کوتاه بود و آخرش تلخ اما خوش گذشت

شوهرم میثم ورشکست شده بود و حکم ۱۰ سال زندان گرفته بود رفتم زندان ملاقاتش یه شماره بهم داد گفت این شماره برادرهای نادریه دو تا برادر دوقلو هستن من ازشون طلب دارم برو اون پول رو بگیر تا یه مدت کفاف زندگیتو میده برو شهر خودمون و همونجا با مامانت زندگی کن گفتم باشه ازم پرسید فرناز منتظرم میمونی ‌؟
گفتم معلومه که میمونم تا اومدم بیرون به اون شماره زنگ زدم و یه آقای خوش صدایی جواب داد وقتی خودمو معرفی کردم و ماجرا رو براش تعریف کردم خیلی ناراحت شد گفت من خارج از شهرم چند روز دیگه میام اما شما فردا برو دفترمون داداشم هست باهاش تماس میگیرم کارتون رو حل کنه آدرسم الان اس میدم بهتون تشکر کردم و خداحافظی کردم فردا رفتم به اون آدرس یه مشاور املاکی بود که یه پسر خوشتیپ و قشنگی اونجا بود که وقتی خودمو معرفی کردم گفت داداش سعیدم بهم زنگ زد گفت اما کلید گاو صندوق رو اشتباهی برده و کل زندگیمون این داخله و شما ۳ روز دیگه که داداشم اومد خودم بهتون زنگ میزنم کارت املاکی رو بهم داد گفت شماره دومیه ماله منه منم سامانم یه تک بزنید شمارتون بیفته تا باهاتون تماس بگیرم تک زدم و گفت اسمتون رو چی سیو کنم ؟ نمیدونم چی شد گفتم فرناز گفت چشم باهاتون تماس میگیرم ۳ روز بعد بهم پیام داد و یه آدرس برام ارسال کرد گفت ساعت ۴ عصر تشریف بیارید تا داداش همون موقع چک شما رو بهتون بده گفتم نمیشه بیام دفتر بگیرم ‌؟
گفت نه ما بعدش دو تایی عازم بندر هستیم و میره برای یه ماهه دیگه گفتم باشه چشم خدمت میرسم به آدرس که رفتم یه ویلا خارج از شهر بود تازه آدرس هم سر راست نبود و مجبور شدم به سامان زنگ بزنم تا اون به راننده آدرس بده و در نهایت رسیدم به ویلاشون زنگ رو زدم سامان در رو باز کرد و رفتم داخل حیاط بزرگی داشت و سامان به استقبالم اومد و رفتیم توی خونه فهمیدم جز من و سعید و سامان انگار کسی توی ویلا نیست یکم ترسیده بودم توی دلم میگفتم کاش با یکی اومده بودم سامان برام یه شربت آورد چون هوا گرم بود گفتم زود چک رو بگیرم و برم گفتم من جایی مهمونی دعوت هستم باید زودتر برم سعید گفت پس بیاید بریم طبقه بالا دفتر اونجاست چک رو بگیرید و دفتر و امضا کنید و به سلامت گفتم میشه دفتر رو بیارید اینجا امضا کنم ‌؟گفت باشه میارم اینجا و پول و دفتر رو آورد و اومد نشست کنارم و گفت پولا نقده اشکالی نداره ؟ گفتم نه گفت زحمت شمارشش با شماست گفتم من قبولتون دارم این حرفا چیه آقا سعید ؟ سعید خیلی بهم چسبیده بود جوری که گرمای بدنشو حس می کردم نوشتم فلان مبلغ رو دریافت کردم و امضا کردم گفت انگشت هم بزن و تا انگشت رو زدم سعید یهویی بغلم کرد جوری که دو تا دستام زیر دستاش بود و سامان هم خیلی سریع روی مبل درازم کرد من داشتم به سعید التماس میکردم و قسمش میدادم که نکنید تو رو خدا و سعید هم میگفت تو الان یه زن بیوه ای ما هم دوتا جوون مجرد بذار یه عشق و حالی کنیم چیزیو از دست نمیدی دو برابر طلبت بهت پول میدیم اما امروزو کوفتمون نکن که سامان شلوارمو از پام درآورد گفت دو برابر بهش پول بدی ‌؟ این خودش جندست وگرنه تنها اینجا نمیومد که شورتمم از پام درآورد گفت جون موهای کوسشم طلاییه کوس سفید با موهای طلایی جووونم و دستشو توف زد و شروع کرد مالیدن کوسم من زبونم بند اومده بود و فقط گریه میکردم و سعید میگفت تو که شوهرت زندونه بذار لذتشو ببری گریه نکن فرناز خوشگله و ازم لب می گرفت حرفای سعید و انگشت سامان که توی کوسم بود دیگه فرناز قبلی نبودم به خودم گفتم سعید راست میگه عشق و حال با دو تا پسر خوشگل و خوشتیپ چیزی از من کم نمیکنه و کم کم خودمو در اختیارشون گذاشتم سعید سینه هامو میخورد و ازم لب میگرفت و سامان کوسمو انگشت می کرد و می خوردش تلفن سعید زنگ زد گفت ای وای واعظیه من میرم اینو بپیچونم و رفت تا سعید رفت سامان کیرشو کرد توی دهنم و منم شروع کردم خوردن براش بهم میگفت توی دفتر دیدمت گفتم این جندست و میکنمش الانم یه جوری می کنمت که صدای آه و ناله ات تا زندون پیش شوهرت بره خوابوندم روی زمین پاهامو باز کرد گفت عجب کوس خوشگلی کیرشو به موهای کوسم میمالید و میگفت جونم کوس مو طلایی منی تو و کیرشو کرد توی کوسم و گفت جوووووووون چه تنگه جنده خانم و شروع کرد تلمبه زدن و سامان خیلی بد دهن بود همه جور فحشی رو بهم میداد میگفت چه حالی میده جنده هرزه مادر قهوه حرومزاده جنده کوسده شهر مادرتم میگام منم خیلی وقت بود سکس نداشتم چشمامو بسته بودم و روی ابرا بودم که یهو صدای سعید اومد گفت نامردا شروع کردید ؟ صبر می کردید منم بیام اوووووف سامان نگفته بودی انقدر حرفه ای هستی ؟ کوسشو پاره کردی با این تلمبه هات من دومین بار بود که ارگاسم میشدم و آب سامان اومد و ریختش توی کوسم و بلند شد و به سعید گفت تحویل خودت اما حواست باشه خیلی حرومزادست از اون جنده هاست اما ادا درمیاره سعید گفت نه بابا زن خوبیه فرناز میدونستی خیلی خوشگلی ؟ موهات خیلی قشنگه بیا بریم طبقه بالا و بغلم کرد و بردم طبقه بالا و انداختم رو تخت و کش موهامو باز کرد و موهامو ریخت دورم و گفت چقدر خوشگل تر شدی و بوش میکرد و می بوسیدم خودش خوابید و منم خوابوند روی خودش و حرف میزدیم و لب می گرفتیم حس خیلی خوبی از بودن با سعید داشتم بهم گفت برو وسط پام سعید کوچولو بیدار شده ناآرومه برو ببوسش آروم بشه گفتم چشم و رفتم شروع کردم خوردن کیرش یه بوی عطر خاصی میداد حس خوبی بهم داد و تمام مهارت کیرخوریمو برای سعید رو کردم گفت واقعا تو فوق العاده ای فرناز خوشگله من و خوابوندم روی شکمم و نشست روی پام با کیرش سوراخ کونمو میمالید و خودشم چند باری توف زد و کیرشو فرو کرد توی کونم گفت کوست ماله سامان کونت ماله من و شروع کرد تلمبه زدن این پوزیشن رو اولین بار بود تجربه میکردم و خیلی خوشم اومد اولاش آروم تلمبه میزد و باهام حرف میزد بعدش موهامو توی دستش جمع کرده بود و می کشیدش و تند تند تلمبه میزد تا اینکه آبش اومد و ریختش توی کونم و کامل خوابید روم و در گوشم گفت تا حالا هیچ کونی به این خوشگلی نکرده بودم میشه امشب رو اینجا بمونی ؟فردا خودم میبرمت میرسونمت گفتم نه دیگه پولمو بده تا برم عشق و حالتونم که کردید دستشو گذاشت روی کوسم گفت یعنی به من نمیدی اینو؟ فقط به سامان میدیش؟ گفت منم بکنم ؟ سرمو به نشونه تایید تکون دادم و که سامان اومد داخل اتاق و گفت این جنده حرومزاده رو بده منم بگایمش سعید بلند شد و سامان اومد شروع کرد خوردن کوسم و سعید کیرشو کرد توی دهنم و منم با عشق براش میخوردم سعید گفت سامان بلند شد و داگیم کرد و کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن اوج لذت رو داشتم تجربه میکردم که سامان کیرشو کرد توی دهنم تلمبه های سعید تند شد و آبش اومد و ریخت توی کوسم من هنوز ارگاسم نشده بودم و سامان می خواست توی کونم بکنه که گفتم سامان بکن توی کوسم بکن توی کوسم گفت جونم حرومزاده جنده کیرمو روی چشمات بذار تا بکنم توی کوست کیرشو روی چشمام میذاشتم و میبوسیدم که کردش توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن و فحش دادن خیلی بهم حال داد با اینکه از فحش هاش خوشم نمیومد اما خیلی خوب میکرد و آبشم دیرتر از سعید اومد و من دوباره