کردن کون رضا کازرونی تو مارگون

سلام دوستان عزیز من ارمینم میخوام یک خاطره شیرین سکسی رو براتون تعریف کنم که هیچوقت از ذهنم و قلبم پاک نخواهد شد، من الان سی سالمه بچه قشمم خاطره بر میگرده ب ده سال پیش من و سه تا دیگه از دوستام رفته بودیم مسافرت ، هر چهاتامون هم فامیلیم هم دوست و هم از یک روستا در کل هم ادمای لات و فضول .رفتیم ابشار مارگون بعد از نهار من و اشکان یکی از دوستام رفتیم دستشویی، از دستشویی که بیرون اومدیم دیدیم دو تا پسر دوازده سیزده ساله دارن میرن تو یه نگاه که انداختیم دیدیم یکی خیلی ناز و خوشگل بود شلوار راحتی نازک و تنگم پوشیده بود کونش قشنگ رژه میرفت بهم دیگه نگاه کردیم و یک پوخندی زدیم و گفتم به به عجب مالیه، در ضمن قبل از نهار مشروب خورده بودیم و بعدش حشیش زده بودیم یعنی فول فول، ب اشکان گفتم جورش میکنم گفت کوس نگو بابا بیا بریم گفتم اگه میخوای تو فقط با من بیا وقتش که شد بکن فقط گفت حله،خلاصه اومد بیرون و میخواست دستاشو بشوره من رفتم تو با لبخند بهش سلام کردم اونم جواب داد فضا تنگ بود رفتم خودمو بهش چسپوندم منم شلوار راحتی کرده بودم و چون قبل از نهار رفتم تو رودخونه شورت پام نبود یکم که بهش چسبیدم فهمیدم اونم شورت پاش نیست درجا کیرم راست شد کیر جنوبیا هم که میدونین کلفت و دراز ،یک لحظه سرشو برگردوند کیرمو پشت کونش کامل احساس کرد بلافاصله دوستش بیرون امد منم رفتم بیرون با هم خنده ایی کردن و اومدن بیرون منم رفتم پیشش باهاش صحبت کردم اسمش رضا بود صحبتای معمول اول اشنایی،یک دفعه گفت خانواده منتظرمونن و خداحافظ و دوتایی با سرعت دویدن و رفتن سمت ابشار ما هم رفتیم ولی چون مست بودیم با سرعت خیلی کمتر از اونا هم ادا در میاوردیم هم میخندیدم و هم میدویدیم خلاصه اونجا اونا با خانواده بودن بعد از نیم ساعت این دوتاپسرا کمی رفتن بالای کوه عکس گرفتن منم رفتم گوشیمو بهش دادم ازم عکس گرفت منم از اونا گرفتم هرچی رو مخش میرفتم اصلا تحویل نمیگرفت خلاصه من اومدم پایین پیش اشکان تا اینکه اونا هم پایین اومدن بعد از چند دقیقه دیدم اقا رضا رفت یک جایی دور از دید خانواده زیر درختی نشست منم رفتم بغلش نشستم خیلی ناراحت بود منم بغلش کردمو نازش کردمو بوسش کردم بعد سرشو گذاشت رو سینم همینجور نشسته بودیم هیچی هم نمیگفتیم جفتمون، بعد اشکان اومد چند تا عکس ازمون گرفت که تا الان دارم در حال بوس کردن و در حال لب گرفتنم عکس گرفت حالا معلوم بود که ناراحت نیست ولی از خوشگیشو و استیل بدنشو لباش اصلا هر چی بگم کم گفتم موهای لخت و بلندش، عینک خانم دکتریش، چاق نبود،بدنش نرم و لطیف و کون بسیار خوشگل و نرم و کمی بزرگ که با بدنش نمیخوند بخدا حاضر نبودم با هیچ دختری عوضش کنم.