کهنه شراب

وقتی دیدمش دلم غش رفت یه عینک آفتابی زده بود تند تند عرض خیابونو طی کرد و اومد نشست تو ماشین
چند لحظه ای زل زدیم بهم و با لبخند همدیگه رو نگاه کردیم
پرسیدم خوبی عزیزم؟ گفت فدات شم عشق جوانم ممنونم خوبم خیلی خوبم چون دوباره دارم تورو میبینم
خوشحالم که پا روی غرورم گذاشتم و پیشنهاد دادم دوباره همدیگه رو ببینیم خوشحالم پیشنهادمو قبول کردی
میترسیدم تاحالا با کسی دوست شده باشی و منو فراموش کرده باشی
گفتم راستشو بگم آره تلاش کردم بعد از اینکه تو خل و چل شدی و به خاطر اون شوهر الدنگت منو کنار گذاشتی واقعا حرصم گرفت از اینکه چند سال به پات نشستم ولی آخرش هیچ برای همین مدتی با یه دختر ۲۳ ساله به نام مریم دوست شدم
که اتفاقا خیلی هم پا پی ام بود اما نتونستم جلوی وسوسه ی خودمو بگیرم وقتی پیام دادی و دوباره خواستی با هم باشیم
پرسید چرا خب مگه بد بود؟اونکه امروزیه و احتمالا به دلت راه میومد و مثل من سنتی نبود تازه از منم جوان تر بود من دیگه پیر شدم ۵۲ سالمه
بهش گفتم اتفاقا منم عاشق همین سنو سال و جا افتادگیتم فرشته جون دنیای تو و کلا دنیا زنهای سن بالا و جا افتاده و بالغ با این بدن چربو نرم و کوسو کون تپل و از همه مهمتر تفکر سرد و گرم چشیده خیلی برای من قشنگ تر و خواستنی تر از دنیای یه دختر باربیه سن پایینه
من پشم کوس تورو هم به دختر جوان نمیدم
بچه بودم که منو تو آغوش خودت جا دادی و با عطر سینه هات منو بزرگ کردی تا مرد آیندت بشم من با تو عاشق شدم هیچوقت حسی که به تو داشتمو هیچوقت به زنی نداشتم حتی شاید روزی ازدواج کنم حسی که به تو داشتم رو به همسرم نتونم داشته باشم عشق همیشگیه من
لبخند دلربایی زد که صورت سپید و چشمای آهو وارشو جذاب تر کرد و گفت ممنونم فرید جان تو هم اولین عشق زندگیم بودی طعم لبات بوی تنت حمایت های مردانت جنتلمن بودنت همش یادمه حتی اون شوهر آشغالم نتونست تو ۲۸ سال زندگی مشترک منو ارضا کنه همیشه عین حیوان آبش میومد می کشید کنار اما تو اولین بار کوسمو خوردی و منو ارضا کردی

گفتم اخخخ نگو چقدر آبت خوشمزه بود با اینکه خجالت کشیدی ازم ولی یادته تا آخرین قطره شو خوردم؟ حتی اگه جیشم میکردی من میخوردم افتخاره برام والا من تف هم رو کوس دخترونه نمیندازم ولی کوس تپل و کار کرده ی تو رو میپسندم
چشماش برق زد و دست انداخت دور گردنمو بغلم کرد و محکم لبامو خورد انقدری که وقتی ولم کرد لبام خون افتاده بود اما عاشق گزگز کردنش بودم ماً قربون صدقه‌ام می‌رفت و می‌گفت عزیز دلم عشق واقعی من معشوق جوان من تو از اولم باید میومدی خواستگاری من تو همون ۱۹ سالگیت الان ۱۰ سال بود که من زنت بودم ببخش اگه تو برهه هایی قدرتو ندونستم ببخش اگه پست زدم پشیمونم که از اون مردیکه ی آشغال طلاق نگرفتم …
داشت ادامه میداد که انگشتمو گذاشتم روی لباش گفتم هیس فعلاً هیچی نگو به وقتش هر دومون باید تقاص پس بدیم به وقتش هر دومون باید تنبیه بشیم الان فعلاً اون لبای خوشگل رو بده بیاد
زمین بریم آسمون بیایم من و تو نمی‌تونیم از همدیگه دل بکنیم هر منطقی جلوی پامون قرار بگیره اما احساسمون در نهایت پیروز می‌شه چون واقعاً عاشق همدیگه هستیم این همه سعی کردی به مذهب پایبند باشی اما آخرش مثل ۲۰ سال پیش هنوز هم بهت داره خیانت می‌کنه البته دستش درد نکنه خدا را شکر که ن رابطه‌تون شکرآب‌تر از همیشه هست
راستی اون پسر لندهورت که انقدر سنگشو به سینت می‌زدی چی شد وای که من چقدر حرص می‌خوردم از اینکه توی یک خونه با تو داره زندگی می‌کنه اصلاً اون پسره نمیخورد پسر لعبتی چون تو باشه وای که چقدر زجر کشیدم وقتی جلوی اون توی خونه ولنگ و باز بودی،
گفت! ببخش عزیزم نادانی کردم تو رو خدا منو ببخش الان با شرمندگی اومدم پیشت اونم هیچی مثل باباش بیشعور و قدر نشناسه همه اون چیزایی که به من گفتی و به من هشدار می‌دادی عیناً به وقوع پیوست الان حرف بزنم لابد با خودت میگی ببین دیگه هیچکس براش نمونده اومده سراغ من اما چه کار کنم جز تو هیچ چاره‌ای به جز خودت ندارم به خدا عاشقت بودم دوستت داشتم اما از عمد خودمو سرکوب کردم من فکر کردم می‌تونم با واقعیت کنار بیام چون شوهر دارم و بچه دارم اما عملاً داشتم احساس خودمو نسبت به تو سرکوب می‌کردم