دو بار ارگاسم شدم تا آبش اومد و دوباره ریخت توی کوسم اون شب رو اونجا موندم و انقدر سکس داشتیم که ۳ تایی نفهمیدیم کی بیهوش شدیم خودمم از یه جایی به خودمم یادم نمیاد چی شد طرفای عصر بود که بیدار شدم فقط سعید بود و گفت برو یه دوش بگیر رفتم یه دوش گرفتم و اومدم و سعید با حوله خشکم کرد و موهامو خشک کرد و شونشون کرد و روی تخت کلی همدیگه رو بغل کردیم و بوسه بارونم کرد لباسامو پوشیدم از پشت بغلم کرد و سینه هامو توی مشتش میگرفت و در گوشم میگفت خیلی حال میدی فرناز خوشگله من از این فرناز من گفتن هاش خوشم میومد این حس مالکیتش نسبت به خودمو دوست داشتم گفت خیلی حال دادی بهم کاش این عشق و حال همیشگی بود نه فقط همین یه بار دو برابر طلبم بهم پول داد و رسوندم خونه یه هفته گذشت طعم سکس با این دو تا داداش دو قلو بدجوری بهم مزه کرده بود ترکیب سامان بد دهن و وحشی و سعید مهربون و احساسی و آروم خیلی بهم چسبیده بود عملا هیچ پل ارتباطی بین ما باقی نمونده بود گفتم کاش همه پول رو نداده بود اما بدبختانه دو برابرشو بهم داده بود هیچ بهانه ای برای ارتباط باهاشون نداشتم گفتم به این بهانه به سعید پیام میدم که دو برابر پول رو نمی خوام من به پول خودمم راضیم زنگ زدم بهش خیلی خوشحال شد و گفت قابلتو نداره خانم خوشگله من شخصا حاضرم چند برابرشو بهت بدم شما فقط ما رو تحویل بگیری و خندیدم و گفتم شما که خیلی لطف داری بهم گفت فرناز تو باش من هر چی بخوای برات فراهم میکنم گفتم هر چی ؟ گفت هر چی گفتم من یه ماشین می خوام گفت قبوله از الان میام دنبالت و میای میریم واست ماشینم میخرم واست چه ماشینی؟گفتم یه ۲۰۶گفت تو بیا ویلا ماشین خارجی برات میخرم با حرفاش رامم کرد منم از خدا خواسته اوکی رو دادم و اومد دنبالم و دیگه رفتم واسه همیشه ویلا اونجا اول به سامان کوس میدادم بعد به سعید کوس و کون میدادم سامان فقط از کوسم میکرد اونم دو سه بار اما هیچ وقت از کون نمیکرد اما سعید از کوس و کون میکرد و بعدش حمام دوتایی میرفتیم و بوس و بغل فراوون تا بیهوشی ۵ سال با این شرایط پیش دوقلوها زندگی کردم سال ششم یه روز که هیچ کس خونه نبود از زندان زنگ زدن که میثم شوهرم مرده وقتی رفتم زندان گفتن بر اثر ایدز مرده و بهتره منم یه آزمایش بدم رفتم آزمایش دادم جوابش که اومد دیدم منم اچ آی وی مثبت هستم شوکه شده بودم پس الان سعید و سامان چی ‌؟
حتما اونا هم گرفتن نکنه منم مثله میثم بمیرم یه روز هرچی پول و طلا سعید بهم داده بود برداشتم و رفتم شهرستان پیش مامانم الانم یه سالی هست که ازشون بی خبرم دارم دارو مصرف می کنم و علائم بیماری هنوز به سراغم نیومده دوست دارم برم بهشون بگم اما ترسیدم بکشنم به خودم گفتم من که تهش میمیرم چه فرقی میکنه اونا منو بکشن یا از ایدز بمیرم تازه اونا بکشن که آبرومند تره تا از بیماری بمیرم زنگ زدم و به سامان گفتم اینقدر عصبانی شد گفت پیدات میکنم لختت می کنم توی شهر میگردونمت جنده تو میدونستی مریضی اون شوهر جاکشتم میدونست تو رو هم به عمد فرستاد چون فکر میکرد ما توی دو تا معامله پولشو خوردیم اونم میدونست تو جنده ای .
نمیدونم خیلی ذهنم درگیره که میثم از کجا میدونست که من …؟
نکنه ماجرای امید رو فهمیده ؟
راستی امید رو چطور پیدا کنم بهش بگم؟
تازه از وقتی هم اومدم پیش مامانم شوهر ننم بهم نظر داره و تا حالا یه چند باری خفتم کرده اما نذاشتم کاری کنه دست خودم نیست مردها خیلی زود جذبم میشن منم یه انسانم یه زنم یه نیازهایی دارم تازه از مردای خوشتیپ سختمه که بگذرم بخصوص وحشیا و بد دهناش .

نوشته: فرناز

دکمه بازگشت به بالا