کاش زنداداشو گاییده بودم
کاش یک بار با راحله قبل از ازدواجم سکس داشتم!
دوستان سرگذشتی که میخوانید سال جدید ۴۰۳ است بعد از اولین جلسه طلاق منو «پ» در اسفند ۴۰۲ است ما بعد از دو سال چند ماه بعلت بی علاقگی از هم داریم جدا میشیم
تابستان ۱۴۰۰ و اوج کرونای دروغی، کار و کاسبیِ کساد یک مرخصی ده روزه از مدیرعامل شرکتی که عضو هیئت مدیره و مترور اون بودم گرفتم
به شرط در دسترس بودنم موافقت شد، تو مدت بیش از ده سال کارم یک روز هم مرخصی نگرفته بودم به زنم گفتم آماده شو بریم روستا تو هم که تعطیلی، گفت نمیام خواهرم میخواد بیاد مریضه ببرمش دکتر (خواهرش سرطان داشت قرار بوده چند روز بیاد خونه ما تا بره شیمیدرمانی) گفت بعد رفتن خواهرم حتما میرم ده تا مهر ماه میخوام اونجا پیش جاری هام باشم کمی هوام عوض شه مخصوصا پیش راحله که نمیدونست راحله در واقع هووی اوست خخخخخخ
تنهایی بار بندیلمو بستم برم روستا،
ده ما تو یکی از روستاهای استان البرزه بخاطر خاکی و کوهستانی بودن جادش زیاد تردد نیست خونه پدریمون دو تا از داداشام میشینن من تهران خونه دارم و دیر به دیر میرم روستا اونم اگر مناسبتی باشه
اما این بار از دلتنگی و دیدن زن داداشم که عاشقش هستم و خدا برام نگه داره میرفتم، از محمد گله کرده بود که یک ساله نرفتم و اونارو ندیدم محمد اغلب مریضه بیچاره چند وقت پیش که از شیراز شبانه اومده بود دو روز خونه ما بود.
من با راحله زیاد تو دوران مجردیم حتی بعد از مجردی شوخی میکردمو تا تو آشپزخونه مشغول پخت و پز بود در کونش اسپنک میزدم بهانه ای میشد دنبالم میکرد کشتی میگرفتم و میزدمش زمین خیلیم زور داشت و زرنگ بود اونو میمالیدم به نقطهای میرسیدیم تسلیم و رامم میشد اما میشه گفت کوتاهی یا ترس یا بی عرضگی خودم بود اونو به راحتی میتونستم لخت کنم و بکنمش نمیکردم خیلی وقتا از پشت بغلش میکردم از ترس اینکه کیرم نخوره به باسنش کیرمو زیر کمربندم میذاشتم تناسب اندامش تعریف میکردم که نذاره یه موقع چاق بشه
وقتی پردیسو آبستن شد ساعتها گوشمو رو شکم لختش میذاشتم تا حرکات پردیسو تو رحمش حس کنم با رها شده بود دستمو به بهانه نینی تا بام عشقش پایین میبردم بعضی وقتا حتی به چاک کصشم دستم میخورد و دیگه متوقف میشدم نکنه بدش بیاد آخه هی میگفت نکوووون اذیت میشم من نادون نمیدونستم منظورش چیه از اذیت شدن !! هر چه تجزیه و تحلیل که میکردم بعدش میفهمیدم تشنه سکس با منه پشیمان میشدم و تصمیم میگرفتم اینبار دیگه میکنمش باز نمیشد!
