گی های بعدی امید

لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…

چند سال قبل من بیكار بودم یكی از رفیقام بهم كسی رو معرفی كرد كه نقاشی ساختمان میكنه و كارش خوبه و درآمدشم بد نیست خلاصه منم چون از نقاشی خوشم میومد رفتم اون آقا كسی نبود جز حسن آقا یه مرد هیز حشری 52 ساله اوایل كه زیاد حرف نمیزدیم ولی بعد از یك مدت كم كم با هم جور شدیم و شوخی میكردیم خلاصه بگم كه بعد از یه مدت كار به شوخی دستی رسید و كار به انگشت كردن همدیگه رسید ولی به شوخی اینو بگم كه من قدم 178 و وزن 78 و پوست سفید و كون قلمبه ی قشنگ و چند وقتی بود كه سكس نداشتم و خیلی حشری بودم چون من فقط با پسر خالم سكس داشتم اونم رفته بود سربازی و منم تو كف بودم خلاصه میكن
م از اینكه با هام ور میرفت حال میكردم ولی از رو خجالت به روم نمی آوردم بعد از چند وقت تو یكی از كارایی كه داشتیم كارمون زود تموم شد و منتظر صاحب خونه بودیم تا بیاد و حساب كتاب كنیم بهش زنگ زدیم كه گفت 3 یا 4 ساعت دیگه میاد و ما هم تصمیم گرفتیم تا اون بیاد استراحت كنیم و من رفتم دراز كشیدم كه بخوابم یه 15 دقیقه ای گذشته بود و چشمام گرم شده بود كه صدای حسن آقا اومد من گفتم باز میخواد یه كاری بندازه روم خودمو زدم به خواب وقتی دید جواب نمیدم اومد بغلم دراز كشید و اروم اروم شرو كرد به ور رفتن با من دكمه های پیرهنمو گرفتو شرو كرد به ور رفتن با سینه هام (اینو بگم كه هركی به سینه هام دست بزنه میتونه به راحتی منو بكونه چون خیلی حساسه و نمیدونم مثل اینكه اون این موضوع رو فهمیده بود ) خلاصه كل دكمهامو باز كردو با سینه هام بازی میكرد منم داشتم حال میكردمو خودمو به خواب زده بودم تا اینكه اومد پایین و دكمه شلوارمو باز كرد و از رو شرت با كونم بازی كرد كه خیلی حال داد واقعا حرفه ای بود بعد از چند دقیقه شرتو داد پایین و شروع به نوازش كونم كرد و با اون یكی دستشم با سینه هام بازی میكرد وای نمیدونید چه حالی داشتم داشتم میموردم تو این حال بودم كه یهو انگشت كرد تو كونم كه یهو پریدمو گفتم اخخخخخخخخخخ خودشو كشید عقب منم بلند شدم دیدم ترسیده كه من چیزی بگم منم كه از خدام بود و فوق العاده حشری بودم دراز كشیدمو گفتم اشكالی نداره گفت یعنی ادامه بدم منم گفتم آره تا اینو گفتم با خوشحال اومد و شروع به خوردن سینم كرد من باورم نمیشد كه یه روزی كسی سینه هامو اینجوری بخوره كه بهم حال بدم رو فضا بودم همین جوری كه میخورد منم دستمو كردم تو شرتش و كیرشو گرفتم چون انقدر حشری بودم كه فقط دلم كیر میخواست یكم با كیرش ور رفتم كه گفت میخوری ؟ منم بلند شدم و شروع به خوردن كیرش كردم نمیدونم من حشری بودم یا كیر اون خوشمزه بود كه انقدر بهم حال میداد بعد از چند دقیقه گفت بكنم تو كه من گفتم شهوتم پرید ولی در وغ گفتم میخواستم دوباره سینمو بخوره كه خندید و اومد شروع كرد به لیس زدن سینه هاموای داشتم میموردم دوباره حشری حشری شدم بلند شد گفت حالا بكنم گفتم اره منو برگردوند و گیرشو تفی كرد و گذاشت دم سوراخم خیلی عجیب بود خیلی راحت رفت تو كونم و اصلا درد نداشتم و خیلی اروم شروع به عقب جلو كردن كرد خیلی اروم بود و با حوسله داشتم عشق میكردم و هی میگفتم تا ته بكن اونم شروع كرد به تند تند زدن و تا ته كردن هی میگفت انقدر بسه من میگفتم نه تا ته بكن بیشتر فشار بده اونم این كارو میكرد بعد منو برگردوندو پاهامو داد بالا و كیرو كرد تو كونم همینجور كه عقب جولو میكرد خم شد و همزمان با عقب جلو كردن سینه هامو لیس میزد كمی كه گذشت گفت داره میاد كجا بریزم گفتم هر جا كه میخوای یهو حس كردم كیرش گنده شدو كونم داغ شد كل ابشو ریخت تو كونم خیلی حال داد احساس خوبی داشتم بعد سریع شرو كرد برای من جق زدن كه آب منم زود اومد و همونجوری دراز كشیدیم بعد كه ازش پرسیدم میگفت من میدونستم از سینه حشری میشی و خوشت میاد ولی دنبال فرصت بودم كه امروز پیدا شد و بعد از اونم بارها و بارها با هم حال كردیم و هر دفعه بیشتر حال میكنم امیدوارم واستون جالب بوده باشه

همونطور که گفتم من با حسن آقا تا یه مدت سکس داشتم که بعد چند وقت اون نسبت به من سرد شده بود .
من واسه یه کار میرفتم سر یه ساختمون توی شهرک که یه کارگر به اسم مراد اونجا کار میکرد از روز اول با هم صمیمی شدیم و سر شوخی رو باز کردیم .
اون موقع تابستون بود منم میرفتم رو پشت بوم اون ساختمون آفتاب میگرفتم به مراد میگفتم که اونم بیاد ولی میگفت این کارا کسخل بازی و نمیومد .یه مدت که گذشت ، (من بدنم و تمیز کرده بودم و یه دونه مو هم تو تنم نبود بدنم هم رنگ گرفنه بود وقتی تو خونه لخت میشدم از اینکه تمام تنم به جز کون سفیدم رنگ داره حشری میشدم) بعد از آفتاب دوش گرفتم و اومدم لباس بپوشم که مراد اومد تا بدن منو دید یهو قفل کرد و گفت جون تو عین دختر میمونی یه تار مو تو بدنت نیست و چه سینه هایی داری و اومد منو انگشت کرد نوک سینمو بوسید منم که به سینه حساس !!! خیلی حال کردم ولی تابلو نکردم که شاخ نشه
از اون موقع به بعد همش دنبالم بود و تا خم میشدم هی می اومد به کونم دست میزد و از رو پیرهن با سینه هام ور میرفت منم هیچی نمیگفتم میزاشتم بیشتر بازی کنه ، از یه طرف دوست داشتم باهاش سکس کنم ولی میترسیدم یه وقت کسی بیاد و تا میدیدم دارم حشری میشم پسش میزدم. از اون موقع که بدنم و دیده بود شبا بهم اس ام اس میزد چیزای سکسی میداد تا اینکه یه شب حشری بودم و فیلم سکسی دیده یودم اومد تو انجمن کیر تو کس چند تا داستان سکسی خوندم حالم خیلی خراب شد . همون موقع مراد زنگ زد و من صدام از شهوت نازک بود گفتم عزیزم چطوری اونم گفت عزیزم تویی قوربونه اون کونت برم ( خیلی خوشم می اومد ابن جوری