پیشونیش رو بوسیدم و گفتم عیب نداره عزیزم گذشته‌ها گذشته درک می‌کنم هرچند اون وقت‌ها که منو گذاشتی به حال خودم و رفتی با اون آشغالا زندگیتو ادامه دادی خیلی دل شکسته و غمگین شدم اما خب هیچ وقت احساسم به تو از بین نرفت می‌تونم بگم نسبت به تو بیش از هر زن دیگه‌ای شهوت جنسی دارم
ما با همدیگه خاطرات شیرین زیادی هم داشتیم یادته چقدر عشق بازی کردیم یادته چقدر لب‌های همدیگرو بوسیدیم چه جاهایی یواشکی رفتیم یادته چقدر با همدیگه ور رفتیم همدیگرو مالیدیم؟ فقط دخول نکردیم سکس نکردیم وگرنه بیش از اون یارو من مرد زندگی تو بودم
گاهی اوقات آدم باید خاطرات بد رو با بعضی خاطرات خوش بپوشونه و نادیده بگیره در کل تو برای من همیشه پیام آور یک حس ناب و خوب بودی
اشک تو چشمای فرشته جمع شد و گفت همین جنتلمن بودنت همین صبور بودن و مهربون بودنته که توی این سن و سال که در اصل باید با نوه هام بازی میکردم اما همچنان به عشق تو دارم عین دختر های نوجوان سرحال و قبراق مشق عشق میکنم
بهش گفتم شرمندم نکن البته تو این مدت که از من جدا بودی منم اشتباهاتی کردم و حاضرم تقاصشو با تنبیه پس بدم اگرچه تو منو کنار گذاشتی ولی من حق نداشتم ولو در نبودت سلام اون دختره مریم رو علیک بگیرم خوشحالم فقط بهش دست نزدم و نبوسیدمش و اصلاً حرفی از موضوعات سکسی و یا عشقی به میون نیومد اصلاً رابطمون پا نگرفت وقتی پای تو در میون باشه همه باید برن کنار
دیدم اخماش رفت تو هم و اون حسادت زنانش توی چشماش موج می‌زد سرشتو به حالت غصه انداخت پایین منم با انگشتام چونه‌اش رو آوردم بالا و بهش گفتم معذرت می‌خوام حتی اگر تو منو ترک کرده بودی حق نداشتم سلام کسی جز تو رو علیک بگیرم
بهش گفتم فرشته جون موافقی اشتباهاتمون رو با تنبیه جبران کنیم تا پاک و لایق بشیم و ناخالصی هارو دور بریزیم از نو عشقمونو شروع کنیم؟

کمی درنگ کرد و گفت موافقم اما آخه چجوری؟
گفتم تو به اونش کار نداشته باش فقط هرچی میگم گوش کن و دیگه مثل گذشته روی حرف من حرف نزن خودت می‌دونی که من همیشه بهترین مقصد رو انتخاب می‌کنم
ماشینو روشن کردم به سمت همون کافه‌ای که اولین بار با فرشته توش قهوه خورده بودیم حرکت کردم و مثل اون روز همون قهوه رو سفارش دادیم و یه چیزی خوردیم و دوباره به راه افتادیم وسط یک راه بیابونی
بهش گفتم خوب اول تو می‌خوای انجام بدی یا اول من؟ گفت من بیشتر اذیتت کردم اول تو منو تنبیه کن
بهش گفتم پس پاهاتو از توی کفش در بیار بزار روی داشبورد منم کمربندمو درآورد دو سه دور پیچوندم دور دستم و شروع کردم شلاق زدن پاهای فرشته لباشو گاز گرفته بود و درل رو تحمل می‌کرد براش می‌سوخت اما یاد حرص‌هایی که خوردم یاد اون موقع‌هایی که به شوهرش و بچه‌هاش فروخت می‌افتادم دلم می‌خواست محکم‌تر بزنم از ماشین پیاده‌اش کردم و پاهاش رو گذاشتم روی زمین و دستاشو به حالت قمبل گذاشتم روی صندلی ماشین و شروع کردم شلاق زدن کونش یکم شلوارشو کشیدم پایین روی باسن سفیدش کمربند می‌زدم بهش گفتم خودت اعتراف کن کارهای بد تو بگو چه من ونستم و چه اون‌هایی که من نمی‌دونم و خودت از من بخواه که تو رو ببخشم اونم می‌گفت ببخشید اگه با اون شوهر کوس‌کشم ازدواج کردم ببخشید اگه آب نجسشو توی کسم ریخت بخشید بچه‌دار شدم تو رو خدا منو ببخش اگر بچه‌دار شدم غلط کردم غلط کردم آقا منو ببخش ببخشید اگه جلوی بچه‌ام یکم لخت و پتی گشتم ببخش اگه یه مدت نمی‌ذاشتم تو بدن منو ببینی غلط کردم ببخش اگه طلاق نگرفتم غلط کردم مثل سگ پشیمونم
منم بهش گفتم میدونی من چقدر زجر کشیدم میدونی وقتی عاشقت بودم منو دک کردی تا با اون حروم‌زاده عوضی زندگی کنی چقدر شکستم؟
میدونی چقدر حرص خوردم که اون پسر زشت بد ترکیبت راحت و آسوده سفیدی‌های بدن تو رو می‌دید و من از دیدنت محروم بودم ؟

یکم که زدم دیدم از شدت درد توی چشماش اشک جمع شده و باسنش سرخ شده سفیدی‌های کونش کبود می‌شد بهش گفتم بسه عزیزم روی باسنش رو ماچ کردم که گفت نه ادامه بده تحمل می‌کنم می‌خوام از کثیفی‌ها پاک بشم بزن لطفاً بزن حقمه د زودتر از اون مردک دل می‌بریدم و به سمت تو می‌آمدم حالا دلم می‌خواد از این به بعد اجازه ندم اون شوهر آشغالم حتی دستش به من بخوره به خدا اگه تو بخوای حتی جلوی پسرم هم با روسری می‌گردم بدنمو ببینه چون این بدن باید مال تو بشه
بهش گفتم ممنونم عزیزم ولی مذهب و دینت هم کم منو اذیت نکرد میدونی چقدر و چند بار برای کردن کوس و کونت قول دادی اما منو سر کار گذاشتی چون دین میگه گناهه و تو شوهر داری دین غلط کرده با تو