هشت سال گذشت و فقط در حد مالیدن اونم در حین شوخی ها گذشت تا عقد کردم تو دوران نامزدی زنمو همون روزهای اول گاییدم یادمه تا میخواستم لختش کنم میگفت نکووون اما کاری نداشت مثل راحله! تا کیرمو خواستم بکشم رو کصش گفت نکووون نکوووون نمیخواستم بکنم باز گفت اذیت میشم آخه دلم میخاد ما که زنوشوهریم خودش کاری کرد بکنمش اینجا فهمیدم اذیت شدن یعنی چه !چند ماه بعدش تا خونه ام که از تعاونی مسکن شرکتی که توش کار میکردم در تجریش ساخته و آماده شد یک واحدش مال من بود شرکت خودمون میساخت آماده و تحویل شد، عروسی گرفتم فکر میکردم با متاهل شدن آتش عشق و نیاز سکسم به راحله تمام میشه ( آخه من تا ازدواجم با کسی سکس نداشتم) اما تازه فهمیدم گاییدن راحله خیلی آسان بوده چون بعد اولین سکس با زنم با چند زن که دوست داشتم با اونا هم سکس کنم یکیش حسابدار شرکتمون بود به راحتی رابطه برقرار کردم تو نماز خونه دفترمون اونو چند بار گاییدم او گفت تو جاذبهای داری زنا ازت خیلی خوششون میاد این سکسم دو سه روز بعد از نخستین سکسم با نامزدم بود
تا عروسیم سر بگیره با یک دختر اوپن هم تونستم به راحتی راضیش کنم البته پولی چند بار سکس کردم خیلی از زنم خوشتیپ تر بود! حالا یه خبط بزرگی هم کرده بودم که نباید با «پ» ازدواج میکردم چون از هر لحاظ قابل قیاس با راحله نبود از همین جا یه جورایی به «پ» بی تفاوت بودم تو تمام عکس و فیلمهای عروسیم این بی تفاوتی و خنده مصنوعیم معلومه با چند دختر زیبای دیگه باز سکس داشتم اما هیچکدام برام راحله نبود !! روز به روز آتش سکسم به راحله زیاد و زیاتر میشد !؟
حالا دیگه شکی نداشتم که راحله چقدر دلش میخواسته با من سکس کنه و من بی عرضگی کردم!!!
راحله (مستعار) ۲۸ ساله زنی قد بلند خوش استیل همه چیز بیست و فوقالعاده با باسنی بسیار خوش فرم و برجسته ران و ساق های صاف تراشیده و متناسب با پاهای کشیدهی سایز بزرگ زیبا و سکسی با ناخن های لاک شده پا و دستها صورتی چون ماه لب و دهن زیبا و دندانهای بسیار سفید و مرتب … مانند گلی بود در مرداب سبز شده باشه اصالتا بچه تهران سمت آذری بود باباش ورشکست میشه همه خانه زندگیشو میفروشه میره مستاجر خالهپیرم که دو واحد خونه در رباط کریم داره میشه، محمد تو یه کارگاه یوپیویسی کار میکرد شبا پیش خاله ام که تنها بود زندگی میکرد در واقع پیش خالهام میماند ،اونجا خالهام این خانواده را با داداشم آشنا میکنه و راحله را براش خواستگاری میکنه موافقت میکنند تا ازدواج میکنه محمد چند ماه بعد از ازدواجش به خاطر مریضیش کارشو از دست میده مجبور میشه به ده برگرده یکی از سه خونهی پدری را با جهیزیهی زنش و وسایل قبلی و قرض از من که پس نگرفتم در خونهپدری تجهیز کنه و مغازه ای در روستا که اونم مال بابا بوده را با داداش بزرگم شریکی راه اندازی میکنه و کارهای کشاورزی را هم با داداش بزرگمون شریک میشه بعلت مریضی داداش مدتی از بچه دار شدن جلوگیری میکنند تا داداش به زور قرص و دارو بهبود نسبی پیدا میکنه چند سال پیش صاحب دختر نازی میشن که من عاشقشم اسمش پردیسه همه چیش رفته به مامانش
من که تجریش زندگی میکنم باور کنید تا الان هیچ زنی را به زیبایی راحله ندیدم
عوضش داداشم بین ما سه تا داداش چروکیده همواره مریض و نق نقو است نصیبش همچین فرشتهای میشه ! ما سه خواهرم داریم که همه متاهل و موفقن تو سن ۱۴ تا ۱۵ سالگی با فامیلهای پولدارمون بخاطر زیباییهای بی نظیر شون ازدواج کرده و صاحب خونه و زندگی های لاکچری در تهران هستند
گفتم که محمد بعد ازدواج یک مریضی نامشخص گرفت حالشو بدترش کرد هنوزم یک عالمه قرص میخوره و باید پیش دکترش در شیراز تو رفت و اومد باشه.
