کردن زن پسر عمه

سلام به خوانندگان این خاطره من . قضیه مربوط به همین دو سال اخیر هست و سعی میکنم مختصر و مفید بنویسم . اسامی را تغییر میدم که ذهن دوستی به شخص خاصی معطوف نشه . اسم من وحید هست ۳۴ ساله و توی یه شهر کوچیک زندگی میکنیم . یه شغلی دارم که شرایط مالی بدی ندارم . یه جایی نزدیک شهر محل کارم هست . یه همسایه کاری داشتم به اسم محسن که همش دنبال خانم بازی و عرق خوری و رفیق بازی بود و محل کارش را هم جوری ردیف کرده بود که دوست و رفیق و همه چیز میاورد و چند بار دیده بودم که با کیا رفت و راه داره ولی سرم به کار خودم بود و کاری به بقیه ندارم . چند بار محسن را توی پمپ‌ بنزین و محل کار و توی جاده با یه دختری دیدم و سلام تعارف کردیم و قیافه دختره بخاطر لهجه ش که از بچه های منطقه ما نبود حدودی یادم مونده بود و یه بار هم توی وقت غیر کاری دیدم رفت و آمد دارن به محل کار و حدس زدم که با هم خلوت میکنن و حتما برنامه هم هست که این وقتای غیر معمول و خلوت رفت و آمد یواشکی دارن . گذشت و بعد چندین ماه دعوت شدم عقد پسر عمه مم جواد که همشهری هم هستیم و من عروس را ندیدم و یه بار برای مراسم های مذهبی که خیابون شلوغ بود پسر عمه مم را دیدم با نامزدش و فیس تو فیس شدیم و سلام و احوالپرسی کردیم و هم من هم نامردش خشک مون زد و جا خوردیم دوتایی و شناختم این همون دختره است که با همسایه کاری ما چند ماه با هم بودن . ذهنم مشغول بود تا باز برای یه مراسم دعوت بودیم و نامزد پسر عمه مم منو دید و ازم شماره گرفت و خواهش کرد جواب بدم و کار واجب داره . خیلی توی ذهنم آشوب بود که چیکار کنم و من آخه این وسط چی به کی بگم و خدایی به منم هیچ ربطی نداشت و زبون من باز میشد حیثیت و آبرو و زندگی کسانی به خطر می افتاد . چند روز بعد صبح طرفای ۱۰ گوشیم زنگ خورد و با الو گفتن و لهجه ش فهمیدم زن پسر عمه مم هست و بعد احوالپرسی گفت من مفصل حرف دارم و وقت آزاد کی دارین و یه ساعتی برام صغرا کبرا چید که من قصدم ازدواج بود و محسن نامردی کرد و… الان که با جواد عقد کردم راضیم و فقط نگرانم که گذشته م لو بره و جواد حساسه و چیزی نمیدونه و شما یهویی نگی چیزی و… من اطمینان دادم بهش و قول و‌ قسم که من هرگز حرفی نمیزنم . چند روز بعد باز مریم زن پسر عمه مم زنگ زد و الکی چند تا آدرس و سراغ کاری گرفت و باز بحث را ادامه داد و باز من تاکید کردم حرفی به احد و ناسی نمیزنم . بعد که قطع کرد تماس را پیام داد یه جا باید ببینمت باهات کار دارم و تلفنی نمیشه گفت و منو راضی کرد و کشوند سر قرار توی پارک و اونجا باز همین بحث و اینکه محسن ازش آتو داره و عکس و فیلم داره و گفته اگه بازم بهم راه ندی آبروت را میبرم . خواست منو واسطه و حائل کنه که محسن را ادب کنم یا مجاب کنم شر بپا نکنه . گذشت و من با هزارتا بدبختی و در به دری با محسن حرف زدم و متوجه شدم که محسن قصدی نداره و گفت چون از من پول قرض کرد و نداد خواستم اذیتش کنم منم گفتم پولت را من بر میگردونم و دنبال سردرد نگرد و بخاطر آشنایی و همسایگی و سلام علیک دیگه مزاحم مریم نشو و محسن هم گفت باشه من پولم را بگیرم تموم میکنم و قول داد که همه چیز تموم‌شده حساب بشه و مزاحم‌ نشه و پول محسن را من کارت به کارت کردم . به مریم گفتم و یه جورایی قضیه تموم شد و رفت . تا اینکه یه هفته بعد مریم بهم پیام داد باید
