چرا لذتش از یادم نمیره؟ (۱)

پنج یا شیش ماهی میشد طلاق گرفته بودم اومده بودم خونه بابام که اونم آلزایمر داشت و توی گذشته گیر کرده بود چون من خیلی شبیه مامانم بودم فکر می کرد من زنشم نرگس یعنی مامانم و منو به عنوان دخترش سیمین نمی شناخت و این مشکلات زیادی ایجاد می کرد منم بردمش دکتر و یه قرص براش داده بود که وقتی می خورد همه چیز خوب بود اما وقتی نمی خورد همه چیز به حالت قبل برمیگشت خیلی دنبال کار می گشتم کاری پیدا نمی کردم چون خونه ما توی یه شهر کوچیک بود خودشم که حقوق بازنشستگی نداشت برادر و خواهر دیگمم گهگاه یه سر بهمون میزدن اونا هم درگیر زندگی خودشون بودن و کمک هاشون در حد برنج و روغن بود نه پول تا اینکه توی یه خیاطی زنونه کار پیدا کردم و یه پول ماهانه اومد دستم کم کم تونستم یه رونقی به زندگیمون بدم خواستگاری هم نداشتم حتی یه نفر هم نبود کم کم یه سال گذشت و بیماری بابام بدتر شده بود یه مشکل مالی برای خیاطی بوجود اومد و بسته شد و من دوباره بیکار شدم و توی سه ماه هر چقدر دوباره دنبال کار گشتم نتونستم کاری پیدا کنم و داروهای بابام موند چندین بار به خواهر و برادرم زنگ زدم اما هیچ کدوم توجهی نکردن و گفتن اونا هم پولی ندارن به من بدن و یکی دو بار یه پولی دادن که واسه بابا دارو خریدم اما همونم تموم شد دو سه هفته ای بود که بابا داروهاشو نمی خورد و دوباره برگشته بود به گذشته و منو نمی شناخت و بهم میگفت نرگس خیلی قربون صدقم میرفت نرگس جون صدام میکرد و گهگاه می بوسیدم شب اومدم یه سر بهش بزنم و برم بخوابم که بوسیدم منم بوسیدمش که یهو بغلم کرد و افتاد روم شروع کرد ازم لب گرفتن و هر چی گفتم من نرگس نیستم من سیمینم اما اون کار خودشو می کرد و تند تند می بوسیدم زورم بهش نمی رسید و هر کاری می کردم نمی تونستم از روی خودم بلندش کنم که یهو دستش اومد روی کوسم و شروع کرد مالیدن کوسم بهم میگفت نرگس جون امشبو برات رویایی می کنم خیلی حرفه ای میمالیدش خیس کردم و دیگه نمی تونستم مقاومت کنم دستشو کرد توی شورتم و دوتا انگشتشو میکرد توی کوسم دیگه غرق در شهوت بودم شلوار و شورتم رو از پام کند و شروع کرد خوردن کوسم بهم میگفت چه کوس سفید و بی مویی داری نرگس جون این کوس ماله منه منم خیلی وقت بود سکس نداشتم شهوت همه وجودمو گرفته بود بهش می گفتم آره این کوس ماله خودته که یهو کیرشو کرد داخل کوسم و شروع کرد تلنبه زدن می گفت این کوسه یا لونه مورچه؟ چه تنگه؟ کیرش از کیر شوهرم رضا کلفت تر بود و دراز تر حس کیرش توی کوسم خیلی لذت بخش بود بخصوص که خیلی تند تند تلمبه میزد از شدت لذت و شهوت حتی نفسم بالا نمیومد که آه آه کنم که آبش اومد و ریخت توی کوسم روم خوابید گفت بهت حال داد؟ گفتم نه گفت هنوزم میخوای؟ گفتم آره داشتم با دستم چوچولمو میمالیدم که کیرشو گرفت جلوی صورتم گفت اینو بخور منم با دستم سرشو گرفتم و با زبونم سر کیرشو لیس میزدم میگفت آفرین نرگسم چقدر خوب می خوری و یه آه و ناله هایی می کرد که به خودم بالیدم برای انقدر خوب خوردن کیرش دوباره راست شد و کردش داخل کوسم و شروع کرد تلنبه زدن بهش می گفتم پارش کن کوسمو میگفت نمی تونم پاره نمیشه! داد میزدم پارش کن پارش کن کیرشو تا ته میکرد توی کوسم و به کوسم می کوبید میگفت پاره نمیشه هنوز جا داره تا اینکه ارگاسم شدم اما اون هنوز آبش نیومده بود و داشت تلنبه میزد و میگفت پاره نمیشه پاره نمیشه و تند تند تلنبه میزد و آبش اومد و گفت من نمی تونم پارش کنم پاره نمیشه گفتم خوبه پارش کردی و ازم لب گرفت و پرسید نرگسم بهت حال داد گفتم خیلی خواستم بلند بشم برم که گفت کجا نرگس جون؟ کجا میری؟ نمی خوای پیشم بخوابی؟ گفتم می خوام برم حموم و برم اتاقم بخوابم گفت بیا بخوابیم صبح میریم دیر نمیشه گفتم باشه و لخت توی بغل هم خوابیدیم از پشت بغلم کرده بود بازوی مردونشم زیر سرم بود اولش عذاب وجدان داشتم از این کار اما بعدش گفتم اون که نمیدونه من کیم و چیزی هم که یادش نمی مونه چی میشه منم این وسط یه عشق و حالی کنم؟ تصمیم گرفتم نرگس باشم برای بابا غلامم صبح که بیدار شد ازش خواستم ببرتم حمام و چه حمام دلچسبی بود بعدش که اومدیم بیرون یه دامن سبز و سوتین پوشیدم بهم گفت چقدر بهت میاد نرگس جونم بعد صبحانه دو سه بار از پشت بغلم کرد و بوسیدم و رفت دستشویی زیر دامنم شورت نپوشیده بودم وقتی اومد دامنم رو دادم بالا و صداش کردم غلام جان؟ و کوسمو نشونش دادم اومد زانو زد و منم دامنم رو بالا گرفتم و کوسمو می بوسید و لیسش میزد گفتم کوس نرگسو دوست داری؟ گفت خیلی دوستش دارم گفتم پس باهام بازی کن گفت چطوری باهات بازی کنم؟ دامنم رو کندم و سوتینم رو کندم و گفتم از پشت بغلم کن و سینه هام رو بگیر توی دستات از پشت بغلم کرده بود و سینه هام توی دستاش بود گفتم نوکشو فشار بده خیلی حرف گوش کن و مطیع بود و اینکه اختیار سکس دسته منه بهم خیلی حال میداد شلوار و شورتشو کندم و رفتیم توی اتاق روی تخت خوابید و منم نشستم روش و دادم سینه هامو می خورد و هر بار می گفتم گاز بگیر گاز می گرفت و نوکشونو مک میزد کوسمو به کیرش میمالیدم و هم کیر اون راست میشد هم من لذت می بردم هیچ وقت حتی با رضا شوهرم این حس لذت رو تجربه نکرده بودم بهم می گفت دوست دارم بکنم توی کوست گفتم بشرطی که جوری توش بکوبی پاره بشه گفت باشه پارش می کنم گفتم باشه بزن بریم و شروع کردم خوردن کیرش کلاهک کیرشو با زبونم لیس میزدم شهوتش جوری بالا زده بود که نفهمیدم چطور کیرشو ازم گرفت و کرد توی کوسم و می کوبیدش توی کوسم میگفت پارش می کنم پارش می کنم منم میگفتم جونم پارش کن پارش کن پارش کن غلام کوسمو پاره کن داد میزد پارش میکنم پارش میکنم پارش میکنم و منم میگفتم پارش کن پارش کن غلام جونم گفت اینجوری نمیتونم بلند شو و داگیم کرد و گفت اینجوری پارت می کنم و شروع کرد توی کوسم تلنبه زدن واقعا دیگه با تک تک سلولام ارضا شدم و اونم آبشو ریخت توی کوسم گفت پاره شد کوست؟ گفتم آره پارش کردی خیلی خوب بود گفت حالا که پاره شد من چیکار کنم؟ گفتم نترس بازم می تونی بکنی خودش خوب میشه هر بار که پارش میکنی دوباره خوب میشه و میتونی بکنی…
از زمانی که نرگس شدم زندگیم پر شده بود از لذت هایی که اولین بار بود تک تک شونو تجربه می کردم که چقدر لذت بخشه وقتی مردی مطیع زنش باشه حتی توی سکس دیگه دارو هاشو بهش نمیدادم و براش نرگس میشدم و لذت می بردم یکی از دوستام یه مغازه لباس فروشی داشت که اونجا مشغول به کار شدم داداشش ازم خوشش اومد و ازم خواستگاری کرد و منم بهش پاسخ مثبت دادم و با علی ازدواج کردم و توی خونه بابام زندگی می کردیم و با دادن منظم قرص های بابا دیگه کمتر نرگس یادش میومد یه سال گذشت حالا شما بهم فحش میدید اما واقعا لذت نرگس بودن و سکس با غلام از لذت سیمین بودن و سکس با علی بیشتر بود علی بازاریاب یه شرکت بزرگ بود و سفرهای استانی زیادی باید میرفت و هر بار که علی می گفت میخواد بره فلان شهر من از چند روز قبلش داروهای غلام رو نمیدادم و براش نرگس میشدم و از اون سکس ها لذت میبردم نمیدونم چرا هر چیزی حرومش بیشتر حال میده حتی سکس تا اینکه بابام فوت شد.
الان 3 ساله فوت شده و از زندگی با علی یه دختر دارم که اسمشو نرگس گذاشتم. این مطلب رو تا الان به هیچ کس نگفته بودم الان هم که این خاطره رو تعریف کردم دلم می خواد امشب نرگس بشم برای غلام اما حیف که غلام نیست. حیف و صد حیف.
نمیدونم چرا این خاطره رو اینجا بیان کردم که الان یه عده فحش بدن و…
اما حتی فکر کردن به اون سکس ها و اون شبها حس خوبی بهم میده و کوسمو خیس میکنه و این از همه چیز برام مهمتره فقط و فقط و فقط لذت بردن من مهمه نه هیچ چیز دیگه که واقعا لذت بردم. نوش جونم حقم بوده تازه بیشتر شم حقم بوده کاش از تک تک لحظاتش استفاده می کردم و زن علی نمیشدم…

نوشته: سیمین

دکمه بازگشت به بالا