برگشت گفت تو رو خدا فقط به نماز خوندنم کار نداشته باش اما قول میدم اگر منو کمک کنی کم کم یک سری عقایدم رو عوض کنم تو رو خدا فقط هرچقدر می‌خوای منو کمربند بزن تا پاک بشم دیگه می‌خوام دربست توی چنگ تو باشم میخوام زندونی تو باشم فقط به من یاد بده هرجور که باشه سعی می‌کنم اونی بشم که تو می‌خوای فقط یکم به من فرصت بده به هر حال من یک زن سنتی هستم ‌نمیتونم یک دفعه‌ای همه چیزو کنار بذارم اما تو کمکم کن قول میدم حتی دینمو شوهرمو بچه‌مو به خاطر تو کنار بزارم میدونم چند ساله دلت می‌خواد منو کامل داشته باشی نه نصفه نیمه منو ببخش عزیزم بهش گفتم این کافی نیست من دلم می‌خواد از شوهرت جدا بشی البته نه با صیغه طلاق بلکه صیغه‌ای که من می‌خوام
فرشته پرسید یعنی چه کار کنم ؟
بهش گفتم ببینم حلقه ازدواجت با اون آشغال همراهت هست گفت آره تو کیفمه بهش گفتم دستت کن بعد از اینکه دستش کرد سرشو آوردم نزدیک زیپمو باز کردم کیرمو انداختم بیرون شروع کرد کیرمو بوسیدن و با همون دستی که حلقه ازدواج رو داشت کیرمو مالیدن مجبورش کردم ادامه بده اونم انقدر ادامه داد تا اینکه آب کیرم اومد و ریختم توی یک ظرفی که از قبل آماده کرده بودم و با یک سرنگ که قبلاً برنامه‌اش را چیده بودم آب کیر رو کشیدم توی سرنگ
بهش گفتم عزیزم دستتو بگیر توی همین ظرف و کم کم شروع کردم سرنگ رو فشار دادن و تمام آب کیرمو ریختم روی اون انگشت که حلقه توش بود و با آب کیرم حلقه ازدواجش با اون عوضی رو شستم گفتم طلاقت مبارک باشه برگشت گفت اتفاقاً همین که روی حلقه اون یارو آب کیر ریختی انگار دلم سبک شد انگار دل خودمم خنک شد به خدا من دیگه زن اهلی شدم میخوام برای تو باشم برای اثبات اینکه بهت بفهمونم کاملاً از اون‌ها گذشتم این آب کیرت که حلقه امو توی دستم باهاش شستی و ازدواجمو باطل کردی و نشان تعهدم به اون مرده رو ضایع کردی میخوام ببرم با شیر موز مخلوط کنم به خورد پسرم و اون بابای خیانت کارش بدم
بهش گفتم ولشون کن گناه داره گفت هیچم گناه نداره حقشونه باعث شدن عشق جوان من فرید جان من ناراحت بشه دل تو دل منم هست می‌خوام دل هر دومونو خنک کنم
لبخند رضایتی زدم و گفتم خوب این از شوهرت حالا پسرتو چه می‌کنی؟
گفت اولاً ازش حسابی رو می‌گیرم بعدشم اگر بخوای الان می‌تونم شورت مامانشو از پام در بیارم بدم به تو
گفتم پس بزار یکم تحریکت کنم تا یه مقدار ترشحات کست بریزه روی شورتت و وقتی می‌برمش خونه بندازم روی صورتم و حسابی جایگاه کست توی شورت را نفس بکشم
بعدش بلندش کردم خودش کرم درآورد مالید روی سوراخ کونش منم به هر ضرب و زوری که شده دستمو بردم توی شلوارش و توی ماشین شروع کردم سوراخ کونشو مالیدن
اونم سرشو گذاشته بود روی داشبورد و چشماشو بسته بود ازش پرسیدم خوبه عزیزم سرشو تکون داد گفت اوهووووم
باورم نمی‌شد برای اولین بار داشتم سوراخ کون یک زن ۵۲ ساله رو انگشت می‌کردم انگار قله کوه رو فتح کرده بودم چون دیگه کم کم داشتم واقعاً مادر این خانواده رو ازشون می‌گرفتم همیشه دوست داشتم به شوهرش و بچه‌هاش انقدری بی توجه بشه که تمام توجهش بیاد به سمت من
سرشو آوردم بالا لباشو گرفتم توی لب‌هام و شروع کردم با انگشتم چوچولشو مالیدن دیدم داره چشماش خمار می‌شه کسش خیس شده بود و دستم لای چاک کسش ملچ ملوچ می‌کرد م تهدیدش می‌کردم اگر فقط دست شوهرت به این بخوره منم با چند تا زن رابطه برقرار می‌کنم می‌گفت نه غلط بکنم گوه خورده بیاد سمت زن تو من دیگه زن توام
دائماً باهاش حرف می‌زدم قربون صدقش می‌رفتم تند تند انگشتمو روی چوچوله کوسش حرکت می‌دادم و لباشو می‌خوردم
این کارو ادامه دادم تا اینکه بعد از مدت‌ها دوری دوباره کسش ارضا شد گفت آخیش فقط تو بلدی چه جوری منو به اوج برسونی از بس مهارت داری و منو بلدی ممنونم ازت منم گفتم خواهش می‌کنم وظیفه خانومم فوراً شورتلو از پاش درآورد و دوباره شلوارشو پوشید و داد دستم منم به شوخی شورتشو از پنجره ماشین آوردم بیرون می‌چرخوندم و می‌گفتم شورت مامان فلانی رو و زن فلانی رو از پاش دراوردم
به من گفت عزیزم من که ازت سیر نمی‌شم اما لطفاً منو برسون خونه تا قبل از اذان مغرب غسل کنم و وضو بگیرم و برای نماز آماده بشم

منم گفتم ای به چشم حاج خانوم و راه افتادیم قشنگ مشخص بود این ارضا شدن خیلی بهش حال داده بود بهش گفتم حالا از این به بعد برات داستان سکسی می‌فرستم یا اینکه جلوی خودم با همدیگه فیلم سوپر می‌بینیم و من همزمان کوستو رات می‌مالم کم کم پیش میریم تا اینکه خودت به من بگی با کیر کوستو بگام
گفت انشالله حتماً عزیزم خودت منو تربیت کن تا همون زنی بشم که تو دوست داری بوسیدمش و نزدیک خونش پیاده‌اش کردم
از فرداش با همدیگه دائما چت می‌کردیم خیلی بی‌قراری می‌کرد دم به دقیقه پیام می‌داد و می‌گفت توی این خونه با این یارو رو و پسرش احساس غریبی می‌کنم کاش تو کنارم بودی
همش دلم برات تنگ میشه منم بهش گفتم به زودی دوباره میای توی آغوش خودم خیلی زیبا بود وقتی می‌دیدم یک زن ۵۰ ساله بهانه‌های یک نوجوان دختر ۱۶ ساله رو می‌گیره و اینطوری به من تکیه کرده
ازش پرسیدم آب کیر طلاق تو که ریختم روی حلقه ازدواجت چیکار کردی
گفت وقتی که وقتی اومدم خونه آب کیرت روی حلقه ازدواجمون و انگشتم خشک شده بود دلم نمی‌اومد بشورمش بعدشم اونی هم که کشیدی توی سرنگ با کلی هیجان و تپش قلب ریختم توی شیر موز دادم این پدر و پسر کوفت کردن که البته حیف بود آب تورو بخورن حتی لیاقت ندارن آب کیره تورو بخورن
پرسیدم پسرت نگفت کجا بودی گفت چرا پرسید اما بهش گفتم به تو چه ربطی داره زبونتو بکن توی کونت زر زر نکن تو کار منم دخالت نکن
گفتم آفرین اینو میگن یک مامان با جذبه خواستنی آفرین که هرجا بخوای ست پسرت میری هر کاری بخوای می‌کنی هیچکسو هم آدم حساب نمی‌کنی اینجوری همیشه وفاداری منو نسبت به خودت تقویت می‌کنی دلیلی نداره اصلاً به کسی جواب پس بدی گفت اتفاقاً قصد دارم کم کم شوهرم رو هم هول بدم به سمت همون زن‌هایی که باهاشون به من خیانت می‌کنه و خودم یکم آزادتر و رهاتر بتونم با تو وقت بگذرونم دیگه اون برای من مرده و یک مرد غریبه محسوب می‌شه برام مهم نیست که چه کار می‌کنه کون لیسی کدوم زنو می‌کنه هرچی مشغول‌تر باشه بهتر از اون طرف با پسرم هم می‌خوام انقدر خشک رفتار کنم که اصلاً سمت و سوی من نیاد اونم تخم باباشه و مثل اون نمک نشناس و بیشعور
حرفای فرشته جون دلگرمم کرد حرفاش بوی زنی رو میداد که میشد برای زندگی مشترک روش حساب کرد
ازش پرسیدم راستی گذشته رو اون بی بندوباری های گذشتت و ول انگاری هات جلوی پسرتو چجوری فراموش کنم؟
دوتا زد رو لپ کونش و گفت اینجای مامانشو که بکنی همش یادت میره تو قراره شوهرم بشی عشق جوانم
قربون صدقش رفتم و گفتم ممنونم کهنه شرابم اون دختر سن پایین رو دکش کردم چون دنیای زن سن بالایی مثل تو قشنگتر بود به قول ابی با کهنه شراب مست تر میشه شد
پس بده از جام لبات بنوشم خانومم
گفت فردا بیا خونه تنهام بیا تا بدم بنوشی
فرداش حسابی به خودم رسیدم و بعد از حصول اطمینان رفتم خونه ی فرشته
رفتم داخل دیدم حسابی برام آرایش کرده و به خودش رسیده محکم بغلش کردم
دو سه دقیقه چسبیده بودیم به سینه ی همدیگه ، از خودم جداش کردم خواستم لبامو بذارم رو لباش که با انگشت اشارش جلوی لبامو گرفت
پرسیدم چی شده چرا نمیذاری ببوسمت تو که همیشه عاشق خوردن لبام بودی از وقتی نوجوان بودم
گفت من از کجا باید بدونم لبات پاکن؟
بهش گفتم بخدا اون مریم عوضی رو من نبوسیدم حتی دستم بهش نخورده
گفت باشه ولی از لبات برای گفتن حرف محبت آمیز به اون هم استفاده نکردی؟
سرمو انداختم پایین صورتمو با دستش آورد بالا و یه جوری زد تو صورتم که برق از سرم پرید
بهم گفت بی چشمو رو تو حق نداشتی حتی جواب سلام اون دختره رو بدی حتی اگه من نبودم هم نباید میرفتی سمت کس دیگه باید خودتو برای من نگه میداشتی
باید تنبیه بشی پاک بشی لیاقت پیدا کنی پسره ی چشم سفید
واقعیتش با جذبه و عصبانی میشد یکم ترسناک میشد
با صدای بریده بریده از فرشته پرسیدم خب حالا باید چکار کنم؟
گفت نمیدونم هر کاری که فکر میکنی من دلم خنک میشه بکن
برگشت و پشتشو به نشونه ی ناراحتی کرد به من و سکوت کرد

منم یه دفعه گفتم بادا باد ‌حمله کردم و سرمو بردم زیر دامنش و شروع کردم تند تند بوسیدن کونش و عذر خواستن
التماسش میکردم خانم منو ببخشید التماس میکنم بذارید سوراخ کونتونو لیس بزنم بزرگواری کنید
فرشته گفت خیلی خب صبر کن الان میام
اومد بره تو اتاق منم چهاردستو پا با کون بوسی اومدم دنبالش برم که گفت کجا کجا ؟ هنوز لیاقت اینو نداری بیای کامل تو خونه ی من همینجا دم در توی پاگرد بمون تا برگردم