عشق به راحله دست خودم نبود با وجود امکاناتی که دارم و داشتم زیباترین دختر و زنها زیر دستم بوده و هست با یک اشاره میتونستم هر کاری باهاشون بکنم، من بعد مدیر عامل میشه گفت شخص دوم دفتر مرکزی و شرکت بودم و هستم من تو صورتوضعیت و عقد پیمان و متره برآورد نابغه هستم از خود تعریف نمیکنم بلکه اینو هیئت مدیره و مدیر عامل همواره در نشست ها بیان میکنه خودمم جزو هیئت مدیره به عنوان بازرس هستم
من یکی از کارشناسان مالی زبده و فنی شرکتم در چارت سازمانی قبل من مدیرعامل و هیئت مدیره هست تمام متره های کارهای شرکت که چندین کارگاه بزرگ چند صد میلیاردی سطح ایران با پروژه های عمرانی بزرگ داره به دست من میرسه با کارمندهای زیر دستم که همگی کارشناسی مرتبط دارن متره ها را صورت وضعیت میکنم و صورتجلسات را اغلب خودم به همراه یکی از دخترا به محل کار میرم تهیه میکنم که این بند خیلی مهمه چون میدونم پول تو کدام آیتمه بعضی ها را رها میکنم عوضش آیتمی را امضا میگیرم که آوردهی تصاعدی همراهشه، به عنوان مثال پروژه ای در کیش داریم مبلغ اولیه پیمان بالغ بر ۲۶۰ میلیارد تومنه وقتی اونجا میرم تو مهمانسرا با کارمندم مثل زنو شوهر تنها میشدم اما دریغ از سکس!!! اما بعد عروسی تا می رسیم ابتدا سکس بعد رسیدگیست اگه با راحله یکبار سکس میکردم میبینم که تو زن گرفتن و چگونه بهره بردن از سکس چه پیشرفتی میتونستم بکنم لذا میتونستم با اونها به راحتی سکس کنم که سایه عشق به راحله کورم کرده بود و مانعی بوده انگار اطرافیانم را هم نبینم فقط راحله را تصور کنم
همکارام همشون جوانتر از راحله بودن، اما همش هوس راحله را داشتم چون هیچکدوم زیبایی و ناز راحله را نداشته و ندارن میدونم چشم داشتن به لقمه دیگران خیلی بده اما اعتراف کنم که اون حس قوی نمیذاره تا از راحله بگذرم میدونم اونم همین حسو به من داره ، میدونم از من خوانندگان انتقاد حتی به من توهین خواهند کرد ولی واقعیت را جرأت دارم بیان کنم دوست دارم بنویسم تا ببینم آیا کسانی هم هستند چون من عاشق زنداداششون هستند یا نه؟! به مذهب پشیزی ارزش نمیذارم چون همه از هر دین و آیین ساخته خود بشره و برای گول زدن آدمهای ساده است
ساک مسافرتیمو با لوازم بهداشتی شخصی لباس راحتی را برداشتم خداحافظی از زنم کردم اول رفتم آرایشگاه به سلمانیم گفتم مثل یک تازه داماد اصلاحم کن شوخی کرد گفت ماشالا شما همیشه سرحال و دامادید چشم
به دلم افتاده بود این دفعه به آرزویم میرسم و مصمم بودم هر جوری شده راحله را اینبار میکنم ؛منم سن و سالی ندارم ۳۴ سالمه آرایشگر سلیقمو میدونست سنگ تمام گذاشت واقعا مثل یک جوان بیست ساله شدم
سر راه رفتم بازار شهرستانی که اقوام و دوستام اونجا چند دهنه مغازه دارن قبلا سفارشمو تلفنی دادم تا معطل نشم
من همیشه از محل زندگیم میرم اونجا خریدامو میکنم
برای خونهام
