کردن همکلاسی خوشگلم

سلام بچه ها این خاطره ای که میخوام تعریف کنم مال چند سال

از خودم بگم یه پسر قد بلند ورزشکار که از بچگی ورزش میکردم هم کشتی هم بسکتبال
فیسم هم خوبه
سال آخرکه بودم تا اون موقع سکس نداشتم و در حد مالیدن بوده از روی حشریت زیاد یکی از بچه ها بود که خیلی خوشگل بود از لحاظ ظاهری بخوام بگم موهای لخت و یه کون گرد و بدن کاملا بی مو این بشر یه تار مو رو بدنش نیست هنوز که هنوزه مثل کوسه میمونه خلاصه بگم همه چی تمام بود، این پسر با بقیه ی بچه ها جور نبود و به خاطر اینکه اذیتش میکردن و اونو داخل جمع هاشون راه نمی‌دادن ولی به واسطه ی اینکه از روز همون اول سال کنارش نشستم با همدیگه خیلی جور بودیم و رابطمون خوب بود حرف میزدیم با هم از دختر بازی هامون و اینا خاطره تعریف می‌کردیم زنگ های ورزش نمی‌رفتیم توی کلاس می نشستیم و حرف میزدیم
کم کم با هم راحت تر شدیم

میرفتیم خونه ی هم درس میخوندیم چیزی پنهان بینمون نبود و اون بخاطر گرمای هوای اهواز همیشه لباسی مثل شلوارک رکابی میپوشید تو خونه
منم میدیدمش حشری میشدم
یه روز پنجشنبه که رفتم خونه شون داشتیم درس میخوندیم مادرش اومدم گفت که دارم میرم سارا رو برسونم کلاس از اون طرفم میرم بازار غذا رو گازه خواستید بکشید بخورید ما هم گفتیم باشه و ادامه دادیم
بعد از ربع ساعت گفت بسه بیا یکم استراحت کنیم
دراز کشیده بودیم رو تختش از این یک نفره های بزرگ بود
و سرمون تو گوشی که یک لحظه فیلم سوپر پخش کرد و منم توجهم جلب شد نگام کرد گفت بیا نگاه کنیم منم گفتم باشه و گذاشت ناخودآگاه شق کردم به واسطه شلوارکی هم که پوشیده بودم معلوم بود که به شلوارک اونم نگاه کردم دیدم یه چیز کوچیکی داره نبض میزنه و نفس هاش تند شده بود
رفتم دستشویی جق زدم و برگشتم اونم نفهمیدم چیکار کرد فک کنم اونم زده بود چون وقتی اومدم جمعش کرده بود
گذشت تا اینکه یه روز توی مدرسه زنگ مطالعات مون بود معلمه داستان تاریخی تعریف میکرد و هرکس برای خودش یه طور نشسته بود روی نیمکت یکی سرشو گذاشته بود خوابیده بود یکی هم تکیه داده بود خلاصه ما میز آخر بودیم که یه لحظه شق کردم سرمو روی میز گذاشته بودم و به خاطر اینکه سمت دیوار راست بودم کسی نمیدید و دستمو برده بودم زیر میز باهاش از روی شلوار ور میرفتم لحظه که نگاه کردم به دوستم دیدم داره کیرمو از رو شلوار میبینه و زل زده بهش (چون شلوار های فرم مدرسه پارچه ای بودن ضایع بود) منم سرمو آوردم بالا و کم کم دستمو بردم سمت دستش دیدم گرمه گرمه و شروع کردم مالیدن دستش که نگام کرد یه لبخند زد و خوشحال شدم که دیدم اونم راضیه دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم اول شوکه شد از این کارم بعدش گرفتش دستش و فشارش داد از روی شلوار و گفت جوووون چه بزرگه این صداش دقیقا یادمه
و از روی شلوار شروع کرد مالیدنش منم داشتم کیف میکردم خیلی حس خوبی بود ی نفر دیگه برات بمالونه زیپ شلوارمو باز کردم و یکم شورتمو کشیدم پایین و کیرم و آوردم بیرون از هی اینور اونور رو نگاه میکردم که کسی نبینه ولی خب حشریت کار خودشو کرده بود دستش که خورد به کیرم یه حالی شدم و گفت وایی چقد گرمه شروع کرد بالا پایین کردنش با یک دست
بعد از یک دقیقه چند قطره آبم اومد و دستشو کشید کنار منم هم عذاب وجدان داشتم هم خوشم اومده بود
بعد از چند دقیقه تو فکر رفتن شلوارمو درست کردم
و آروم دستشو گرفتم و بوسیدم و نگاهم کرد و یه لبخند زد
این کارمون گذشت و به خونه همدیگه رفت و آمد داشتیم و ولی جایی جور نمیشد
تا یه روز خیلی حشری بودم نمیدونم چم بود
ما مدرسمون غیر انتفاعی بود و دستشویی هامون هم بیرون بود هم داخل مدرسه ۳ طبقه بود که داخل هر طبقه هم ۲ تا دستشویی داشت یکی برای معلما یکی هم برای دانش آموزا که بزرگ بودن تقریبا
دستشویی طبقه ۳ همیشه من می‌رفتم و یه روز به سرم زد که دوستمو بیارم اونجا باهاش بزور در میان گذاشتم اون قبول نمیکرد میگفت میفهمن و اینا خلاصه به زور راضیش کردم که من سر کلاس هدیه بودیم
گفتم که من اجازه میگیرم میرم بعد تو اجازه بگیر بیا ‌‌‌‌‌پیشم گ

