چطور گی شدم و کون دادم

سلام، قبل هیچ حرف اضافه ای داستان خودمو میگم
که برام اتفاق افتاد و باعث شده وضعم این بشه
اسم من اروینه و اخرا 17 سالگیمه
من کلاس سوم دبستان که بودم
با همکلاسیم که اسمشم ایلیا بود داخل پشتیبانی ( ی حیاط بزرگ بود مخصوص پارکینگ ماشینا و ی پارک کوچیک داخلش که مخصوص پرسنل نیروی انتظامی بود و جز بچه های پرسنل بودیم )
اونجا اکثرا شهرستانی بودن قزوینی، دارابی، شیرازی یا اهل گیلان و هرشهری اکثرا انتقالی میگیرن
بعد ی پسر بود به اسم علی که اون موقع نهم راهنمایی بود و بعد چندوقت که ما هرروز اونجا بازی میکردیم
با ماهم بازی میکرد
یبار گفت بیاین بریم حسینیه که هر ارگانی
ی مسجد یا ی جا برا مراسماش داشت و
پدر علی که اونم پلیس بود
کلید های حسینیه رو داشت
بعد من و پارسا دوستم رفتیم اونجا و
من تا اون موقع نمیفهمیدم سکس چیه
نه اصلا خبر نداشتم ماجرا چیه
یادمه بار اول ک رفتیم پارسا رفت رو منبر نشسته بود
و منو برد پشت پرده ها که بین زن و مرد جدا میشه
و اونجا فقط یادمه کیرشو دراورد گفت یکم بخورش
و من هیچی نفهمیدم که اصلا دقیقا این کارا یعنی چی
فقط یادمه تا خوردمش تو ی ثانیه عق زدم و از تلخیش حالم بهم خورده بود بعد اونم
همش تا جایی یادمه وقتایی خونشون
خالی بود کسی نبود لاپایی میزد فقط خوب یادمه
نمیکرد داخلم و میگفت اگ با من خوب باشی
یا به کسی نگی مثل پارسا نمیکنم تو کونت
و اینطوری بود هربار اول من میرفتم
بعد پارسا از اتاق برادر علی ک پر اسباب بازیم بود میومد بیرون دوباره تا نوبت من بشه
من با اسباب بازیهاش بازی میکردم
کل ماجراش این بود و اونم انتقالی گرفتن و رفتن
منم هیچی نمیدونستم واقعا
من متولد 85ام یعنی زمانی کلاس سوم بودم
مثل بچه های الان از همه چی خبر نداشتیم
و گذشت تا وقتی
کلاس پنجم شدم
بعد استخر ک بودم مستقیم
با مامانم اومده بودم خونه
دوستش که زیارت عاشورا داشت
و تو ماشین منتظرش بودم که بیاد
چون من بزرگ بودم و اونجاام مجلس زنونه
بعد رو به رو محلشون
ی سوپر بود رفتم بستنی خریدم با ی رانی کوچیک
بعد کنار ماشین ی پسر شاید گمونم 18 یا 20 ساله
وایستاده بود بعد پسره گفت ندیدمت این ورا
تو کی؟ منم گفتم با مامانم اومدم خونه خانوم آبکار
بعد پسره گفت من خواهرزاده خانوم آبکارم
بعدشم رفت
دقیقا ی پنج دقیقه بعدش اومد زد به
شیشه ماشین گفت میایی کمک کنی به من؟
میخوام چوب بیارم برای دیگ آش
منم رفتم باهاش بعد داخل این خونه های
گلی که اکثرا تو همه شهرا هست دیدین
پر گز وکلا تیرآهنه؟ ی خونه خرابه بود
بعد رفتیم تو یکی از اتاقاش گفت اینجا نیست
اتاق دومیه ی چوب بود
بعد من سر چوبو گرفتم بعد گفت نه
تو ته چوب رو بگیر که دقیقا
ته چوب داخل اتاق بود
و ی حس بدیم بهم داد