چون بازار شهرستانی را دوست دارم سالها در خیابان اقبال مستأجر بودم، حالا برای هر دو داداشم و زناشون و بچه هاشون تا میشد خرید کردم از میوه گرفته تا انواع ارزاق و لوازم مصرفی بهداشتی و غیره حتی برای راحله چند دست لباس زیر شیک بینظیر هم گرفتم به دخترشم هرچه اسباب بازی خوب بود و چند تیکه لباس خریدم راحله ی دختر هجده ماهه داره، شنیده بودم تازگیها ناخواسته باز آبستنه رفتم برای خنده هم شده لباس آبستنی هم براش خریدم و دو تا لباس مجلسی بسیار شیک و سکسی هم براش خریدم تا اگه تنها شدیم بگم بپوشه ببینمش، چند بسته پوشاک بچه هم گرفتم میدونستم هنوزم عشقم پردیسو ایزو لایف میکنه چند بسته هم نوار بهداشتی به دو منظور خریدم یکی بهانهای باشه سر حرف سکسیمو باز کنم دوم برای احتیاط تو خونش باشه برای مهمانی شاید زنم که قرار بود بعد رفتن خواهرش بیاد تا مهر ماه بمونه روستا تا به اونم بده راه افتادم تا برسم روستا هوا تاریک و شب شد،
خونهی پدری بزرگه بالای سه هزار متره بیرونی ترین سمت روستاس روستامون سرسبز و پر از دارو درخته مثل شمال میمونه خیلی هوای پاک و جالبی داره حیاط پدری توش باغ انگور و میوه و سه ساختمان مستقل هست یکیش تجهیزه ولی همیشه قفله و مال منه تا رسیدم بوق زدم راحله با ماشین تا نزدیک تراس خونش رفتم چون میخواستم تا شیرین زن داداش بزرگم متوجه بشه اول کادو و اجناس راحله را بدم تو ماشین که گفتم بیا بشین حرف دارم تا درو بست اومد بالا جریانو گفتم با خوشرویی گفت عشقم اونا رفتن اصفهان محمدم رفته! انگار دنیا را دادن بمن حال عشقمو پرسیدم پردیس جونمه گفت عموش دخملم روز به روز زیباتره میشه عشق اونه منو سرپا نگه داشته دستی کشیدم شکمش گفتم عشق دومم اینجاست شنیدم خیلی خوشحال شدم دستم زیر نافش بود خندید گفت دروغه ، شایعاته خخخخ از خودتون بگو ببینم کی بچتونو بغل کنیم گفتم ما حالا حالاها قصد نداریم خودمون بچه ایم (زنم ۲۲ سالش بود) انگار از دم در تا ساختمان که انتهای حیاط بود یه مسیر بین تهران کرجه نمنم اومدم و همش دستم رو شکم نرم و گرم و زیباش بود نمیخواستم راه تموم بشه راهی که همش صد مترم نبود
دیدم پسر همسایه که حدود ۱۰ سالشه تراس سر میز شامه تا پیاده شدم دیدم پسر همسایه میخواد بره راحله نذاشت بزور شامشو داد تو حرفاش باز گفت داداش بزرگت با بچه هاش رفتن اصفهان محمد هم با اونا رفته بخاطر مریضیش شیراز تنهایی می ترسیده پسر همسایه را گفته بیاد بخوابه پیششان تا مامانش از تهران بیاد تنها نباشه تا اومدن محمد که یک هفتهای یا شاید بیشتر طول میکشه گفتم من میمونم به مامانت زنگ بزن زحمت نیفته که زود زنگ زد گفت منو خانمم اومدیم ده تا محمد بیاد اینجان دیگه نیا
آخ جوووووون
همینجا فهمیدم دیگه دخل کصش اومده چه بهتر از این چند روز که آبستنم هست ترسی از ریختن آبم تو کصش نیست وحله
همه ارزاق و وسایلو با کمک پسره آوردیم پایین لباسامو عوض کردم راحله رفت پسره را راه بندازه منم پشت سرش رفتم مثل مانکنها قدم برمیداشت چرخش باسن خوش فرمش هوش از سرم برد در کوچک را باز کرد پسره رفت اونور کوچه نگاه کرد که بره خونشون منم چسبیدم بهش کیرم عین چدن سفت خیلی راحت با دستم دادم پایین رفت لای باسنش هیچی نگفت کمی جلو عقب کردم پاهاشو چسبوند انگار شلواری تنش نبود الکی حرفهایی میزد تا خجالتشو پنهان کنه پسره مامانش درو باز کرد با راحله و من حرف زدو راحله تشکر کرد گفت «ب» با زنش «پ» اومدن دیگه از تنهایی در اومدم مامانم هم شاید فردا بیاد هرچند گفتم زحمت نکشه دیگه تنها نیستم و هی دوس داشت بیشتر حرف بزنه تا من بیشتر لذت ببرم چیزی نمونده بود آبم بیاد فهمید چون دیگه تند تند کمر میزدم حالیم نبود شب بخیر گفتن درو بستیمو بغل کنان که انگار منو پشتش