ببینمت و یه جای مطمئن قرار بزاریم بدون استرس و خودش وسط حرفاش گفت باغی ویلایی خونه ای چیزی که کسی نبینه و اصرار کرد و منم اوکی کردم خونه خودم ۲ روز بعد و سر ساعت مریم با تاکسی اومد و مستقیم اومد خونه پیش من و دوتایی تنها شدیم . مریم گفت وحید من تا ابد از تو و محسن میترسم و اگه شوهرم بفهمه چیزی منو دونسته طلاق میده و … گفتم من که حرفی نزدم تا الان و کمکت هم کردم پس چی میگی دیگه؟ گفت رو راست بهم ضمانت میدی؟ گفتم چه ضمانتی؟ گفت تو را داشته باشم میدونم محسن هم بخاطر تو دهنش بسته میمونه و به خاطر کارایی که برام کردی دوست دارم یه کاری بکنیم هم جبران زحمت باشه هم قول و ضمانت که همیشه دیگه فراموش میشه این قضایا و گفتم چه کاری مثلا باید کرد تا حرفش نباشه؟ گفت من با تو سکس کنم خیالم راحت میشه . خدایی هم تعجب کردم چون اصن باور پذیر نبود برام یه زن بهم بگه هم بدم اومد چون حس کردم نقشه و برنامه زیاد تو سرش چیده از قبل هم وقتی گفت چشم خریداری نگاهش کردم و هیکل و اندام و بدن خوبی داشت و دلم خواست که باهاش حال کنم . دیگه زیاد حرفی نزدیم و مریم گفت فقط قبلش قول بده و غیر ارادی دستم دراز شد و بهش دست دادم و همدیگه را بغل کردیم و لب دادیم بهم و حس کردم مریم شاید فقط برای اینکار نبوده و شاید واقعی دلش هم خواسته چون لب دادنش و دست زدنش به من مشخص بود ادا نیست و حشری هم هست . اون لحظه غیر ارادی بودم و به هیچ چیز جز کردن مریم فکر نمیکردم .‌ قد نسبتا کوتاه و لب های کلفت با رژ لب قرمز تیره و صورت گرد و پوست سبزه و چشمان درشت مریم حسابی توی حس منو‌ برد . خودمم فکر نمیکردم به این راحتی کار برسه به اینجا ولی دیگه‌ حال دوتامون دست خودمون نبود . لباس در آوردیم و مریم اول برام ساک زد . خیلی مهارت داشت و مشخص بود اینکاره است و حدود چند دقیقه دراز کشیدم و برام کیرم را خورد و بعد شورت سفیدی که هنوز در نیاورده بود را من در آوردم و دیدم صاف کرده حسابی و کوس تپل و کلوچه ای و سبزه ش شهد ازش میاد و نشوندم دهنم مریم را هم زمان خوردیم برای هم دیگه به حالت 69 و گاهی مریم کمر میزد دهنم یا خودش را جمع میکرد یا بالا می گرفت تا نتونم بیشتر بخورم و میگفت کافیه الان میشم من زود میشم یواش بخورش و ده دقیقه ای وارونه دهنم نشسته بود و واسه هم ساک زدیم . گفتم بخواب تا بکنم توش گفت اول خودم بشینم روی کیر تا جا باز کنه و پاشد نشست روی کیرم و راحت لیز خورد تا ته کیرم رفت توی کوس خیس داغ و سبزه ش و شروع کرد کمر زدن و لب دادن و گرفتن و منم توی حس بودم حسابی و بعد که خسته شد جا عوض کردیم و زیرم خوابوندم مریم را و زیر گردنش را مکیدم و محکم تا تخماش بهش فرو میکردم و ناله میکرد و صدای کوسش و آب کوسش که چلق چلق میکرد میومد . گفتم کون میدی ؟ گفت این دفعه نه یه بار دیگه و‌ فهمیدم کون زیاد داده قبلا و توی حرکاتش مشخص بود کارکشته است . بهم گفت آبتو بیار من برم . گفتم اول تو بیار و گفت پس داگی بکن توم و‌ اون کون تپل سبزه را قمبل کرد جلوم و منم تا دسته بهش فرو میکردم و خودش همزمان با دستش چوچولشو میمالید و حرفای سکسی زدیم تا لرزید و ارضا شد و منم همون پوزیش محکم کردمش تا آبم اومد و ریختم روی کمرش و کونش و پاک کردیم و پوشیدیم رفتیم. اون روز یه روز عجیبی شد برام و باز هم دوستی ما ادامه پیدا کرد .

نوشته: وحید

دکمه بازگشت به بالا