همین تا من اومدم داخل اتاقه در و بست
بعد اومد گفت بیا بشین رو چوب کارت دارم
شروع کرد به حرف زدن با من از همه چی داشت میگفت و همه مدتی ک داشت حرف میزد شاید مثلا
۴ دقیقه شده بود زیاد نبود
من همش ترسیده بودم
و میگفتم که نکنه با چاقو منو بزنه
یا بخواد بلایی سرم بیاره و فکرا اینطوری
پر استرس بودم و کاریم انگار نمیتونستم کنم
بعد منو بلند کرد یهو پشت گردنمو خورد
و باز شروع کرد به حرف زدن یادمه
شلوارمو کشید پایین و ده بار تا شلوارمو کشید
پایین گردنمو بوسید
و یادمه ی چیز داغ رفت بود بین پاهام و
خیسش کرده بود کیرشو و
جلو عقب میکرد و یادمه اینم
که زیاد طولش نداد
بعد منو برد بیرون برام
کیک و نوشابه ام گرفت و حتی گفت برات ی انگشتر میارم که ابیه رنگش تو فقط بیا از این به بعد با مامانت اینجا
اون روز گذشت و وقتی بعد رفتم دستشویی همش ی حس بدی داشتم
بعد اون من تا کلاس هفتم راحت بودم
و حسی نداشتم
از دوره بلوغم شروع شده بود
ی حس عجیبی داشتم
به دوستام انگار حس پیداکرده باشم
اصلا دیوونه شده بودم
اون موقع شروع کردم به دیدن پورن و جق
کم کم داشتم کراش میزدم رو پسرا
اصلا ی حس بدی بود
وکلا پورنا گی میدیدم یادمه حتی
سرچ میکردم سکس گی با پسر
و حتی به انگلیسی ام نمیزدم
دوره کرونا ام شروع شد و بعد اون
دست خودم نبود
همش حشری بودم و همشم میخواستم
یکی منو بکنه
دوسال تحمل کردم ولی دیگ مثل دیوونه ها تشنه شده بودم انگار
شروع کردم به مکان یابی از تلگرام
ربات ناشناس تو تلگرام و با پسرا
حرفا سکسی میزدم عکس کونمو میفرستاد
از خودم اینطور کارا میکردم
سال دهم بودم
میرفتم از طریق مکان یاب تلگرام
همشهری هارو پیدامیکردم و بهشون پیام میدادم
که بیا منو بکن و این حرفا
با یکی اشنا شدم ک خونشون کوچه بالا خونه ما بود
دوروز شاید حرف زده بودیم باهم
گفت بیا ک امروز بکنمت منم باور کردم
گفت بیا پشت زمین فوتبال ک میشه ی رودخونه
خشک و بزرگ اولش تنها بود
باهم راه رفتیم ک رسیدیم پشت ی
تیکه سنگ ک از پشت سنگه ام پر شده بود
از نی و علفا بلند
که بیشتر شبیه گز بود
بعد اول گفت بهم ساک بزن
اینقدر حشری بودم که دیوونه شده بودم
بعد موقع ساک زدن از بالا سنگه دو تا از رفیقاش اومدن
اونجا فهمیدم تازه چه بلایی سرم اومده
یکیشون دست اون پسره ک داشتم بهش ساک میزدم و گرفت و رفتن بالا
بعد یکی از اون دوتا پسرا اومد گفت فیلم سوپر پخش کن کیرم شق شه گفتم نداره بعد شروع کرد به مالوندن کیرش و لاپایی میزد بهم
و همش من میگفتم اروم اروم تورو خدا ولم کن و گریه میکردم بعد کارش تموم شد
صدا رفیقش زد و اون اومد تا اون اومد من رفتم رو سنگه ک از پایین بپرم و برم ولی خب گرفتنم و اونم منو کرد
و اونیم ک کلا قرار بود باهاش سکس کنمم نبود کلا رفته بود انگار بعدش
