کونیم کرد…
سلام ب همگی
راستش من اولین باره ک این خاطرمو میگم و تا حالا تجربه چت کردنشو نداشتم کلا
ولی بگذریم…
اسمم سیناس 17 سالمه قدمم 180 عه و 90 کیلو ام
بشدت سفید و کم مو ام
بعضیا میگن باید از اولِ اولش تعریف کنی تا طرف بفهمه
خب داستان من از اونجایی شروع شد ک علی اومده بود خواستگاری واسه خواهر بزرگم منم اون موقع 11 سالم بود و هیچی از عشق و عاشقی نمیدونستم
اصن هیچی بارم نبود… یه بچه ای بودم ک صب تا شب ب فکر بازی بود همون وقتی ک علی رو دیدم قلبم یهو لرزید یه پسر مو طلاییه 1.90 متری با هیکل ورزشی و شخصیت کاملا مهربون
فردای روز صیغه ک ایشون تشریف آورده بودن خونمون واسه دیدن خواهرم من گوشه خونه نشسته بودم و کل حرکات زیر نظر داشتم اولاش زیاد بام اوکی نبود شاید بخاطر اینکه بچمو همه چیو میرم میگم ولی همیشه سعی میکردم به عنوان داداش نداشته ام دوسش داشته باشم و باهاش اوکی بشم
تقریبا این 3 سال آخر من متوجه شدم هیچ حسی ندارم ب دختر و هیچ تاثیری روم نداشتن برایه چی ؟
برا اینکه منه بدبخت از بچگی چشمم رو آقا علی بود
خلاصه ک من این اواخر خیلی سعی میکردم برم رو مخش تا ری اکشنشو ببینم راجبم هی از سر و کولش بالا میرفتم یا یه چی میشد زود قهر میکردم و میومد از دلم در می آورد کلا حرکاتم پیشش دخترونه بود طوری ک بقیه شک کرده بودن
حدودا دو سال پیش بود ک رفتم خونه خواهرم و یه ماه اونجا موندم تا ب هدفی ک داشتم برسم اون یه ماهو کلا باهاش بودم حتی شب خوابیدنی میرفتم تو جاش ولی اصلا اهمیتی بهم نمیداد و منم کیر میشدم…
بعد اینکه برگشتم دلو زدم ب دریا و همه چیو بهش گفتم ک اره من گی ام و از تو خوشم میاد و فلان ک دیدم بله آقا خودش در جریانه گف خودم فهمیده بودم و درکت میکنم
و من زن دارم نمیتونم خواسته تو رو برآورده کنم ولی شاید در حد بغل بتونم
منم ک تو کونم عروسی بود رسماً یه مدت گذشت و من اینو دیدم یه شلوار زاپ دار جذب پوشیدم تا تو چشم باشم همینکه رسیدم بهش یه طور خاصی نگام کرد اولش یکم جا خوردم اومد نزدیک سلام داد و دستشو گذاشت رو رونم گف این چیه دیگه پوشیدی منم خندم گرفت و رفتم…
شب شد گف منو سینا تو یه اتاق میخوابیم مث همیشه منم ک گرفتم جریان چیه زود رفتم دستشویی و خودمو خالی کردم رفتم تو اتاق دیدم با گوشی ور میره پیشش دراز کشیدم هیچ حرفی نزد گوشی رو خاموش کرد یهو دیدم دستمو گرفت منو کشید سمت خودش بغلم کرد از رو پیشونیم بوسم کرد آروم دم گوشم گف خیلی وقت بود منتظر این لحظه بودم و دوست دارم چیزی ک میخوای رو بهت بدم شروع کرد به مالیدنم منم جز ناله و بوسیدنش هیچ کاری نمیکردم دکمه هامو وا کرد لباسمو در آورد اومد روم دستاشو عین ستون گذاشت پیشم و بدنمو لیس میزد و گلومو میک میزد و کلی قربون صدقم میرفت منی ک پشمام ریخته بود ک آرزوم داشت به حقیقت میپیوست خلاصه بلند شد لباسشو در آوردم با یه شورت مشکی تنگگگ ک کیر بزرگش داشت پارش میکرد وایساد جلوم آروم کشیدم پایین کیرش افتاد بیرون یه لحظه نگاش کردم گفتم این چیه دیگه نکنه میخوای پارم کنی
گف آبجیتم با همین جر دادم تورم امشب جر میدم
بخورش
شروع کردم ب ساک زدن چون بار اولم بود اذیت میشد بیخیال شد گف برگرد شورتمو کشید پایین یه لحظه نور ماه خورد ب کونم درخشید اومد دم گوشم گف امشب یجور میکنمت ک تا عمر داری بهم کون بدی
شروع کرد ب مالیدن و انگشت کردنم منی ک منتظر بودم لیس بزنه ولی دیدم نکرد با لوبریکانت انگشتم میکرد تا باز شم آروم و با حوصله کارشو انجام میداد و منم با یه دستم تخم و کیرشو میمالیدم بعد چن دیقه گف آمادس زیر شکمم بالشت گذاشت دستشم گذاشت جلو دهنم ک صدام در نیاد
آروم سرشو کرد تو کونم ک از شدت درد خواستم بلند شم دیدم نمیذاره گف کونی صبر کن دارم پلمپ رو باز میکنم الان اوکی میشی
یکم گذشت و آروم آروم شروع کرد ب تلمبه زدن و درد من هی داشت کمتر میشد
یه چن دیقه همونطوری داشت آروم میکرد گفت بلند شو رو کمتر بخواب اومد پاهامو داد بالا و انداخت رو شونه هاش
سرشو تنظیم کرد دوباره شروع کرد ب کردنم
منم از درد داشتم میمردم ولی با فکر اینکه بالاخره داره کونم میذاره نمیداشتم حالم بد شه
یه چن دقیقه تو اون حالت بودیم ک دیدم تند تر میکنه و یهو بدون اینکه چیزی بگه آبشو ریخت تو کونم
وای
کونم جوری داغ شد ک انگار توش آتیش روشن کردن
همون حالت وایساد و منتظر شد کیرش بخوابه آروم کشید بیرون و دستمال کاغذی گرفت زیر سوراخم ک نریزه
تو اون حالت یکمم موندیم گف نرو دستشویی میخوام آبم جذب کونت شه پیشم دراز کشید و منو گرفت تو بغلش آروم نوازشم میکرد و بوسم میکرد هی پسرم صدا میزد منو
ک اولین بار اینطوری درد داره بعدش اوکی میشه
خب مرسی ک تا اینجا همراهی کردید و ب چیزایی ک گفتم گوش دادید
قول میدم بازم بهتون بگم چیا شده
نویسنده : S.A
نوشته: mhmd.inxxx