بازم رضا جونم بلند شد و سریع از یک جایی که راه نبود و خیلی سخت بود بالا رفتنش رفت بالای کوه،من و اشکانم از پشت سرش رفتیم خیلی رفتیم بالا که بن بست شد همونجا وایستاد ما هم رفتیم همانجا ب اشکان گفتم تو برو دید بنداز کسی نیاد اومدم رضا جونمو در حالت ایستاده هر دو از جلو بهش چسبیدم دیگه دنیا بهم داده بودن لپاش و گردنشو میخوردم لب میگرفتیم یک دستم هم تو سینش بود و یک دستم تو کونش اونم با کیرم ور میرفت خیلی احساس خوبی بود دیگه دکمه های پیرهنش که از اول باز کرده بودم شلوارشم کشیدم پایین با دست ب کوه تکیه داد دقیقا نیمه دلا شده بود اشکان عجله میگرفت میگفت سریع باش بهش محل نمیدادم کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش یکم فشار دادم و بیرون اوردم گفت بکن دیگه گفتم ن میخوام قبلش کونتو بخورم گفت هرچه میکنی بکن فقط عجله کن دیرم میشه خانواده نگران میشن گفتم باشه دهنمو گذاشتم تو سوراخ کونش و با دستم با کیرش بازی کردم رضا هم دلاتر شد و پاهاشو بیشتر باز کردبعد که سوراخ کونشو بیشتر خوردم رضا هم خیلی حشری شد خایه هاشو هم خوردم یک کیر دوازده سانتی و کمی کلفت و خیلی سفید و تمیز داشت جوری شده بود که کف کیرش شدم بلند شدم که کیرمو بزارم تو کونش گفت بزار کیرتو بخورم یکم که خورد بیرون اورد و گفت وای چقدر بزرگه از کیرم میترسید جون من اروم بکن گفتم باشه عزیز بعد دباره کیرمو خورد منم با یه دست با کیرش بازی کردم و با یک دست انگشت کردم تو کونش یک حالی میداد که ادمو دیوانه میکرد دباره یکم سوراخ کونشو خوردم و کردم داخلش ولی تعجب کردم تقریبا راحت رفت تو کونش،فکر کنم دلیلش این بود که از تو کونش اب اومده بود ولی خیلی زیاد درد داشت دیگه کم کم اینقدر حال میداد که تقریبا بعد از هفت هشت دقیقه که دردش کمتر شدتلمبه هامو زیاد و زیادتر کردم جوری که انقدر محکم میزدم که خایه هام میخورد به کونش تق تق صدا میداد اشکان با رضا میگفتن زود باش دیگه منم گفتم اگه میخوای زود ابم بیاد باید بخوابی گفت نمیشه که سنگه، لباسای خودمو‌ و خودشو انداختم و خوابید خوابیدم روش و دباره کردم تو وای به این حالت کردن چقدر بیشتر حال میداد بهش گفتم پاهاشو محکم بهم فشار بده یعنی جوری تنگ شده بود که کیرم با زور یکم میرفت داخل و بیرون وای چ حالی داشتم دیگه نمتونستم بیشتر ابمو نگه دارم دیگه همینجور که پاهاشو تنگ تنگ کرده بود ب زور کیرمو تا ته ته کردم تو و همانجا نگه داشتم لب نازی ازش گرفتم که همینجور که داشتم لب میگرفتم و سینه شو میخوردم تحملم تمام شد و دادم در اومد انگار دنیا رو بهم داده بودن ابمو کامل ریختم تو کونشن ولی بازم بیرون نیاوردم همینجور چند دقیقه بوسش کردم دیگه من رفتم کشیک و اشکان اومد بکنه ولی ب اشکان فقط کون داد یعنی اصلا حال نداد بعد شمارمو بهش دادمو همیشه بهم زنگ میزد عاشقم شده بود ولی متاسفانه چون من کارم قاچاق بود و دریا میرفتم تلفنم تو دریا افتاد خطم هم که بینام بود دیگه نتونستم مجدد بگیرم میخوام بگم رضا جونم من فراموشت نکردم و هنوزم عاشقتم اگه هم این داستانو خوندی بهم پی ام بده رضا جون دوستت دارم

نوشته: ارمین

دکمه بازگشت به بالا