ولی بازم خداروشکر ک اون روز کاری نکردن با من
مثلا کتکم نزدن چیزی ازم ندزدیدن یا منو
محکم نکردن خیلی اروم بود ولی بازم
متنفرم ازشون بعد اون روزم با ترس کل اون رودخونه رو دویدم و تا نزدیک ۱ سال حالم از سکس و اینا بهم میخورد بعدن ک بزرگتر شدم فهمیدم پسرا چندتایی یکیو میکنن ( بچه بازا )
بعد ی مدت دوباره بهم یارو پیام میداد
و همش بلاکش میکردم
و بعد چند وقت دوباره شروع شد
شهریور امسال میشم 18 ساله
و دیوونه شدم
من نمیخوام گی باشم یا دوست ندارم اینطوری کنم با خودم ولی الان نزدیک 4 ساله که کاری نکردم
از سال 99 ک اینطوری شد
فقط دارم خودمو
با هویج و خیار تو کونم اروم میکنم
یا با دیدن پورن
ی مدت باشگاه رو شروع کردم ولی بدترم کرد
دیدن رگ دست
یا بدن پسرا برام بدتره
الان همش در حال ترک جق و اینام
بعد چند وقت دوباره نمیتونم
میخوام این حسو بندازم دور ولی نمیتونم
من حتی مثل گیا یا کونیا
دخترونه حرف نمیزنم یا لباسا و پوششم
همیشه مردونس
ولی اون حس ته دلت
اون حس و گرایشت به پسر روانی ترم کرده
به حس دادن ب حس خوابیدن با ی پسر
خوردن ی کیر و هرچیزی …
میدونم تحقیر آمیزه شاید
ولی دست خودم نیست
الان که فکر میکنم بچه که بودم
شاید کلاس اول یا دوم
رو زوکو تو انیمه اوتار کراش بودم
یا از پسرا خوشم میومد
نمیدونم قسمته حکمته چیه
که این اتفاقا برا من افتاد
همیشه میگم اگ هیچ وقت تو اون پشتیبانی نمی رفتم
شاید الان منم عادی بودم
شاید به قول ی متنی که میگه :
” ابی ک اومد داخل ریشه درخت
اون اب ریشه رو هدایت میکنه ”
شاید اون حس لاپایی ک من گرفتم تو بچگی
باعثش شد نمیدونم …
ما شهرمونم کوچیکه و اینطوریه که غلطی بخوای
کنی همه میفهمن
تا الانم ک کسی نفهمیده چون یا بچه بودم
یا وقتیم ک بزرگتر بودم
و اون سه نفر منو کردن
ادمایی بودن ک حداقل صداشو درنیاوردن
خیلی حرف زدم ولی حرفا قلب منن
نمیدونم
چطوری از شرش راحت شم
یا چطور این حس به دادنو از بین ببرم
چطوری تحمل کنم
و الانم تو بدترین دوره زندگیمم
چندتا درس رو افتادم و باید پاس کنم
هر روز مامانم تحت فشارم میزاره برم
یجا کار کنم
پول برای رفتن به باشگاه ندارم
هر روز زندگیم جنگ و دعواست
ده روز
پانزده روز نه جق میزنم نه سمت گی و اینا میرم
یهو دوباره برمیگرده …
و حتی نزدیک ی سال فقط پورن استریت میدیدم
که به زنا حس پیدا کنم
ولی نشد
منی ک با ی رگ دست مردا و پسرا
یا سیکس پکاشون زود تحریک میشم و کیرم شق میشه
هرچی عکس سینه یا کس ببینم برام عادیه
یعنی اگ ی زن جلوم لخت باشه هیچ حسی ندارم بهش
و این وضع سخته واقعا
شما راهی دارین براش؟ و ممنونم
که تا اینجا خوندین و
از صمیم قلبم تشکر میکنم

نوشته: آروین

دکمه بازگشت به بالا