رفت و یه صندلی آورد برعکس نشست روی صندلی جوری که کونش به سمت صورت من بود دامنشو زد بالا شرتشو تا نصفه کشید پایین جوری که فقط سوراخ کونش نمایان شد
اونجا برای اولین بار سوراخشو که یدونه مو هم نداشت رو دیدم
اول حسابی صورتمو کردم لاش و بوئیدمش و آهسته شروع کردم لای چاک کونشو خوردم و لیسیدن
زبونمو به صورت دورانی میچرخوندم روی سوراخ کونش
اونم آه ه ه میکشید و میگفت جووون بخور تو الان توله ی منی باید کون خوریمو کنی پسر
منم میگفتم بله خانم چشم
براشکم نمیذاشتم و بدون هیچ اکراهی از سوراخ کون این زن ۵۲ ساله که از سوراخ دخترونه هم خوشگلتر و بهتر بود لب میگرفتم
فرشته گفت خسته شدم بذار بیام پایین
اومد پایین و سجده کرد و شرتشو کامل درآورد و دستشو از زیر برد و جلوی کوسشو گرفت و گفت حالا بیا کونمو بخور
ازش پرسیدم وا چرا اینجوری میکنی چرا نمیذاری کوستو ببینم؟
گفت چون لیاقتشو نداری زود باش کونمو بخور
منم شروع کردم کونشو لیسیدن و حتی علاوه بر سوراخ کونش حسابی انگشتای دستتشو که باهاش جلوی کوسشو گرفته بود رو لیسیدم
بهم گفت بس کن نمیخوام آبم بیاد میخوام نماز ظهر بخونم نمیخوام مجبور بشم غسل کنم
خلاصه ما هم وایسادیم موقع اذان بشه خانم بره دست وضو بگیره بیاد
چادر سر کرد رو به قبله ایستاد نماز بخونه
منم موندم رکعت آخر نمازش یهو افکار شیطانی اومد توی سرم
همینکه سر به روی مهر گذاشت حمله کردم از پشت چسبیدم به کونش اون سعی میکرد نمازش باطل نشه و ادامه بده
اما من همزمان داشتم دستمالیش میکردم نشست سلام نمازو که خوند دوباره همونجا سجاده وسط قنبل کرد
دامنشو زدم بالا هنوز چادر نماز به سرش بود
فورا باز دستشو گرفت به کوسش
و سوراخ کونشو فقط در اختیار من گذاشت
منم کونشو بغل کردم و شروع کردم عین بشقاب غذا
خوردن دیدم فرصت خوبیه
به زود دستشو از روی کوسش زدم کنار گفتم چیه خب مگه اخه؟؟؟؟
به به به اینجارو ببین چه پشم کوسی جوووووون با ولع تموم شروع کردم کوسشو بوسیدن و توش زبون کردن شیرین بود و آبکی
گفت نکن تورو خدا خجالت میکشم مو داره ،بدت نمیاد؟
گفتم چی چی بدم میاد اصلا من همینو میخوام یه کوس پشمالو و سن بالا واااای خدا یه تار پشم کوسش هم سفید شده لبام پشمای کوسشو میگرفتم و بازی بازی میکردم
دید وقتی کار از کار گذشته منو برد گوشه دیوار تمام کس پشمالوشو مالید به صورتم و موهامو می‌کشید و می‌گفت یالا کسمو بخور کوسمو بخور تا آدم بشی غلط کرد با اون دختر دل دادی قلوه گرفتی یالا لیس بزن کثافت توله سگ زیر کس و کونم خفت می‌کنم دستور داد بخوابم روی زمین منم خوابیدم اومد نشست روی صورتم کل حجم کسش رو انداخت توی دهنم داشت منو خفه می‌کرد می‌زد توی صورتم و می‌گفت بخور حیوون یالا بخور موهامو تو دستش گرفته بود نشسته بود روی صورتم کوس چاق و چله‌اش رو انداخته بود روی صورتم هی عقب جلو می‌کرد و دائماً جای سوراخ کس و کونش روی دهان من عوض می‌شدو سیلی میزد و میگفت بگو غلط کردم خانم ادامه بده دل نسو
منم میگفتم ببخشید خانم غلط کردم بابت اون دختره
می نشست رو صورتم تا مرز خفه شدن منو میبرد
حسابی با کوسو کونش دهن منو گایید و به التماس انداخت
حرص میخورد از دست اون دختره و منو میگرفت و زیر کونش له میکرد و دستور میداد سوراخ کونشو زبون بزنم
منم لبامو دور سوراخ کونش حلقه کرده بودم و محکم میک میزدم و عصاره ی کونشو میخوردم و دائم میگفتم غلط کردم خانوم بزرگواری کنین
بهم رحم کرد و دست کشید و گفت بسته بار اخرت باشه حالا مونده چند قطره شاشمم بعدن باید بخوری
منم گفتم چشششم در خدمتم البته انقدر بهت حس دارم و از بچگی روت کراش داشتم که فکر کنم جیشتو ببینم درجا آبکیرم پاچیده بیرون
ازش پرسیدم حالا چرا پشم کوس گذاشتی؟

گفت از وقتی که از مکه اومدیم دیگه زیاد نمیذارم بهم دست بزنه الان یک ساله کیر ندارم پشم کوسمو زیاد نمیزنم ،برا کی بزنم؟ گفتم اااامکه هم رفتی؟؟؟ حاج خانومی پس؟؟ گفت پسچی فکر کردی حاج خانم شدم کوس حاج خانم رو خوردی الان گفتم قربون کوست حاج خانم خودم بشم
حالا حاج خانم اجازه میدن لباشونو بخورم؟
گفت چرا که نه بفرمایید
منم سریع بغلش کردمو یه لب طولانی ازش گرفتم و گفتم خیلی دوستت دارم امیدوارم پاک شده باشم ولی خوب کردی تنبیهم کردی مخصوصا سیلی هات خیلی خوب بود وگرنه میدونم که آدم نمیشدم و بازم تکرار میکردم.