میگفت تازه هنوز کونمو ندیده بود فقط منو با شرت دیده بود ) منم با عشوه گفتم خوبم عزیزم . بهم گفت یه چیزی بگم ؟ گفتم بگو گفت : من از اون روز بد جوری تو کف توام بدنت هم خوش رنگ هم زنونه من داغ بودم گفتم تو که بلد نیستی استفاده کنی ازش تا اینو گفتم گفت فردا میکنم و قطع کرد فرداش که رفتم سره کار تو کف بودم ببینم چی کار میکنه تا ظهر چیزی نشد ظهر که رفتم آفتاب گرفتم داشتم دوش گرفتم که اومد من شرت پام بود داشتم موهامو خشک میکردم که گفت دیشب حالم و خراب کردیا گفتم تو هم همینطور یهو شرو کرد به گیر دادن که بزار کونتو ببینم من گفتم نه گفت هر کاری بگی میکنم فقط بزار ببینم و هی اصرار و از من انکار تا راضی شدم اخه منم حشری بودم وایستاد عقب و من شورتمو دادم چایین تا بالای رونم تا کونم و دید گفت جوووووووووووون بدنت سیاه شده ولی کونت عین برف میمونههههههه
بعد گفت میشه دست بزنم که من هیچی نگفتم و یکم دست زد و من کشیدم بالا گفتم: گفتی هر کاری میکنی گفت : آره گفتم باید منو از دو طرف بدن ماساژ بدی گفت جون من از خدامه من خوابیدم و مراد شرو کرد به ماساژ دادن از بالا شرو کرد ماساژ دادن دستش یکم زبر بود ولی آروم ماساژ میداد از بالا تا پایین اومدو من دوست داشتم بکنتم ولی روم نمیشد خودم بگم که یهو مراد گفت امید من کونو خوب ماساژ میدم خیلی حال میده میخوای ؟
گفتم آره اومد شورتمو در بیاره نزاشتم گفت چی شد گفتم با شرتم چی کار داری گفت اینجوری حال نمیده و جونه تو کاری ندارم میخوام تو حال کنی و از این حرف ها که قبول کردم شرو کرد به ماساژ کون یه جوری ماساژ میداد که لپ کونم باز بشه و سوراخمو ببینه از صدای نفسش شهوت رو میشد فهمید ، داشتم حال میکردم ولی دوست داشتم بره سراغ سینه برگشتم گفتم حالا اینور ، گفت خوب بود ؟ یه لبخند زدم به معنای رضایت و شروع کرد از پایین اومد بالا تا رسید به سینم شروع کرد با نوک سینه ام بازی کردن خیلی داشت حال میداد یکم که اینکارو کرد یهو نوک سینه ام و بوس کرد و شرو کرد به لیسیدن دیگه طاقت نداشتم و سرش گرفتم فشار دادم به سینه هام اینم تا دید من حشری شدم سرعتش رو زیاد کرد من از لذت چشمام و بستم و نفهمیدم اون کی شورتشو در آورد و دستمو گذاشت رو کیرش منم از خدا خواسته با کیرش ور میرفتم بعد چند دقیقه گفت امید تو رو خدا میزاری بکنم گفتم نه گفت چرا گفتم میخوام بخورم میدی بهم کیرتو ؟ یهو شک شد که من رفتم شروع به خوردن کردم نمیدونید چه حالی میداد انگار از قحطی اومده بودم خیلی خوش مزه بود سیر نمیشدم از خوردن اولش ساکت بود ولی به از چند ثانیه شروع کرد به گفتن جون بخورش دوست داری کیرمو؟ و منو دوست داری ومنم هی تند تر میخوردم دیگه آماده دادن بود که دراز که دیدم گفتم بیا بکن کپ کرده بود گفت لاپایی ؟
گفتم مگه دوستم نداری ؟دوست نداری زنت بشم؟ گفت حون آره میخوام گفتم: پس بیا زنت و از کون بکن دلش کیر میخواد
سریع اومد بوسم کرد و کیرش رو سوراخم گذاشت تف زد و سرش و گذاشت تو کونم اولش درد داشت ولی بعدش آروم شد و شروع کرد به آروم تلنبه زدن تو کونم خیلی آروم این کارو میکرد تا قشنگ جا باز کنه یکم که گذشت اومد بغلم و منو کج کردو ، کرد تو کونم با دستشم هی سینمو فشار میداد و بازی میکرد باهاش منم اون دستی که روم بود و ناز میکردم و میگفتم سینه های زنتو دوست داری ؟؟؟ اونم قربون صدقه میرفت رو هوا بودم که باز پوزیشن و عوض کرد و اومد پام و داد بالا و کرد تو کونم و سینمو میخورد داشتم دیونه میشدم کم کم سرعتشو زیاد کرد و هی میگفت زن منی من فقط میکنمت ، این کون ماله منه ، میخوام جر