سوار کرده اومدیم تو راه کن شورتمو خیس کردمو ابم اومد با وجودیکه کیرم حالا بالای ناودون کونش میخورد!! هی میگفت سنگین تو ننداز منم دستام رو شکمش بود میگفتم میخوام نینی تو بغل کنم الکی خودمو زده بودم به راه دیگه البته سنگینیمو نمینداختم اما کیرم رو باسنش معلوم بود گفت همش سه ماهشه معلوم رسیدیم تراس فهمید ارضا شدم! یه متلکی گفت که منظورشو درک کردم پرسید شام چه بدم تشنهی چشمه ندیده؟! گفتم هله هوله خوردم تازه شامم براتون گرفتم گرسنم نیست
میز شامو جمع کرد دختر نازشو گرفت بغلش سینه هاشو جلو چشام کامل آورد بیرون گذاشت دهنش منم به بهانه بوسیدن پردیس سینه هاشو می مالیدم هیچی نمیگفت
گفتم اینا را برای تو و شیرین آوره بودم ارزاق و مصرفی ها همه مال تو فقط کادوهاشو نگهدار بده بهشون اگه ندیدم ساکمو اوردم پایین گفتم بیا ببین چی خریدم برات
تا باز کردم یک طرف لباسای خودم بود یک سمتش لباس زیر و چند لباس شیک دیگه و پیراهن آبستنی و چند تا لباس و اسباب بازی برای پردیس و نوارهای بهداشتی و ایزو لایف
دونه دونه آوردش بیرون شورت و سوتین ها را تا دید گفت چه وارد و باسلیقه!؟
نوار بهداشتی برای چی؟ منکه حالا حالا ها نیاز ندارم با ناز خاص اینو گفت
گفتم آوردم امتحانش کنی ببینم اندازش هست یا نه خخخخخ خب بده محمد تو مغازش بفروشه گفت «ب» چیزی که تو برام بگیری اونم خصوصی ترین جام دلم نمیاد به کسی بدم حتی نگاه کنه!!
پرسیدم مغازه چی بازه گفت آره شاگردش میگردونه خیلیم خوب میچرخه الهی شکر
گفتم برو این ستو بپوش ببینم سلیقم چطوره ست خواب حریر سبز بسیار کمرنگ بود ست رنگ چشاش
گفت خوبه معلومه اندازمه مرسی
گفتم بپوش ببینم
گفت آخه خیلی لختیه
گفتم میخوام امشب هرچه ته دلم تو این ده سال جمع شده بریزم بیرون
یه خندهای ریز و عشوه قاطی زد و هی ناز کرد اما همون چسبیدن به باسنشو حرفای سکسی بینمون کلید نرم شدنش بود شکی نداشتم
یه سیلی نرمی زدم رو لپ باسنش دستمو کشیدم از لای باسنش گفتم زود باش دیگه طاقتشو ندارم میخوام این معجزه زیبایی ها را تو اون لباس ببینم زوووود…
لبشو گاز گرفت گفت واااااا میخوای اونجوری لخت همه جامو ببینی؟!
گفتم خب لباس خواب تنته زود باش! کی گفتم لخت شو شورت و دکولته که هست
انگار داره خجالت میکشه
باز ناز کرد گفت نه خوبه میدونم اندازمه تا خودم پیراهن بلند شو در اوردم سوتین نداشت نمیذاشت اما مقاومت چندانی هم نمیکرد هر چه کرد بزور کشیدم بیرون هیچی زیرش نبود زود دستاشو گذاشت رو سینه هاش پیراهن خوابش که حالت دکلته داشت را آوردم دستاشو از رو سینه های خوردنی و نازش نمیکشید آخرش کشید گفت تو که تو شیر دادنم بارها دیدی چکارش کنم عآآ ببین کمک کرد تا تنش کردم تا رو باسنش بلندیش بود گفتم شلوارتو درآر این شورتو بپوش گفت نه بده
شلوارشو گرفتم کشیدم پایین شورتم تنش نبود هی میگفت تو رو خدا روح مامانت نکن لختم نکوووون .
دستشو گذاشت رو کسش شلوارش در اومد افتاد زیر پاش گفت بده برم خودم بپوشم واااااای کون لختشو دیدم خدایاا مگه زن هم اینقدر زیبا میشه حالا لپ های باسنشو رون و ساق لختشو جلو چشام با نگاهام میخوردمشون شورتو دادم دوید رفت اتاق خواب گفت صدات نکرد نیا
پوشیده و صدا کرد بیا ببین که میخوام زودی عوض کنم نمیذاری که
تو که دیگه زن داری!
مگه مال زنتو ندیدی؟!