یه چیزی خوردیم و از خونه زدم بیرون
از اون روز فصل جدیدی از رابطه رو شروع کردیم من گاهی اوقات فقط در حد ۸ دقیقه میرفتم کوسو کونشو براش میخوردم که کم کم دیگه براش این کارا عادی بشه خودشم میگفت زود منو رام بنداز میخوام به شوهر جوانم کوس بدم مردم از بی کیری میخوام کیرتو زیر نافم حس کنم آب بریزی تو کوس یائسم
حرفاش حشریم میکرد حسابی منم کم نمیذاشتم هر روز براش داستان سکسی میفرستادم حتی شوهرشم خونه بودمیخوند براش عکس و فیلم سوپر میفرستادم گاهی هم میرفتم پیشش براش سوپر میذاشتم خودم از پشت بغلش میکردم و چوچولشو براش میمالیدم و در گوشش حرفای سکسی زمزمه میکردم و یا گاهی هم فراش سوپر میذاشتم و خودم همزمان تو کوس ۵۲ سالش با یه دست خیار میکوبیدم و با دست دیگم چوچولشو همزمان میمالیدم اخر سر هم همون خیاری که تو کوس حاج خانم میزدم رو با همون آب کوسش نمک میزدم و میخوردم
دیگه مثل گذشته بهم نه نمیگفت چند بار بردمش دستشویی و خودم شستمش لباس زیرا و جوراباشو میبردم میشستم میاوردم براش
پایه ترین زن دنیا بود دیگه و من میمردم برای جا افتادگی و سن بالا بودنش
بهش گفتم عزیزم دیگه وقتش نیست؟ نمیخوای عروس بشی؟
گفت چرا ولی یکم میترسم گفتم از چی؟ گفت میترسم تو خوشت نیاد بالاخره من دوتا بچه از کوسم انداختم بیرون که کاش نمینداختم کوسم شاید تنگ نباشه
گفتم اآخه فرشته چی میگی من همینو میخوام من کوس گوشتی و گشاد میخوام من همین بدن خانگی گوشتی و این سینه های مرمری ۸۵ رو میخوام آقاااا من همون کوس گشاد رو میخوام از کوس تنگ کوچیک ۲۰ ساله ی آفتاب مهتاب ندیده متنفرم من همین ترک های پوست کشاله ی رانتو میخوام که نماد پختگی یک زنه خیلی میخوامت فرشته عاشقتم حاج خانم
اینارو که شنید خوشحال شد محکم بغلم کرد و ماچم کرد
قرار گذاشتیم یه روزو انتخاب کنیم برای سالگرد ازدواجمون و تو همون روز حاج خانم عروس بشه
بالاخره یه روز رو انتخاب کردیم که تنها باشه رفتم خونش
اول خودم کوسشو براش تیغ زدم حسابی شیوش کردم فقط بالاش رو یه مدل گذاشتم عین هنرپیشه های فیلم های پورن
بعدش بهش گفتم خودتو لوس کن حسابی فکر کن یه دختر سن پایینی من از این تناقض لذت میبرم
خیلی پیشرفت کرده بود دیگه از اون زن تمام سنتی خبری نبود حتی خوشبختانه نماز های صبحش هم همه رو غذا میکرد و کاملا داشت از اون حالو هوای خشک مذهبی فاصله می‌گرفت حتی پیش اومده بود برخلاف گذشته در روزهای وفات و شهادت حرف‌های سکسی میزدیم و براش فیلم سوپر میفرستادم
خلاصه روز موعود فرا رسیده بود و من دیگه داشتم تمام و کمال به عشق سن بالای خودم می‌رسیدم و دیگه خبری از اون رابطه نصف نیمه که این زن به خاطر شوهردار بودنش مراعات می‌کرد و کامل پا نمی‌داد نبود اول بغلش کردم بوسیدمش نشوندمش روی پاهام و شروع کردم به خوردن لبهاش از حق نگذریم خیلی خوب لب می‌گرفت اصلاً یک جوری که آدم دلش می‌خواست خودشو بسپره دست این زن و اون براش لباشو بخوره همزمان با لب گرفتن دستمو بردم و از زیر لباسش و با سینه های جا افتاده‌اش ور می‌رفتم
محکم از همدیگه لب می‌گرفتیم انگار که فرشته داشت عقده‌های زندگی نامطلوب خودش و شوهرش و حرص ۳۰ سال عدم لذت بردن از شوهرش رو سر لب‌های من خالی می‌کرد و می‌گفت دیگه بسه هرچی صبر کردم دلم می‌خواد تو رو بخوابونم و محکم کسمو بکوبم روی کیرت پسر جون
الکی عمرمو تلف کردم خودمو سرکوب کردم و لذت نبردم دیگه وقتشه به فکر خودم باشم والا خسته شدم همش به بچه ها رسیدم یکمم میخوام به فکر خودم باشم
