کونی و بیغیرت زن آیندم شدم (۱)
سلام پیمانم الان خیلی وقته از اون خاطره می گذر
این خاطر بر می گرد به ۵ سال پیش من یه دوست دختر داشتم که ۵ سالی از خودم کوچیکتره و خیلی دوسش دارم و اونم همینجور
فقط مشکل اینجا بود که یکی از دوست پسراش رو می شناختم
بدیه شهر کوچیک لو رفتن همین چیزاست
برام مهم نبود و یجورایی باعث میشد حتی بیشتر بهش تمایل پیدا کنم اون موقع نمیدونستم فتیش کاکولدی دارم
زهرا خیلی قیافه خاصی نداشت ولی از اون قیافه هایی بود ک هات بودن رو میشد از چش و چالش دید
هیکلش نه لاغر بود نه چاق معمولی بود
بعد یک سال از آشناییمون میدونستم که این دختریه که میتونه هم خوشبختم کنه هم بیچارم کنه
انقدر هات بود که به هیچ نوع سکسی نه نمیگفت
زهرا همونقدر عاشق من بود که من عاشق زهرا
ولی مشکل اینجا بود که یکی از پسر عموهام قبلا با زهرا دوست بود و همون اوایل از زیر زبون زهرا کشیدم
و اونم گفت اره فلانی یه مدت باهم بودیم
منم از اونجا فهمیدم که یبار پسر عموم تو ماشین زهرارو نشونم داد و گفت این دختره رو یبار گروپ کردیم
منم الکی گفتم کدوم و مثلا نفهمیدم
بعد که از زیر زبون زهرا کشیدم داستان پسر عموم رو گفتم فقط تو اصن به خودت نگیر و منم خودمو انقدر زدم ب کوچه علی چپ ک نفهمیدم تورو گفته
ولی هربار باهم بحثمون میشد
این داستان که پسر عموم زهرارو با دوستاش کرده مزید بر علت میشد که دیگه نخوام باهاش ازدواج کنم
یه جورایی زهرا هم میدونست و همیشه بحثمون بود
زهرا دانشجو شهر ما بود و این خودش باعث میشد که خانواده قبول نکنن
میگفتن نمی شناسیم خانوادش رو وووو از این حرفایی ک توی شهرای کوچیک همیشه رسم هست و میزنن
چیزی که میخوام تعریف کنم این بود که زهرا مخ من رو زد که دوستم میارم و باهم گروپ بزنیم
باورم نمی شد و در عین حال تو پوست خودم جام نمیشد
طبق معمول یه سوییت گرفتم و من و زهرا و مینا رفتیم تو سوییت
یه دوش گرفتم و رفتم توی تخت منتظر دخترا بودم بیان
مث فیلما چپ و راستم نشستن
مینا خیلی راحت شروع کرد ب لب گرفتن ازم
از لب و گردن به سینه های بزرگ مینا رسیدم
مینا خیلی هیکل گوشتی و سفیدی داشت
انقد برام سکسی بود که از ترس اینکه زود ابم بیاد کلی اسپری خالی کردم روی کیرم
من کامل روی سینه های مینا بودم
زهرا هم شروع کرد سینه های مینارو خوردن و اون وسط گاهیم ازم لب میگرفت بعد اروم گفت همونجور که برا من میخوری کص مینارو بخور
نشون بده چه کص لیسی هستی
من واقعا از خوردن کس و کون خوشم میاد و زهرا خیلی وقتی با دهن من ارضا میشد و بعد بهم کون میداد
مینا رفت ته تخت پاهاش باز کرد
و کوص مودارش برام باز کرد
انکار باورش نمیشد کسی هست که از کوص مودار خوشش بیاد و حتی لیسش بزنه
نگاه مینا و زهرا اینجوری بود که انگار زهرا میگفت ببین راس میگم که پیمان میگه موهای کوصت رو نزن وقتی میخوام برات بخورمش
من کامل بین پاهای مینا دراز کشیدم وسرم رو برد بین رونای کلفت مینا و شروع کردم با تمام وجود خوردن کوسش
زهرا اومد پشت سرم و شروع کرد لمبه های کونم رو بوسیدن و گاز گرفتن