زیر نور چراغ اتاق با گیسوان افشان پرپشت بلوند زیبای خدادادی چشمان سبز تو اون زمان کوتاه شاید دو دقیقه نمیدونم چطوری هم رژ زده بود و هم یه سایهی ملایم رو پلک چشاش کشیده بود و موهاشم افشان کرده بود کلیپسشو باز کرده بود ریخته بود پشت و رو شونه و سینه هاش!!!
رونهای سفید پر و شفافش مثل برف سفید و صاف آب از چشام میگرفت باسنش مثل ماه میدرخشید و دعوتم میکرد که بغلش کنم و ببوسمو و تا آخر زمان و ابدی مال خودم باشه حالمو بدجوری باسن خوشگل شو اون همه لخت و زیبا میدیدم، روناشو قبلا دیده بودم امانش ندادم بغلش کردم جلو دراورش هر دو غرق تماشای اون ترکیب خدادادی شدیم منم به خودم رسیده بودم سرمو آلمانی زده بغلها را کچل کرده یه ریش کوتاه باب پسند شو آرایش کرده ابرو هام زیاده اونا را هم مرتب کرده و زیرشو صاف کرده بودم گفت تو از من خوشگلتری
گفتم راحله نگووو خدا فقط تو را تک آفریده من کجام خوشگله حالا کیرم لای پاش بود
گفت تک تک اعضای تنت.
میدونی چقدر عاشقتم نامرد اشک از چشمای زیباش غلتید و نذاشتم به زمین بیفته با زبونم لیسش زدمو چشماشو بوسیدم
بغل کنان بردم رو تختش اعتراضی نداشت پردیسم تا شیر داد خوابش برد، گفتم که چقدر بوسش کرده بودم سینه های مامانشم با اون بهانه لمس کرده بودم
تا نشست لب تخت از زیر چونش گرفتم بوسهای داغ از لباش کردم
من با یه پیراهن آستین کوتاه و زیر شلواری بودم نشستم پیشش بغلش کردم لبامون رفت تو هم نوازشش کردم منو خوابوند سرشو گذاشت رو تخت سینم دونه دونه دکمه هامو باز کرد سینه و شکمم را لخت کرد
منم زیر چونه و گردن و بیخ گوشاشو با نفسهای داغم میبوسیدمو سینه هاشو می مالیدم دستم تو همه جای تنش میکشیدم پیراهنشو در اوردم حالا فقط یه شورت توری تنش بود بوس کنان رفتم سراغ سینه هاش و شکمش رفتم تا کوصشو بخورم نذاشت گفت کیرتو میخوام گفتم عهد کردم اونقدر کصتو بخورم تا ارضات کنم آبتو بخورم
نذاشت گفت کیرتو بکووون آتیش گرفتم پا شد شلوارو شورتمو کشید بیرون کیرمو دستمالی کرد گفت جوووون الان بعد ده سال حسرتش مال خودم میکنم
تا خواستم بلند شم هلم داد نذاشت شورتشو در اورد اومد نشست رو کیرم به آرامی کیرمو تا خایه هام کرد تو کصش خوابید رو سینم لبشو گذاشت رو لبام گفت زن داداشتو جرررش بده من چیزی نمونده بود آبم بیاد تا کصشو فشار داد رو کیرم مالید بلافاصله هر چه تو وجودم بود ریخت تو کس داغش هی ادامه داد منم مورمورم میشد دندان رو جیگر گذاشتم تا اونم ارگاسم رسید روم راحت دراز کشید نوازشش کردم بوسمون قطع نمیشد رمانتیک همدیگرو نوازش میکردیم تا کیرم کمی شل شد اومد بیرون چرخوندم بغل پیرهنمو در آورد اون شب را تا صبح دیر وقت بغل هم بودیم و چند بار سکس آتشین کردیم
هر دو رفتیم زیر دوش اونجا همو شستیم دستاشو گذاشتم رو شیر مخلوط از پشت کردم تو کصش یه سکس توپ و مدت دار تو حمام کردیم باز ابمو ریختم تو کصش
دوباره دوش گرفتیم کصشو با شامپو شستم گفتم باید بخورم گفت خوشم نمیاد کوص برای گاییدنه!!