گفت که باشه ۴۰ دقیقه مونده به زنگ تفریح اجازه گرفتم رفتم دستشویی طبقه سوم دل تو دلم نبود که میاد یانه که بعد از چند دقیقه دیدم صدای پا اومد درو باز کردم دیدم خودشه اومد داخل و درو قفل کردم دوتامون لال شده بودیم نمیدونستیم چیکار کنیم
یه حالت سکو مانندی داشت داخل نشستیم روی اون

لپش رو با ترس و لرز بوسیدم(چون تجربه ای نداشتم میترسیدم)
که اونم همین کار رو کرد
دستمو بردم سمت کونشو هیچ کاری نمیکرد‌ یکم مالوندمش
و دست کشیدم ازش خیلی نرم بود مثل پنبه هی دوست داشتی فشارش بدی
شلوارمو کشیدم پایین اونم نگاه میکرد شرتمو کشیدم پایین کیرم نمایان شد خوب نگاش کرد و دستشو گذاشت روش یکم مالوندش منم رو ابرا بودم گفتم بخورش با اکراه قبول کرد نوکشو کرد توی دهنش و در آورد لیسش ميزد بعد از چند دقیقه آبم اومد و یکم آروم شدم نشستیم گفتم تو نشدی؟ گفت نه چطور بشم
دیدم کیرش دستشه کشیدمش پایین چقدر خوشگل و کوچیک بود گفت مال من خیلی کوچیکه چطور تو انقدر بزرگه گفتم نمیدونم با دستم چند ثانیه نشد بالا پایینش کردم یه تکونی خورد و یکم سر کیرش خیس شد زل زده بود به زمین گفتم چی شد گفت مرسی
منم دوباره کیرم شق شده بود میخواستم گفتم برام میزنی گفت دستم خسته شده ول کن بعدا

گفتم بزار لاپایی بکنم رفتم پشتش شلوارشو کشیدم پایین اوف چطور بگم چه کونی بود یعنی نقاشی بود خوش فرم خوشگل و مث برف گذاشتم لای پاهاش گرماش حس خوبی میداد چون تازه آبم اومده بود بار دوم دیر تر میومد عقب جلو کردم تا آبم اومد بعدشم شلوارشو کشیدم بالا و از پشت لپشو بوس کردم گفتم مرسی عشقم
شلوارمو مرتب کردمو دونه دونه زدیم بیرون

خیلی باهاش خاطره دارم تا بعدا که فتح کردنش هم براتون میزارم

نوشته: بنی

دکمه بازگشت به بالا