خودم تا اون لحظه نمیدونستم از این کار خوشم میاد
سرمو برگردوندم سمت زهرا ک ببینمش
ولی مینا دستش گذاشت رو سرم
موهامو گرفت و دهنمو ب سمت کوصش هدایت کرد و بعد با روناش به سر گردنم فشار آورد
همین موقع بود که زهرا برای اولین بار سوراخ کونم لیس زد
بی اختیار آه کشیدم
مینا و زهرا باهم گفتن جووون
بعد مینا گفت میدونستم کونی هستی توله
نمی دونم چرا از لحن حرف زدنش خوشم میومد و حشری ترم می کرد
جوری که وحشی تر شدم و با حرص و سرعت بیشتری شروع کردم به خوردن کوص مینا
بعدا فهمیدم مینا یه دوست پسر با همین تمایلات داشته
عاشق لیسیدن کوص و کون پای دخترا
و مینا به زهرا گفته اگه میخوای برا همیشه پیمان رو مال خودت بکنی
صاحب پیمان شو
نزار پیمان صاحب تو باشه
و بعد این نقشه رو باهم کشیدن که اینجوری من رو اسیر شهوت خودم بکنن
کسایی ک مثل من هستن میدونن خیلی سخته کسی پیدا کنی که همه جوره پایه فانتزی های سکسیت باشن
زهرا بعد اینکه سوراخ کونمولیسید
اومد روم دراز کشید و سرمو فشار میداد به کوص مینا
بعد روی کونم نشست
و گفت دستات بیار پشت کمرت می خوام ببندم
قبلا هم دستام بسته بود
منم اونو بسته بودم
چشم پا دست
کار جدیدی نبود
همه مردا توی تخت خوابی که خوب ارضا بشن میمونن
و مینا اینو به زهرا گفته بود
وقتی دستم بست
و من همچنان کسو کون مینا رو لیس می زدم
زهرا با کرم لوبریکانتی که همیشه خودشو باهاش میکردم سوراخمو چرب کرد و توی یه ان
انگشتش کرد تو کونم
انقدر تند اینکار کرد که واقعا سوختم
و بی اختیار داد زدم و سوراخ کونم جمع کردم توری ک زهرا نتونست انگشتش جلو عقب کنه
تا حالا کون نداده بودم
فقط چند بار تنهایی با خیار توی سوراخم کرده بودم ک ببینم چطوریه
برام لذتی نداشت و دیگه هم تکرارش نکرده بودم
مینا با رونهاش سرمو سفت گرفت
و شروع کرد فحش دادن
توله سگ مادر جنده
مگه من اجازه دادم حرف بزنی
کوصتو بلیس کونی
کم ادا تنگارو در بیار
ولی اینبار حس خوبی نداشتم و به زهرا التماس میکردم ک انگشتتو دربیار
زهرا انگار میخواست گوش بده بهم
بی حرکت مونده بود
که با سیلی مینا شوک شدم
خیلی محکم یه چک کوبید تو صورتم
گفت اگه نزاری انگشتت کنه خودم دستمو تا مچ میکنم توی کونت
حالا بزار عین بچه آدم انگشتت کنه
قول میدم خوشت بیاد
اگه نیاد هم فعلا دست و پاهات بستس و هیچ غلطی نمیتونی بکنی
اون صورت معصوم ب طرز عجیبی ترسناک شده بود و انگار باهام پدر کشتگی داشت
بعد به زهرا گفت جنده خانوم انگشتش می کنی یا بیام
زهرا اروم اروم شروع کرد ب عقب جلو کردن
تو دلم می گفتم مگه دستم باز نکنین تا از کون جرت ندم پدر سگ
بعد بی توجه ب حرف و نگاه من پاشد برم گردوند به پشت و روی صورتم نشست
گفت اروم باش بزار مینا کونت بزاره وگرنه فیلم می گیریم ازت و پخشش می کنیم
این حجم از حقارت واقعا لذتی نداشت
شاید هم اگر اروم اروم پیش می رفتیم خودم میزاشتم انگشتم کنن ولی مینا نقشش تحقیر و خورد کردن من بود
تا زهرا کنترل من دست بگیره
و خودم التماس کنم که باهام بمونه