منم گفتم نوش جونت عزیزم قول میدم آنچنان غرق لذت بشی که نتونی دیگه دوری منو تحمل کنی آهسته آهسته شروع کردم لباس‌هاشو از تنش درآوردن اول تاپشو که زیرش سوتین نبسته بود رو درآوردم بعد هم بردمش نشوندمش روی مبل پاهاشو گرفتم بالا دست انداختم شورت و شلوارشو با همدیگه از پاش درآوردم پاهاشو توی سینه‌هاش جمع کردم که با دستای خودش نگه داشت خودم نشستم روی زمین جلوی مبل و و شروع کردم عین کسی که یک دیس غذا جلوشه کسشو خوردن اونم به من و حرکات زبونم روی چچولش نگاه می‌کرد و دائماً می‌گفت آخ چقدر خوبه اوف منو زودتر بکن منم دائماً کسشو می‌بوسیدم و توی سوراخش و روی چچولش زبونمو می‌چرخوندم با زبونم آب کسش رو جمع می‌کردم و قورت می‌دادم بلندش کردم و به صورت قمبل روی مبل نشوندمش و کونشو بغل کردم و سوراخ شو لیسس می‌زدم حدود ۱۰ دقیقه فقط کونشو خوردم سعی می‌کردم داخلش انگشتمو فرو کنم آب لزج کسش رو با انگشت روی کونش می‌مالیدم مجبورش می‌کردم شل بگیره انگشت وسطم رو می‌کردم داخل سوراخ کونش و از زیر کسش رو خوردم و لیس می‌زدم وایی خدا باورم نمی‌شه یک زن ۵۲ ساله که مادر یک خانواده هست اینجوری مطیع من شده هر دوتامون حسابی حشری شده بودیم حاج خانوم هم شروع کرد به خوردن کیر من سعی می‌کرد تخم‌هام رو یکجا توی دهانش جا بده کیر من افتاده بود روی پیشونیش و اون داشت همه جاشو لیس می‌زد به شوخی ازش پرسیدم یه موقع مکروه نباشه با این لب‌هایی که ذکر خدا رو میگن داری کیر می‌خوری؟ خندید و گفت حالش به همین گناهشه اینو که گفت حشری تر شدم دستشو گرفتم بردمش و خوابوندمش لبه تخت خودم سر پا پایین تخت ایستاده بودم و روی تخت پاهاش رو باز کردم کیرمو میزون کردم روی سوراخش توی چشماش نگاه کردم بهش یک لبخند زدم و گفتم مبارکت باشه خانومم و اول تا نصفه و بعدش کامل کیرو فرستادم داخل کوسش آخ چقدر خوب و دلچسب بود نرم و گوشتی و گرم بود دائماً ون صدقه‌اش می‌رفتم اون هم دستش رو از از زیر برده بود و پاهاش رو باز نگه داشته بود که من کسش رو براش بگام لباشو هی گاز میگرفت و میگفت وااااییی چقدر خوبه چقدر کیر جوان حال میده بکن منو جندتو بکن عشق من

من هیچی نمیگفتم و یه ضرب کوسش رو میگاییدم و سینه هاشو میمالیدم حساب کردم حدود ۴۰۸ تا توی کوسش کیر زدم تا اینکه یه دفعه لرزید و ران پامو چنگ زد و ارضا شد
خیلی هیجان زده شده بود از شدت هیجان گریه افتاد که من بغلش کردم و قربون صدقش میرفتم ،ازش پرسیدم عشقم چی شد ؟ اذیت شدی؟ میخوای سکس رو تموم کنم؟ گفت نه اخه تو هنوز ارضا نشدی اخه شوهرم همیشه سرکوفت میزد میگفت تو سردی ولی در صورتی که میبینم خیلی دلم میخواد تو همش منو بکنی خیلی لذت میبرم

یکم که تو بغلم بود روی ماهشو بوسیدم و مدل داگیش کردم
شروع کردم همزمان خوردن سوراخ کونش و مالیدن چوچول کوس گندش
بر خلاف کوسش سوراخ کونش کاملا تنگ و آکبند به نظر میومد
رفتم روی کمرش سوار شدم و از پشت کوسش رو با کیر پر کردم یکم تلمبه زدم و زیر گوشش نجوا میکردم و دائما می پرسیدم که رضایت داره یا نه
حس کردم ممکنه آبم بیاد کیرم ۱۶ سانتیمو از کوس چاقش کشیدم بیرون نوک کیرمو یه نیشگون گرفتم
رون های تپل و سفید فرشته جونو به هم چسبوندم و با ژل لوبریکانت سوراخ کونشو یکم لیز کردم سر کیرمو گذاشتم روی سوراخ کونش با حوصله و لطافت تمام سر کیرمو فرستادم داخل کون زنانش یکم تنگ بود ولی دیگه نفس نفس زنان داشت عضلات کونشو تسلیم کیرم میکرد و خودشو شل میکرد یکم کی مو تو کون اون زن مذهبی عقب جلو کردم و درآوردم و سوراخشو دوباره ژل زدم کیرمو دوباره گذاشتم دم سوراخ و ایندفعه سانت سانت فرستادم توی کونش ولی تا نصفه بیشتر نکردم تو کونش به خاطر اینکه آسیب نزنم بهش یکم سرعتمو زیاد تر کردم کونش روان شده بود و بی مشکل کیرم داخلش حرکت میکرد
ظاهرا از درد خبری نبود و فرشته خانم با رضایت تمام خودش کونشو عقب جلو میکرد و میگفت فکر نمیکردم انقدر خوب باشه خیلی لذت بخشه
جووون بکن کونمو شوهر جوان من اخخخ جرم بده منم خیلی مرتب و منظم داخل کونش تلمبه میزدم
هی میکردم تو و دوباره کامل کیرو از کونش در میاوردم سوراخ کون حاج خانم قدر یه سکه باز مونده بود و کیرو راحت تو خودش قبول میکرد
برگشت به من گفت حقته عزیزم کونمو بکن باید چند سال پیش میکردی ببخشید دیر شد ولی قول میدم ازاین به بعد سنگ تموم بذارم برات
الانم میخوام اسبت بشم سوارم بشی
اومد از تخت پایین
کونشو از هم باز کرد تو حالت داگی و گفت عزیزم بیا کونمو سوار شو کیرتو بنداز تو کونم گفتم ای به چششششم
کیرمو کردم تو کونش ،بهم گفت مراقب باش از کونم در نیاد و هرجا من میرم تو هم دنبالم بیا