اومدیم بیرون صبحانه را خوردم بوس بغلش کردم پردیسو تا شیر داد بردم تو ماشین رفتیم خونه پسر داییم چند ساعتی با پردیس دهاتو گشتیم سری به فامیلها زدم ظهر اومدم خونه راحله با یه دامن کشی مشکی رو باسنی که خودم خریده بودم با یه تاپ اومد استقبالم
کدام دختر اروپایی به این شیکی و به این زیبایی بود که راحله بود تا درو بستم پردیسو برده بود شیرش میداد بغلش کردم یه سینشو پردیس میخورد یکیشو من پردیسو گذاشت اتاق پیش اسباب بازیهاش تا اومد بغلش کردم با همون لباسا خوابوندم رو تخت چوبی بلندی که روش تشک خوشخواب انداخته شوهرش اونجا میخوابید پاهاشو دادم بالا شورتشو دراوردم تا تونستم کصشو خوردم که بدنش به لرزه افتاد جووون جوووون دارررم مییییام خواست منو از کصش جدا کنه که آب سفید رنگی بر خلاف اب زنم که کمه و زلال ریخت بیرون برایم خوشمزه ترین خوردنی ها را داشت چنان لیس زدم و قورت دادم قطره ای نذاشتم بمونه دیدم زار زار گریه میکنه ترسیدم نکنه مشگل روحی داشته نباید میخوردم مگه هقهقش تمامی داشت لبو صورتو چشاشو بوسید گفتم معذرت میخوام عشقم ببخش که تو هق هق گریه هاش گفت من معذرت میخوام تا یواش یواش حالش اومد جا بغلم کرد به طرز وحشتناکی لبو دهنمو بوسید هی میخواست که کصشو جررر بدم و کیر میخواست تا شلوارو شورتمو در اوردم نذاشت بقیه را در بیارم کشید روش حالا دامن کشی جمع شده بود دور کمرش تاپشم دادم بال در اوردم سینه هاشو لخت کردم همزمان که کصشو میکردم نوبت به نوبت اونارو میخوردمو لب میگرفتیم کیرم تا از کصش اومد بیرون با دستش گذاشت سوراخ کصش با ضرب زدم تو کصش رنگش لپاش گل انداخت قرمز شد وحشتناک چنگم میزد میگفت جندتو بکووون و … حدود پنج دقیقه ای شد تا حس کردم باز ارضا شد منم طولی نکشید ارضا شدم باز گفت آبتو بریز تو کصم
مدتی نوازشش کردم با موهاش بازی کردم سینشو به آرامی لیس زدم و دامنشو مرتب کردم پاشدیم تاپشو پوشوندم
پرسیدم گریه ات چی بود
گفت من نمیدونستم خوردن کوص اونم با لبای معشوقم اینهمه لذت داره یاد تجربه ای از داداشت افتادم که هوس کرده بودم تا کوصمو بخوره تجربه کنم چون تو فیلما دیده بودم خوب خودمو شستم حتی خوشبوش کردم مجبورش کردم لیس بزنه که عوقش گرفت میخواست بالا بیاره کلی ناسزا گفت و توهین که تو فیلما جنده ها اون کارو می کنن نکنه تو هم جندهیی نمیدونستم و خاطره بدی داشتم
امشب میخوام کیرتو بخورم هر چند تا حالا تجربه نکردم گفتم دوست ندارم مجبور باشی من از خوردن کصت سیر نمیشم خوردن کونتم برام لذتبخشه
گفت تا حالا کون ندادم شب هم میخوام کونمو بکنی هم کیرتو بخورم
ناهارو خوردیم خونه را مرتب کنه زدم بیرون عصر اومدم خونه درو بست گفت طاقت ندارم بریم که میخوام کیرتو اونقدر بخورم تا تمومش کنم عجب شهوتی در راحله تل انبار شده بود و چه شانسی داشتم من
رفتیم اتاق خوابش گفت لختم کن شوهر عزیزم گفتم چشم لختش کردم اونم منو همزمان لخت کرد کیرم قبل لخت شدن سیخ بود منو خوابوند اومد خوابید بغلم چرخید باسنش اومد سمت سرم فهمیدم دوس داره منم کصشو بخورم شروع کرد کیرمو لیس زدن و سرشو میکرد تو دهنش مکیدن و تکان دادن بلد نبود اما برام خیلی لذت بخش بود گفتم راحله بیا روم تا کوستو بخورم به این حالت میگن 69 معطل نکرد پاشو بلند کرد گذاشت بین سرسینه ام کوصشو چسباند دهنم مشغول خوردن شدم که وجد اومد با ولع کیرمو میکرد دهنش دندوناش گیر میکرد پوست کیرم اما لذت داشتم من به آستانه ارضا رسیده بود اولین نشانه های لرزش را در پاهای راحله دیدم که زود برگشت روم خودشو چرخوند زیرم گفت زود باش کیرتو بکووون تو کصم فشارم بده
بله تو چند تلمبه باز اون حالت زیبای وحشی واروش را مشاهده کردم با سر و صدا زیرم ارگاسم شد منم همراش ابم اومد و باز ریختم تو کصش
شب شده بود شام حاضر بود خوردیم کمی با پردیس بازی کردیم گفت نوبت کونمه دوس داری؟!
