گاییده شدن تو هیئت (۱)

من مهدی هستم بچه شمالم پدرم تو یکی از ادارات زیر مجموعه سپاه کار میکنه ولی نظامی نیست کارش اداریه و الان 5 ساله که اصفهان هستیم
من تازه 18 سالم شده و این داستان یکی از کون دادن های منه که باعثش پدرم بود اول از خودم بگم که قدم 175 وزنم تقریبا 80 کیلو سینه های بزرگ و کون بزرگی دارم و سفید بدون مو از 16 سالگی تو مدرسه میدادم و یه کونی حرفه ای هستم اول تابستون بود واز طرف محل کار بابام به ما هر ماه بن استخر میدادن و بابام همیشه با همکاراش میرفت من هیچ وقت دنبالش نمیرفتم تا این که به اصرار مامانم منم با خودش برد بابام رفت مایوش را پوشید و رفت زیاد با من همکلام نمیشد همیشه من باعث خجالتش بودم با رفتارم و … چند باری هم تو پارکینگ و اینا من و با بچه های بزرگتر ساختمون دیده بود که تقریبا به همه خوباشون داده بودم یه مایو پاچه دار بلند اورده بودم که البته کون بزرگم توش به زور جا میشد همین دیروزم شیو کرده بودم و بدنم برق میزد نگاهای سنگین مردای تو رختکن رو کونم زوم بود و منم کیف میکردم از این جنده بازی رفتم تومحوطه استخر و بابام تو جکوزی بود رفتم داخل جکوزی چنتا از همکاراش بودن باهم دست دادن و معرفیم کرد بابام مدیر یه قسمت بود و همه اونجا بهش احترام میزاشتن و منم تحویل گرفتن یکی از همکاراش با یه پسر بچه اومده بود فکنم ده یا یازده ساله بهش گفت با اقا مهدی برین علی راپیدا کنید برید یکم شنا فکنم علی پسرش بود به بابم نگاه کردم با حرکت سر اجازه داد که برم رفتیم تو قسمت کم عمق و پسر بچه که اسمش ایمان بود رفت سمت یه پسر قد بلند که من از پشت میدیدمش بدن ورزیده ای داشت برگشت وای عجب چیزی بود یه پسر قد بلد مو و ریش مشکی فکنم حدود 24 یا 25 سال برگشت و ایمان بهش گفت این مهدی پسر اقای فلانی اومد جلو و دست داد من محو بدن و قیافش بودم خیلی تابلو نگاهم رو شورتش بود گفت شنا بلدی گفتم یکمی بابام و همکاراش اومدن و شروع کردن به راه رفتن تو قسمت کم عمق منم داشتم با ایمان و علی شنا میکردم که علی اومد لبه استخر و گفت بریم اگه میخواین سونا به بابا گفتم میریم سونا اونم گفت صبر کن ماهم میایم اونم با همکاراش اومد نشسته بودیم تو سونا بخار بابم اینا داشتن از کار و … حرف میزدم فهمیدم که علی انبار داره شرکته و بابام ریسشه علی هم کنار من بود پام چسبیده بود به پاش حسابی داغ کرده بودم اگه میشد همون جا بهش میدادم اونم گویا از من بدش نیومده بود خلاصه اون روز گذشت و به خاطر بابام نمیشد هیچ کاری کرد همه جا باهام بود و حواسش بود تو رختکن از علی اینا خدا فظی کردیم یه نشگون از سینم گرفت که تا رسیدیم خونه درد میکرد حسابی حشریم کرده بود به یادش خونه یه جق اساسی زدم و دیگه هفته ای دو بار با بابام رفتم استخر و حسابی با علی جور شده بودم و اونم حسابی تا تنها گیرم میاورد می مالیدم اما نه خیلی تابلو هنوز روم تو روش باز نشده بود تا این که اول محرم شد و بابام اومد گفت ادارشون هییت داره تو حیات اداره پوش زدن شبا نذری و چای میدن اگه دوس دارم منم می تونم باهش برم همکاراشم هستن چون میدونستم علی هست سریع قبول کردم که برم فردا شب با بابا رفتم هییت ایمان و علی تو موکب دم در چایی میدادن رفتم با بابام سمتشون که علی من ودید و اومد از موکب بیرون دست داد و احوال پرسی و از بابام اجازه گرفت تو موکب بهشون کمک کنم برای چای دادن بابام اجازه داد من رفتم تو موکب پیش علی و ایمان علی مرتب از پشتم رد میشد و کونم و میمالید منم لبخند میزدم ساعت 10 بود داشتن اماده میشدن برای شام دادن یکی از دوستای علی اومد اسمش حسین بود کمکون تا بساط چایی را اروم اروم جمع کنیم وسایل و جمع کردیم که ببریم تو انبار، انبار اداره یه