کون همکلاسی قدیمی

حدود ده سالی میشناختمش
از بچها شنیده بودم چندباری ترتیبشو دادن ولی مگه میشه؟
باید خودم تجربه میکردم تا باورم شه.
بدن لاغر ، قد کوتاه ، پوست گندمی روشن ، صورت خوشگل و استخونیش و کون نرم و خوش فرمش آدمو مجذوب خودش میکرد از خیلی دخترا خوشگل تر بود. ( به گمون مردم شهرمون ترنس بود )
تو دبیرستان صمیمیتی بینمون شکل گرفت و بیشتر به هم نزدیک شدیم.
شب جمعه بود و طبق معمول با رفقا توی باغ یکی از بچها مشغول خوش گذرونی بودیم. با تبانی قرار شد سه نفر بیرون بخوابن دو نفر داخل.
من همون اول گفتم بیرون سرده داخل میمونم و اونم عیناً همین حرف منو تکرار کرد.
بقیه رفتن بخوابن و ما هم مثل باقی تشک هامونو انداختیم…
تازه داشت چشام گرم میشد که حس کردم با پاش به پام ضربه زد
به رو خودم نیاوردم
پاشو گذاشت رو پام و شروع کرد با انگشتای پاش پامو نوازش دادن
چشامو باز کردم و یه لبخند بهش زدم ، با یه چشمک جوابمو داد.
صورتامون به هم نزدیک بود و نفسامون بعد هر دم و بازدم به هم گره میخورد
نمیدونم بخاطر استرس بود یا شهوت ولی بدنم داشت میلرزید
هیچکدوممون جرات شروع کارو نداشت
لبامو چسبوندم به لباش و اونم دستشو برد سمت شلوارم.
زیر پتو مثل مار به هم میپیچیدیم
پشت بهم شد و شلوارشو بی مقدمه کشید پایین
کپلای لیزر شده و سفیدش رو تو دستم گرفتم
تو دستش تف انداخت و مالید به کیرم و بی مهابا کرد تو کونش
معلوم بود صفرش قبل تر ازینا باز شده
با سرعت تو کونش تلمبه میزدم و مثل دخترا آه و ناله میکرد
تو پوزیشنی که رو شونه خوابیده بود واسه خودش جق میزد نزدیک به ارضا شدن بودم و با تمام قدرت ضربه زدمو آبمو ریختم تو کون نازش
تو همین حین اونم ارضا شد و سوراخ کونش منقبض شد. طوری که وقتی کشید بیرون صدای خالی شدن یه خلا ایجاد شد
گردنشو بوسیدم و نگاهی به کونش انداختم که آب ازش جاری بود.

نوشته: Murfy

دکمه بازگشت به بالا