کون دادنم توی قطار

سلام
من ۴۱ ساله هستم. مجرد و همجنسگرا. بیشتر دوست دارم مفعول باشم. قصد ندارم ناله و زاری کنم. به طور کلی از چیزی که هستم راضی ام. ولی خوب سنم کم کم داره می‌ره بالا و در این شرایط دوست پیدا کردن سخت میشه. قبلا جوان تر که بودم یک جورایی جرات بیشتری هم داشتم. الان دیگه نه! سخت شده برام.
این روزا تنهایی اذیتم می‌کنه. به هرکسی هم نمیشه اعتماد کرد. چند ماه پیش با یک پسر جوان آشنا شدم حدود ۱۶ ، ۱۷ میزد. توی ماشینم براش ساک زدم. ولی بعداً جواب پیامامو نداد. ولی شماره منو داد به یک پسر دیگه. اونم زنگ زد بهم و می خواست مثلا با تهدید و فحاشی منو بترسونه و مجبور کنه باهاش سکس کنم. چرت و پرت می‌گفت. منم محل ندادم بلاکش کردم. کاری ندارم اون که رفت دنبال کارش. ولی متعجبم که وقتی کار بدی در حق طرف مقابل نکردم، چرا باید همچین رفتار کثیفی داشته باشه.
گاهی آدمای خوب هم پیدا میشن. موقع کرونا بود توی قطار که کوپه ها دو نفری بود. یک پسر دانشجو حدوداً ۲۰ سال اینا داشت. باهاش همسفر شدم. همون نیم ساعت اول حسابی رفتم توی کف پسره. همش فکر میکردم چه جوری مخشو بزنم. ۱۰ سالی از من کوچکتر بود. مطمئن بودم با همچین تیپ و رویی حتماً دوست دختر داره. وقتی پسرا دوست دختر دارن، دوست شدن باهاشون خیلی سخت میشه. تازه بدون دوست دختر هم کار راحتی نیست. باید خودتو بزاری جای طرف مقابل. چجوری اعتماد کنه؟ فکرش هزار راه می‌ره. هم ممکنه بترسه که تله باشه. هم از مریضی و مشکلات بهداشتی و اینا ممکنه بترسه. خلاصه کار راحتی نیست.
خیلی رفته بودم توی فکر این پسره. مونده بودم چجوری بهش نخ بدم. یهو یاد کلک قدیمی ماساژ افتادم. بهش گفتم توی قطار واقعاً آدم داغون میشه. کمر نمیمونه برامون. از اون وقتی که ساکمو گذاشتم بالا کمرم درد گرفته نفسم در نمیاد. اگر لطف کنی یک ماساژ مختصر بدی ممنون میشم. خیلی درد دارم.
اون بنده خدا هم خیلی مودب گفت باشه مشکلی نیست. صندلی سمت خودمو تخت کردم خوابیدم. اونم اومد پشتم شروع کرد ماساژ دادن. یکی دو دقیقه که ماساژ داد گفتم ماشاالله دستات قوی هستن. پوستم زیر لباس داره سرخ میشه. اگه ممکنه روغن ماساژ بدم که پوستم نسوزه. گفت مشکلی نیست. منم با خونسردی قوطی روغن رو از جیب کنار ساکم در آوردم دادم بهش. تیشرتمو در آوردم. دوباره خوابیدم. من بدنم همیشه فول شیوه و پوستم سفیده. شروع کرد با روغن ماساژ دادن. باز یک دقیقه ای گذشت گفتم یکم پایینتر هم درد می‌کنه. با دستم به کونم اشاره کردم. گفت خوب من دستام روغنیه شما لباستو بزن پایین. منم نامردی نکردم شرت و شلوارمو تا زیر زانو کشیدم پایین. کون لختم جلوش بود ولی من صورتشو نمی‌دیدم پشتم بهش بود. چیزی نگفت و شروع کرد به ماساژ دادن باسنم. منم ریز آه می‌کشیدم. دستاش میلغزید روی کونم و داشتم دیوونه میشدم. دستاش وسط کونم نمی‌رفت فقط کپل مو ماساژ میداد. بهش گفتم وسطش هم برو. اونم دو سه تا انگشتشو انداخت وسط روی سوراخم. منم کونمو آروم میچرخوندم. دیگه بلند شدم شلوارمو کامل در آوردم. دستامو گذاشتم روی صندلی مقابل خم شدم وسط کوپه پاهامو باز کردم و کونمو دادم بیرون. اونم با شصت دست گذاشت روی سوراخ کونم و میچرخوند. کونو عقب جلو میکردم. دستمو از لای پام رد کردم گذاشتم روی کیرش. مثل سنگ سفت شده بود داشت شلوارشو پاره میکرد. گفتم انگشتتو بکن توش. کرد توش اول یک انگشتی بعد دو انگشتی. دیگه داغ داغ بودم. بلند شد شلوارشو در آورد. چه کیری داشت. سرشو گذاشت توی سوراخم. منم که روغن مالی بودم. با یک فشار تا دسته رفت توی کونم. بزن که میزنی. قشنگ دو سه دقیقه تلمبه زد. بعد یک آه بلند کشید و با فشار آبشو ریخت توی کونم. بی‌حال نشست روی تخت. منم نشستم رو به روش. دستامو دور کیرم حلقه کردم و آروم شروع کردم جق زدن. حس یک پیروزی بزرگ داشتم. چند لحظه بعد منم آبم اومد. بعد از یکم استراحت، لباس پوشیدیم و خوابیدیم.
هرچند دیگه همو ندیدیم ولی خاطره قشنگی برام ساخته شد. اونم توی روزگاری که واقعاً تنها بودم و سکس لازم داشتم

نوشته: Sina

دکمه بازگشت به بالا