گناه عشق 21

دو تایی شون کاملا بر هنه شده بودند . این اولین سکس نلی در طول زندگیش بود .  سرخی پوست سپید بدنشو می دید . ناصر اونو غرق در بوسه کرده بود ..   در این روز های اخیر بار ها و بار ها به این فکر کرده بود که چه طور میشه اون وقتایی که دو تایی شون مجرد بودند هرگز با دختر عمه اش سکس نداشته ولی حالا خیلی راحت دعوتشو قبول کرده . داره همسرشو که  شوهرشو از جونش بیشتر دوست داره فریب میده . نوشین دختری که در رفاه بزرگ شده ولی اینا دلیلی بر این نبوده که در عشق ثابت قدم  نباشه . اون بار ها به این فکر کرده بود که اگه نوشین همین رفتار رو با اون در پیش می گرفت اون چه عکس العملی نشون می داد . اما در این لحظات اون دیگه به چیزی فکر نمی کرد . جز بدن زیبا و ماهی گونه نلی . دختر خودشو بیشتر به ناصر می چسبوند . می خواست کاری کنه که قدرت اندیشه رو ازش بگیره . کاری که مرد فقط به هوسش فکر کنه . به لحظه های  انجمن کیر تو کس. دوست داشت به هر قیمتی که شده به رویاهاش جامه عمل بپوشونه . -ناصر زود باش کارو تموم کن . من می خوام فقط با دستای تو با بدن گرم تو یه خانوم بشم . -نلی تو خودت الان خانومی . یه خانوم خوب و مهربون و دوست داشتنی -اوهههههه تو اگه نگی کی بگه . لباشو باز کرد و با خماری چشاش  یه چشمکی بهم زد و گفت می خوام از اون مدل خانوما شم . -نلی چند بار بهت بگم که من وقتی که از این خونه میرم بیرون تو هنوز یک دختری . این پنبه رو از گوشت بیرون کن . -مگه تو احساس نداری ;/; مگه تو مرد نیستی ;/; اتفاقا هم احساس دارم . هم مرد هستم . چون مرد هستم نمی خوام در حق تونامردی کنم . چون با تمام وجودم دوستت دارم . این قدر بحث  این که من  با تو مثل یک زن سکس کنم رو به میون نکش . وجدانم اجازه نمید ه -تو اگه وجدان داشتی  با نوشین از دواج نمی کردی .. -اون وقت با یه بچه ای مثل تو که حرف حالیش نیست ازدواج می کردم ;/; حالا این قدر ناراحت نشو . ناصر بیشتر از این می ترسید که این مسئله لو بره . همه بفهمن و از طرفی این برای زمان از دواج نلی مشکل درست کنه . -نلی بهت قول میدم هر وقت که از دواج کردی و دیگه از راه اصولی خانوم شدی  بازم بهت سر بزنم و اون وقت باهات سکس کنم . -بزک نمیر بهار میاد کمبیزه با خیار میاد . یخ نکنی بی احساس . نلی می دونست که دیگه موقعیتی پیش نمیاد که ناصر باهاش از دواج کنه ولی این فکر که خودشو در اختیار اون بذاره و یک سکس کاملو باهاش داشته باشه دیوونه اش کرده بود . به هر قیمتی می خواست که این کار صورت بگیره . حتی اگه شده با یکی از دواج کنه . براش فرقی نمی کرد که همسرش کی باشه . این فکر اونو به هیجان آورده بود . عشق اونو گیجش کرده بود . نمی دونست چه تصمیمی بگیره -ناصر تو خودت قول دادی . خودت گفتی ..خودت خواستی که این جور شه . من اگه از دواج کردم اون وقت نیای نگی که من یک زن شوهر دارم و اگه بخوای باهام باشی نا مردی حساب می شه . ;/; -نه ! مرده و قولش .. -فدای مردونگی تو بشه دختر عمه .. حواس نوشین رفته بود پی این که حالا خواستگار از کجا پیدا کنه .  دو سه مورد در ذهنش نقش بست . ولی حالا وقت فکر کردن به این چیزا نبود . با این حال از این که دختریش توسط مرد دیگه ای گرفته شه چندشش می شد . نمی تونست خودشو در اختیار یکی دیگه بذاره . اون فقط ناصرو دوست داشت. من به خاطر اون هر کاری می کنم . ناصر تمام بدن نلی  از پیشونی تا نوک پاهاشو غرق بوسه کرده بود . یک بار دیگه به لباش رسید .  قبل از این که ناصراونو ببوسه دخترعمه یک بار دیگه به پسر دایی گفت که می تونه هر جور که دلش می خواد در اختیارش داشته باشه . و ناصر به همون روشی که با دوشیزه ها حال می کرد از نلی لذت برد . مرد خیلی راحت اونم سه بار در اون شب نلی رو ار ضاش کرد.   پاسی از نیمه های شب گذشته بود . هر دو داغ داغ بودند .  خیلی دلشون می خواست پنجره رو باز کنن اما هوا سردی خاصی داشت . -نلی -چیه -خیلی دوستت دارم -ناصر -چیه -من روی اون حرفی که زدی حساب باز کردم . من هرگز هیچ مردی رو نمی تونم جایگزین تو در قلبم کنم . به هیچ مرد دیگه ای نمی تونم بگم که عاشقتم . دوستت دارم . فقط تو ناصر تو رو که با تمام وجودم می پرستم . فقط تو . من بی تو می میرم . خودم می کشمت اگه به من دروغ گفته باشی و بعد از از دواجم نخوای باهام سکس کنی . -خیلی خشن و عصبی شدی . سابقه نداشت این جوری تهدیدم کنی .. -حالا جدی نگیر . می دونم که دلت نمیاد که دلمو بشکنی … ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا