرد که بهش بدم چی بگم یا اگه جوابم نه باشه قراره با چه چیزی تهدیدم کنه .
که یکدفعه دیدم سوراخم خیس و سرد شد
محمد کرم دست و صورت آورده بود و با کرم سوراخمو چرب کرده بود و انگشت میکرد . شهوتم چسبیده بود به سقف و به معنای واقعی قفل کرده بودم و هیچ کاری نمیتونستم بکنم
صورتشو چسبوند به سرم و با زبونش گوشمو میخورد . که سر و صدا شد و ما کاسه کوزمونو جمع کردیم و من با همون سوراخ چرب و شهوت خودمو زدم به بخواب که دست از سرم برداره .
دیدم با خودش زمزه میکنه که فردا میکنمت فک نکن خودتو زدی به خواب نمیفهمم . ولی من هیچی نگفتم و به همون حالات ادامه دادم تا فردا شد .
وقتی بیدار شدم همه رفته بودن سر کار و من و محمد تنها بودیم محمد خواب بود بلند شدم برم دستشویی به سرم زد تا محمد خوابه برم سراغ جورابای عمه و باهاشون جق بزنم و حال کنم . رفتم توی اتاق عمم و ی جفت جوراب شیشه ای کف دار نازک گلوله شده بود گوشه اتاق برداشتم و گذاشتم جلو دهن و بینیم و تا میتونستم نفس عمیق کشیدم وااااای چقدر خوب بود وقتی تصور میکردم پاهای عممو دارم لیس میزنم خیلی حال میداد . توی همین حال و هوا بودم ی دستم به کیرم و دست دیگم جوراب عممم که یکدفعه محمد اومد تو اتاق و من و توی اون وضعیت دید جا خورد یهو و بعد از چند ثانیه بهم گفت « کونی» اینجا چیکار میکنی اونا چیه دستت جوراب دوست داری و از این حرفا و گفت با همین جورابا میکنمت . که با این جمله آخرش واقعا احساساتی شدم و حال کردم
گفتم من بهت نمیدم و من اهل این کارا نیستم که دیدم حدسم درسته منو تهدید کرد که اگه بهم کون ندی به همه میگم که سوراختو انگشت کردم و تو خوشت میاد و با جورابای مامانم مچتو گرفتم که دیدم واقعا نمیتونم تصور کنم خانوادم از این جریانات چیزی بفهمن .
یکم مِن و مِن کردم و گفتم باشه ولی فقط همین یکبار .قبول کردم و رفتیم ی چیزی خوردیم و وقتی تمام شد گفت برو جوراب شیشه ای مامانم و بپوش و لخت شو تا بیام منم رفتم توی اتاق و جورابارو پام کردم و نشستم روی تخت عمم و شوهر عمم منتظر که پسرشون بیاد کون منو فتح بکنه .
دیدم حتی به خودش زحمت نداد آقا لباساشو دربیاره و اومد تو اتاق جلوم ایستاد گفت زانو بزنم جلوش که من بهم بَر خورد و یکم غر غر کردم که نمیشه و این چیزا که یکدفعه ی سیلی محکم زد توی گوشم و با صدای بلند گفت : میگم زانو بزن جلوم و شلوارمو در بیار بعدشم شروع کن به خوردن کیر بکنت
من با چشمای گریون و بغض نشستم جلوش و شلوارشو کشیدم پایین که کیرش صاف خورد تو صورتم ی کیر رگدار سبزه با ی ذره پشم
گفت سرشو بوس کن و منم از ترس اینکه دوباره بزنه تو گوشم به حرفاش مثل ی مطیع گوش میکردم سر کیرشو بوس کردم و شروع کردم به خوردن برای اولین بار .
بعد از پنج دقیقه خوردن کیر آقا راضی شدن برن سراغ کردن بهم گفت حالت سگی واستا و منم حالت سگی شدم و کون تپلم و با دست باز کردم و شروع کرد به لیس زدن سوراخم وااااای چه حالی میداد با خودم میگفتم مامانم چ حالی میکنه وقتی کون و کس میده و بعد از لیسیدن یهو کیرشو فرو کرد توی کونم که ی داد بلند کشیدم و از جام پریدم .
محمد عصبانی شد و چهار پنج تا سیلی محکم روی کونم و صورتم زد و به زور پاهامو گذاشت روی شونش و شروع کرد به تلمبه زدن و منم درحال گریه کردن و حال کردن آخ و اوخ میکردم ، ی مایع بی رنگ خود به خود از کیرم میومد بیرون که بعد ها فهمیدم چیه داستانش و بعد از پنج دقیقه تقریبا دیدم میگه آماده باش اومد ابمو بریزم روی صورتت
یهو کیرشو از کونم درآورد و گفت زانو بزن و منم مثل ی سگ در حال له له زدن جلوش زانو زدم و دهنمو باز کردم که تمام آبشو ریخت رو صورتم و مجبورم کرد لیسش بزنم .
یکم که گذشت با لحن تحقیر آمیز بهم گفت از این به بعد مث مامانت که میده توام باید بدی و تشنه آب من باشی تا من بهت لطف بکنم و کونت بزارم . بعدشم ی عکس از صورتم گرفت و گفت اگه هرچی میگم گوش نکنی برات گرون تموم میشه و منم از شدت شهوت نمیدونستم دارم چیکار میکنم و مثل یه زن با جورابای عمه جون شدم کونی پسرش
.
تقریبا بعد از اون روز هفته ای یکبار این اتفاق میافتاد تا جایی که شروع کردم به زنپوشی با لباس سکسیا و شورت لامبادا های مامانم
ادامه دارد …
نوشته: میلاد ( زهره)