نقشه مینا و زهرا این بود که من رو کونی خودش بکنه
تا من برای ازدواج ب کس دیگه فک نکنم
مینا انگشت دومش رو حل داد توی کونم و بازم سوز می داد
بعد انگشت سوم
مینا شست و نه شد و کیر خوابیدم رو شروع کرد ساک زدن
زهرا ساک میزد برام ولی مینا یه چیز دیگه بود
کم کم شق شق شد
و کیر بیست سانتی و کلفتم رو که زهرا فقط سرش رو تودهنش می کرد
کامل تا ته می خورد
اگر اسپری نزده بودم مطمئنم همون پنج دقیقه اول ابم میومد
دوباره برم گردوندن ب شکم
مینا کامل روم دراز کشید
بدنش گرما و نرمی خاصی داشت که ارومم می کرد
از لاله گوشم تا گردن و پشت کتفم بوسید
در گوشم اروم گفت میخوایم بهترین حال عمرت رو بهت بدیم انقد سفت نگیر خودتو
راحت باش عزیزم
تو پسر خوبی هستی
مطمئنم توله خوبی میشی برای زهرا
خودت نمیدونی ولی تو یه کونی بی غیرتی به یکم کمک نیاز داری که بفهمی و لذت ببری
اینارو با تن صدای آرام می گفت
ترکیب عجیبی بود از تحقیر و مهربونی
من واقعا شل کردم
چشام شل بود و فقط اه و ناله بود که از دهنم بیرون میومد
مینا انگشتاش گذاشت دهنم و گفت ساک بزن
منم بی هیچ حرفی میک می زدم
بعد سرش خم کرد و جوری ازم لب گرفت که حس کردم تمام جونم توی لبامه
پاشد و جاشو ب زهرا داد
توی بغل نحیفش حس امنیت داشتم
شروع کرد ب خوردن لبام
همراهیش کردم
رافت بالای تخت و کوصش گذاشت توی دهنم
توله سگ خودمی مادر جنده
تو مال منی
جندمی
کونی بیغیرتمی
میدونم دوست داری کون دادنم ببینی ؟؟
می دونم پسر عموت بهت گفته چطور با دوستاش جرم دادن
زنت رو
زن آیندت رو
با کیرای کلفتشون کردن
منم زیر کیرشون خوابیدم
مینا روی کونم نشست
و سردی یه چیزی مث خیار رو دم سوراخم حس کردم
بعدا فهمیدم دیلدو هست
لمبه های کونم رو از هم باز می کرد و کیرش اروم اروم تا ته توی کونم کرد و روم دراز کشید
باورم نمی شد که خوشم اومده
بعد پنج دقیقه ک عادت کردم
زهرا ادامه داد
دوس داری عکسای کون دادنم رو ببینی
مینا دستش آورده بود و دور کیرم گذاشته بود تا نبض زدنای کیرمو موقع تحقیر و بیغیرتیم حسش کنه
زهرا چندتا عکس و فیلم نشونم داد
که دو نفر داشتن میکردنش و خودش یه ماکسی صورتش بود
باورم نمیشد ولی خودش بود
بی اختیار کیرم شروع کرد به آخرین حد بزرگ شدنش
و مینا
شروع کرد
تند تند توی کونم تلمبه می زد
بدون اینکه دست ب کیرم بزنم آبم اومد
و با انقباض و ناله هام فهمید
مینا روم دراز کشید و کیرش رو تو کونم تکون نداد
شروع کرد به خوردن لاله گوشم
کونی
دوس داشتی
هیچی نگفتم
گفت مطمنم دوس داشتی بیغیرت کونی
ادامه دارد
و اما
نتیجه اینکه
زهرا من کونی و بیغیرت خودش کرد
خوشحالم باهاش ازدواج کردم و از شهرمون رفتیم یه شهر بزرگتر
اینجا زهرا یه دوست پسر داره
ولی دوست پسرش نمیدونه که من ازش خبر دارم
زهرا هم فیلم و عکس سکساش نشونم میده
حس عجیبیه کاکولدی
حسادت کردن و تحقیر شدن از اینکه زنت به یکی میده تو رو شهوتی میکنه
و باعث میشه بیشتر دوستش داشته باشی
اگه خوشتون اومد ادامه داستان و کونی شدن توسط زن ایندم رو می گم
نوشته: پیمان