گفتم عاشقشم هر چند کوصتو بیشتر دوس دارم اما کونتم برام خیلی خیلی خواستنیه
شب زمان خواب با مالیدن کرم کون آکبندشو گاییدم که واقعا تنگ بود و سفت و زیبا
هشت شبانه روز ده بودم تا شوهرش و داداش بزرگم با بچه هاش اومدن یک شبم موندم تو خونه خودم که انگار هر شب اونجا میخوابیدم همون شبم اومد اتاقم گاییدمش فرداش برگشتم تهران
چند روز بعدش با زنم رفتیم روستا دو شب موندم برگشتم سر کارم زنم تا مهرماه موند روستا و من پنجشنبه و جمعه را میرفتم ده که تو این مدت باز چند بار عشقمو گاییدم
از اون تاریخ شاید بیش از صد بار راحله را گاییدم پسرش که دنیا اومد اومدن تهران تو زایشگاه نزدیکمان فارغ شد پسرش بچه تهرون شد اونم منطقه یک … بعد از زایمان اومد خونه من مادرشم تهرانیه تو رباط کریم زندگی میکنند اومد موند خونم چند روزی راحله به پارسا که شیر میداد نمیتونست خوب بخوره دزدکی میاومد من شیر سینه هاش میخوردم الکی میگفت دوشیدم چند روز گذشت تا یه روزی مامانش حمام بود خانمم که معلمه کلاس حضوری گذاشته بود خونه نبود تا مامانش بیاد گفت بیا از کونم منو بکون
تا از حمام بیاد دو بار از کون گاییدم بار اول تا رفت توش آبم ریخت
گفت برو بشور تا بخورم منم لذتم شروع نشده تمام کردی
کیرمو که تمیزم بود خوب با صابون شستم تمیز کردم نشست لب تخت منم سرپا کیرمو چنان با لذت خورد که میخواستم ابمو بریزم دهنش باورم نمیشد تا با چشمان زیبایش منو نگاه میکرد انگار انرژی دنیا را بمن تزریق کردن! بلند شد دستشو زد به در باسن لختش کرد سمتم قبلا چرب بود با فشار کردم تو کونش موجی که به باسنش میافتاد انگار نفسم تازه میشد و به سرحد کیف میرسیدم میترسیدم مامانش از حمام زودی در بیاد راحله گفت تا دوساعت حمام نکنه نمیاد نترس خودشو چسباند دیوار منم بکوب میزدم سرشو چرخوند لبشو خوردم خون تو صورتش دویده از شدت لذت سرخش کرده بود حالت ارگاسم را تو چهره اش می دیدم یک دستشم رو کصش بود چوچولشو میمالید که نفساش به شماره افتاد و آه آههه و اوووف اوووفش خبر از ارگاسم می داد اما من نیمه راه بودم تو گوشش گفتم مال من بمونه بعد اذیت نشی گفت پارم کن لذت میبرم آبتو میخوام بریز تو کونم که لذتمو بیشتر کرد بعد از چند ضربه تا فهمید آبم داره میاد از کونش کیرمو در اورد نشست جق زدن میخواست بکنه دهنش خودم نذاشتم ترسیدم مریض بشه اونقدر زد آبم با شدت بالا ریخت رو صورتش و دستش تا میتونست کرد دهنش و خورد !!! من خجالت کشیدم بهش گفتم این کار خوب نبود بی احترامی به خودته
گفت من عقده هام پایانی نداره هر چه تو فیلما دیدم باید از تو تجربه کنم اتفاقا خیلی خیلی لذت بردم خودمونو جمع و جور کردیم نیم ساعتی طول کشید تا زنگ درو زنم زد راحله بغلم بود و همو میبوسیدیم رفتم در واحدو باز کردم اومد تو هنوز مامان راحله حمام بود
ممنون از ادمین گرامی
نوشته: B.Mrhr