حاج خانوم چهار دست و پا دور خونه راه میرفت و منم کیر تو کونش داشتم دنبالش میرفتم بازیه خاص و باحالی بود
کل خونه رو دور زدیم
رفتیم جلوی آینه به حالت نیم رخ حاج خانم گفت همینجا منو بکن یالا پسر میخوام ببینم خودمو تورو
هنوز چند تا بیشتر تو کونش کیر نزده بودم که اثر تاخیریه داشت کم میشد
کیرو کشیدم بیرون و از کونش یه عکس گرفتم که سوراخش باز مونده بود عکسو بهش نشون دادم وقتی دید گفت به به به چه کرده شوهرم آفرییین اون شوهر عوضیم کجاست ببینه اون کونی که اون سی سال تو حسرتش موندو تو چیکار کردی بکن کونمو گل پسر فدات بشم من
همینکه کیرو کردم تو کونش کونش از بغل کیرم هوا داد بیرون ، و یه صدایی کرد که من گفتم جووووون وای خدااا من صدای این کون ۵۲ ساله ی زنانه رو دراوردم همین صدا باعث شد پاهام سست بشه بهش گفتم داره آبم میاد داره میاد وای حاج خانوم
گفت حاج خانوم دورت بگرده بریز توم بریز تو کونم یالا زود میخوام عصاره ی مردونتو با کونم بخورم
منم هرچی آب داشتم تو کونش خالی کردم همونجوری کیرو تو کونش نگه داشت دراز کشید و گفت درش نیار همینجوری بخواب روم
منم اطاعت کردم خوابیدم روش چند دقیقه توی همون حالت بودیم و بعدش پاشدیم و با هم رفتیم حمام همدیگه رو شستیم و اومدیم بیرون و یه چای خوردیم و قبل از اینکه پسر لندهورش برسه من از خونه زدم بیرون
هردوتامون حس میکردیم بعد از سکس عشقمون به هم بیشتر شده

هنوز یه هفته نگذشته بود که دیدم پیام داد دارم دیوانه میشم به دادم برس گفتم چی شده ؟ گفت کونم امونمو بریده دلم کیر میخواد
گفتم چیه معتاد کیر شد کونت؟ گفت آره بدجور باید بیای توش آب بریزی
گفتم بابا امروز جمعس پسرت خونس گفت بیا یه کاریش میکنیم میفرستمش دنبال نخود سیاه ،گفتم نمیشه که اونجوری ممکنه زود برگرده گفت پس درو باز میکنم تو برو پشت بام اولین درب دست راست انباریه ماست دو روز پیش اتفاقا شوهرم حسابی انباری رو تمیز کرده
گفتم خب دمش گرم ممنون ازش ولی اخه خیلی خطریه گفت بابا زیاد لفتش نمیدیم بیا فوری بکن برو
خلاصه رفتیم و من با همه ی استرس رفتم وارد انباری شدم چند دقیقه بعدش هم حاج خانم اومد بالا و پشت درو انداخت و بغلم کرد چادرشو انداخت زیر دامنشم چیزی نپوشیده بود من نشستم و اون سر پا بود من لای چاک کونشو باز کردم که براش کونشو بخورم گفت هم خالیش کردم هم قبل از اینکه بیای حسابی باهاش ور رفتم و با جای ریمل توش کردم که آماده بشه
گفتم دمت گرم خوب کردی ،همینجور مشغول خوردن کونش بودم که گوشیش زنگ خورد با اشاره انگشت گفت هیسسس
شوهرش بود شروع کرد سلام احوال پرسی و من همزمان داشتم کوسو کونشو میلیسیدم در همون حالت که با تلفن صحبت میکرد سینش رو چسبوندم به دیوار دامنشو زدم بالا و کونشو داد عقب ، کیرمو گذاشتم رو سوراخش
با یه حرکت با کونش کیرمو قورت داد
من سعی میکردم نصف کیرمو بیشتر نکنم تو کونش که اذیت نشه اما اون خودشو میکوبید رو کیرم که کیز تا ته بره تو کونش
گفت حرصم میگیره تا ته نمیکنی تا ته بزن انگار ته کونم یه چیزی قلقلک میاد که باید کیر تا ته بره توش که آروم بشه

من همزمان کونشو میگاییدم با یه دستم سینه هاشو میمالیدم و با اونیکی دست چوچولشو ماساژ میدادم انقدر این کارو ادامه دادم که به خودش پیچید و ارضا شد دستشو گذاشت روی دهانش که صداش بلند نشه
منم دیدم اینجوریه باقیه کارو جلق زدم اومدم بریزم رو کف زمین که حاج خانم گفت حیفش نکن یه پاشو گذاشت روی پیت روغن روغن ماشین شوهرش منم از پشت کردم تو کوسش و آب کیرمو توی کوسش خالی کردم
همدیگه رو بوسیدیم و کلا طی ۱۰ دقیقه کارو جمع کردیم ولی خداییش تو انباری هم خیلی هیجان داشت
بوسیدمش و گفتم ممنونم کهنه شرابم اونم منو در آغوش کشید و گفت منم از تو ممنونم عشق جوانم
ازون به بعد شده بود کارمون هر از گاهی فقط چند دقیقه میرفتم پیشش کوسشو میخوردم یا کوسو کونشو میگاییدم و از خونش سریع میزدم بیرون
فرشته هم روحیه اش بهتر شده بود و انگار جوانتر شده بود ننم از اینکه به آرزوی بچگیم رسیده بودم خیلی خرسند بودم
و روز به روز به فرشته علاقه مند تر میشدم
پایان

نوشته: فریدون

نوشته: فریدون

دکمه بازگشت به بالا