ت بدم و تو این حرفا بود که آبشو ریخت تو کونم انقدر سینه هامو خورد که منم بدونه ابنکه دست به کیرم بزنه آبم اومد تا چند دقیقه ساکت بودیم و بی حال بعد بلند شد گفت اگه میدونستم اهل خالی او روز اول میکردمت که منم گفتم دیر نشده از این به بعد بکن که از اون روز به بعد دو یا 3 روز یه بار بهش میدادم خیلی خوب منو میکرد و دوست داشتم هر روز بهش بدم
تا اینکه …

تا اینکه بعد چند وقت دوست داشتم یه چیز جدید رو امتحان کنم مراد خیلی خوب بهم حال میداد ولی دوست داشتم یه چیز بهتر یاشه تا یه روز بعد سکس با مراد لخت دراز کشیده بودیم پیش هم به مراد گفتم دوست دارم یکی دیگه هم یاشه که دوتایی منو بکنید انگار مراد منتظر بود گفت میخوای به یکی از رفیقام بگم بیاد که من اصلا خوشم نیومد گفتم نه نمیخوام غریبه باشه که موذب باشم که حسن آقا اومد تو مخم ولی چیزی به مراد نگفتم از اون روز رفتم تو فاز حسن آقا و سکس سه تایی چون جفتشونم منو کرده بودن اینجوری برام راحت تر بود بیشتر حال میکردم هی زنگ میزدم حسن آقا و حشریش میکردم اونم میگفت جا
نیست و نمیشه و از این حرفا که من به سرم زد بکشونمش سر ساختمون که مرادم باشه گفتم پس فردا بیا سر ساختمون مراد (راستی مراد و حسن آقا همو میشناسن منم از طریق حسن آقا با مراد آشنا شدم ) میخواد بره بیرون من اونجا تنهام میشه حال کرد اولش گفت نه و بعد که من هم کلید کردم و اونم حشری شد قبول کرد از اینور که حل شد فرادش که رفتم اونجا ظهرش مراد اومد پیشم ویکم با هام ور میرفت ولی نذاشتم بکنه چون میخواستم واسه فردا تو کف باشم که بیشتر بچسبه خلاصه با عشوه شروع کردم رفتم رو مخ مراد که من دوست دارم دوتایی منو بکنید و این حرفا که اون گفت تو من که گفتم رفیقم بیاد تو قبول نکردی من گفت من میخوام بگم یکی فردا بیاد اشکالی نداره ؟ تا اینو گفتم ناراحت شد گفت مگه تو تو این مدت با کس دیگه ای هم بودی که من توضیح دادم که قبل تو با اون بودم و الان میخوام جفتتون بکنیدم که آروم شد و گفت باشه حالا کی هست گفتم فردا میبینیش بعد بهش گفتم که اگه اون بفهمه تو هم هستی نمیاد وقتی اومد تو بیا با ما خدافظی کن که فکر کنه رفتی بعدش نیم ساعت بیا تو اتاق و فیلم بازی کن که از همه جا بی خبری و الکی شلوغش کن خلاصه قبول کرد تا فردا دل تو دلم نبود هی تو ذهنم تجسم دو تا کیرو میکردم تو دهنم و حال میکردم فردا قبل ظهر حسین آقا اومد تا مراد اونو دید تعحب کرد که حسن آقا ؟ که من اشاره کردم آره هیچی نگو ولی خیلی غافلگیر شد خلاصه با همون حالت تعجب اومد و خداحافظی کرد و رفت من سریع حسن آقا رو یپبردم تو آتاقو سریع حلوش لخت شدم میگفت جون چه تمیز کردی پدر سگ یه مو هم نذاشتی چیه کیر میخوای تو کفیا که گفتم آره دلم کیرتو میخاد بدنمم واسه تو تمیز کردم که بهش گفتم تو هم لخت شو دیگه اونم پیرهن و شلوارشو در آورد و اومد نشست بغلم من دراز کشیدم کنارش تا باهام ور بره کمک شروع کرد با سینه هام بازی کردن من داشتم حشری میشدم و حال میکردم بهد چند دقیقه اومد شرو کرد با زبونش سینمو لیس زدن که منم دستم و کردم تو شرتش و کیرش و گرفتم تو همین حال