ساختمان بود پشت اداره که در مجزا داشت و یه دفتر دم درش که دفتر علی بود علی دو تا جعبه لیوان داد بهم و یه چشمک زد بهم و به حسین گفت داداش حواست باشه من اینا رو با مهدی بزارم تو انبار و بیام حسین گفت برو داداش علی یه سماور برقی ها را برداشت و افتاد جلو رفتیم داخل ساختمان و یه کلید دراورد رفتیم تو انباررفت تو دفترش پای سیستم یه کاری کرد و اومد بیرون یه انبار بزرگ بود پر از پرونده های قدیمی یه عالمه سیستم قدیمی که دیگه ارزشی نداشت و آت و آشغال در و بست و گفت بیا تو مهدی جون بزارشون اینجا گذاشتمو ایستادم دم یه قفسه که علی رفت تو و بعد چند لحظه صدام زد مهدی بیا اینو کمک من بلندش کن رفتم دنبال صدا پشت قفسه ها ایستاده بود شلوارشو کشیده بود پایین وای یه کیر کلفت نیمه خواب گرفته بود دستش و داشت میزد با کیرش روی اون یکی دستش و گفت بیا ببین میتونی بلندش کنی رفتم جلو نگام رو کیرش قفل شده بود نا خواگاه جلوش زانو زدم و کیرشو گرفتم تو دستم و شروع کردم به ساک زدن براش هر لحظه تو دهنم داشت بزرگتر و کلفت تر میشد من کیر زیاد خورده بودم ولی کیر علی یه سرو گردن بزرگتر از همه اونا بود کلش تو دهنم جا نمیشد با دستاش سرم و نگه داشت و شروع کرد به گاییدن دهنم دستشو از یقه تی شرتم کرد تو و سینه هامومیمالید و قربون صدقم میرفت صدای زنگ گوشیم بلند شد بابام بود جواب ندادم و به ساک زدنم ادامه دادم دوباره زنگ زد مجبور بودم جواب بدم کیر علی دستم بود براش جق میزدم گوشی را گرفتم گفت کجایی گفتم اومدم با علی وسایل و بزارم تو انبار و بیام گفت بیا من میرم تو ماشین تا بریم و قطع کرد علی گوشی را گرفت کیرشو هل داد تو دهنم شروع کرد به تلنبه زدم کیرش و ته حلقم داشت فرو میکرد داشتم خفه می شدم شروع کرد به گاییدن دهنم تا دسته هل داد تو دهنم و ابش و خالی کرد ته حلقم کشید بیرون شلوارشو کشید بالا و گفت بریم که امشب نمیشه بیشتر از این حال کرد از رو زمین بلند شدم حس خوبی نداشتم مثل یه جنده باهام برخورد کرده بود شاید انتظار یکم مهربانی بغل و بوسه داشتم چیزی که تو خیال ازش ساخته بودم با خود واقعیش خیلی فرق داشت لباسم وتکوندم و رفتم بیرون خودمو رسوندم به ماشین و رفتیم خونه هنوز مزه اب کیرش تو دهنم بود فردا دلم نمیخواست برم اما تا بابا گفت نتونستم بگم نمیام رفتیم باهم تا رسیدیم علی و حسین دوستش تو موکب بودن ایمان نبود علی باهم دست داد سرد برخورد کردم و یه گوشه ایستادم و قوری را پر میکردم میدادم علی و حسین چای بریزن یکم که خلوت شد علی دم گوشم گفت برو دم انبار تا بیام گفتم نه امشب نمیشه قوری را از دستم گرفت گفت برو تا بیام رو کرد به حسین و گفت داش حسین من برم با مهدی از تو انبار چایی بیارم و بیام حسین یه لبخند معنا دار تحویلم داد از خجالت سرخ شدم و رفتم دم انبار علی اومد درو باز کرد و باز رفت تو دفتر پای سیستمش فهمیدم میره دوربین را قطع میکنه دقت کردم انبار فقط یه دوربین دم در داشت البته چیزی تو اون انبار نبود که بخواد سیستم امنیتی داشته باشه رفتیم تو از همون دم در شروع کرد به مالیدنم یه در کوچیک باز کرد و گفت برو تمیزش کن بیا که امشب میخوام سوراختو بگام بچه کونی رفتم تو یه دستشویی کرکثیف بود شلنگ شور کردم و اومدم بیرون صدام زد رفتم پشت فقسه ها شلوارشو در اورده بود یه پتو پهن کرده بود گفت بیا رفتم دستشو گذاشت رو سرم و هل داد پایین زانو زدم کیرشو از شورت کشیدم بیرون و شروع کردم ساک زدن تا حسابی راست شد تیشرت و شلوارمو در اورد و لختم کرد خوابید رو پتو گفت بشین روش بچه کونی با این که سوراخم باز بود ولی جا دادن اون کیر تو سوراخم بدون روان کننده ممکن نبود دست کرد از جیبش یه لوبریکانت در اورد داد دستم یکم ریختم سر کیرش و یکم مالیدم به سوراخم نشستم رو کیرش و سانت سانتشو جا دادم تو سوراخم وای عجب کیری بود تموم کونمو پر کرده بود داشت حسابی پروستاتم را ماساژ میداد حسابی پایین و بالا میکردم و داشتم حسابی حال میکردم علی بلندم کرد داگی نگهم داشت و شروع کرد به گاییدن سوراخم با کیرش داشت مرتب کونمو پرو خالی میکرد عرقم در اومده بود چنتا تلنبه محکم زد نعرش بلند شد و نبض زدن کیرش سوراخمو داغ کرد کشید بیرون ابشو که از سوراخم میریخت بیرون و بین پاهام جاری بود را حس میکردم هنوز ارضا نشده بودم پاشد شورت و شلوارش را پوشید گفت برو خودتو تمیز کن و بیا کفشامو پوشیدم و رفتم تو همون دستشویی چند باری کونمو پر و خالی کردم آب داغ و غلیظش ریخت بیرون هنوز کیرم راست بود خواستم یه جق بزنم که ترجیح دادم برم خونه بزنم یکم مایع دست شویی برداشتم سوراخمو حسابی باهاش تمیز کردم و شستم و هنوز سوراخم باز بود از کیر خرکی علی اومدم بیرون رفتم سمت اخر قفسه ها که لباسام بود که بپوشم ولی علی نبود حسین نشسته بود رو یه صندلی و لبخند میزد وای انتظار همچین چیزی را نداشتم حسین بهم گفت به به عجب بدنی داری مهدی جون رفتم سمت شورتم که افتاده بود روی پتو که حسین بلند شد اومد سمتم دستم و گرفت و گفت بیا بشین کارت دارم نشست رو صندلی و منو نشوند روی پاش تا اومدم چیزی بگم لباشو گذاشت رو لبام و شروع کرد به چرخوندن زبونش تو دهنم وای ریشاش بوی خوبی میداد من منتظر همچین حرکتی از علی بودم حالا تو بغل حسین شل شدم و باهاش همراهی میکردم حسین لاله گوشامو میخورد و گردنمو لیس میزد و نالمو در اورده بود اروم اروم دستشو رسوند به سوراخم و انگشتاشو میکشید دور سوراخم و سینه های بزرگم می مکید داشت دیونم میکرد داشتم از حال میرفتم که بلند شد نشوندم رو صندلی زیپ شلوار پارچه ایشو باز کرد و کشید تا زانو پایین یه شورت پا دار پاش بود کشیدم پایین کیرش سفید بود بلند ولی قلمی شروع کردم براش ساک زدم اونم سینه هامو با دستاش فشار میداد مزه کیرش فوق العاده بود با این که همین دو دیقه پیش زیر یه خر کیر گاییده شده بودم دلم میخواست همه جوره به حسین حال بدم برعکس علی که دهنمو گایید حسین گذاشت خودم بهش حال بدم کیرش خیلی بلند بود ولی قلمی حسابی خیسش کرد برگشتم روی صندلی سمتش قنبل کردم و با دستام سوراخمو براش باز کرد منتظر بودم که کیرشو بکشه رو سوراخمو کونمو بگاد ولی ناگهان مغزم سوت کشید زبون داغشو گذاشت رو سوراخم و شروع کرد به لیس زدن سوراخم و هر چنتا لیس سر زبونشو میکرد تو داشتم از حال میرفتم حسابی که سوراخم خیس شد زبونشو کشید بیرون کیرشو هل داد تو سوراخم نگه داشت که جا باز کنم و شروع کرد به گاییدنم وای بهترین حس دنیا برای یه کونی اینه زیر یه کار بلد گاییده بشه برگشتم پاهامو رو صندلی هفتی باز کردم یه تف انداخت رو کیرم و با دستاش شروع کرد برام مالیدن و کیرشو هل داد تو سوراخم پاهامو گذاشتم رو شونه هاش و از گاییده شدن زیر حسین لذت میبردم داشت ابم می اومد که دستش را از رو کیرم برداشتم و بلند شدم نشوندمش رو صندلی و از پشت نشستم رو کیرش و شروع کردم خودم بهش دادن این قدر رو کیرش پایین بالا کردم که از شدت تحریک پروستاتم آبم پاشید بیرون نشستم چند ثانیه رو کیرش تا حسابی حالم جا اومد خیلی وقت بود این جوری گاییده نشده بودم از پشت بغلم کرد و سینه همو میمالید و گردنمو لیس میزد حا لا نوبت اون بود که ارضا بشه پاشدم ایستادم دستامو گذاشتم رو صندلی و قنبل کردم براش ایستاد پشتم و با یه ضربه کیرشو هل داد تو سوراخم و شروع کرد به گاییدنم تا ابش پاشید تو سوراخم وای چه حس جذابی بود نشست رو صندلی بغلم کرد و لبامو خورد و گفت مرسی حال دادی
ادامه دارد …

نوشته: mt

دکمه بازگشت به بالا