بودی که یهو مراد در و باز کرد و خودش زد به تعحب که مثلا خبر نداره حسن آقا کپ کرده بود هیچی نمیگفت تا اومد جلو گفت منم بازی والا آبروتونو میبرم که من سیع گفتم نه یعنی چی گفت باید به منم بدی که من مخالفت کردم حسن آقا ساکت بود هیجی نمیگفت که مراد مثلا اومد بره حسن آقا گفت یه دقیقه وایسا بیرون من باهاش حرف میزنم که گفت امید جون بزار بیاد اگه به کسی بگه آبرومون میره بدبخت میشیم ها من گفتم یعنی تو راضی هستی یکی دیگه منو بکنه ؟ مه گفت واسه منم سخت ولی مسئله آبرو در میونه یکم مکث کردم گفتم اون بیاد تو چی کار میکنی گفت میرم بیرون من گفتم نه تو باید باشی که یه وقت بلایی سرم نیاره و تو هم منو بکنی که اونم مثل تو کار کنه یهو جرم نده خلاصه قبول کرد و مراد اومد تو سریع لخت شد و جوری که مثلا اولین باری مه بدنمو میبینه هی میگفت حسن آقا چه کونیه این چه سینه هایی داره میخوام بخورمشون که حسن آقا گفت آره خورنی سفره پهن شما بفرما با هم میخوریم که یهو خم شد و شروع کرد ب خوردن سینه ام مرادم تا دید حسن آقا راه افتاد پرید و اومد سراغ اون یکی سینه باورم نمیشد دو نفر هم زمان با هم سینه مو میخوردن از شهوت چشمام باز نمیشد سریع کیراشونو گرفتم و بی اختبیار میگفتم جون چه کیرایی دارین شما شوهرامید کیراتونو میخوام حسن آقا بلند شد منو سگی کرد و اومد جلوم کیرشو آورد جلو مراد هم رفت پشتم کونم انقدر تمیز بود که مراد شروع کرد به خوردن و لیس زدنش وای داشتم میمردم منم کیر حسن آقا رو تا ته میکردم تو دهنم بعد چند دقیقه مراد گفت بیا کیرم و بخور که حسن آقا کیرشو از دهنم درآورد و رفت پشتم سریع تف و انداخت و سر کیرشو جا کرد و شروع کرد نمیدونید تا تو دادنم همچین حال نداشتم یه کیر تو کونم کیر مرادم تو دهنم خیلی خوب بود هی جاشونو عوض میکردن و میکردنم تو حالتهای مختلف همینور که مراد منو میکرد حسین آقا تو دهنم میذاشت اونا هم خیلی حشری بودن که حسین آقا گفت داره میاد میخوریش ؟ تا حالا این کارو نکرده بودم ولی
انقدر بالا بودم که گفتم آره و همشو ریخت تو دهنم و منم همشو خوردم یکم شور بود ولی تو اون موقع حال داد و خوشم اومد که یهو مرادم از کونم در آورد و آور گفت ماله منم بخور کرد تو دهنم ماله مراد خیلی بیشتر بود اونم خوردم و که یهو مراد منو برگردوند و برام جق زد تا آب منم اومد . نیم ساعتی لخت ولو بودیم که مراد گفت حال داد ؟ که من با بی حال گفتم عالی بود و مراد گفت آره خوب بود که حسن آقا پرید وسط و گفت منم خیلی جشری بودم و حال کردم وقتی دیدیم حسن آقا پایست بهش قضیه رو گفتیمو اول شاکی شد بعد گفت از این به بعد اینجوری حال کنیم بعد اون دو بار دیگه اونجوری سکس داشتیم تا این که کارم اونجا تموم شد و الان یه ماه نه مراد و دیدم نه حسین آقا رو حسابی تو کفم و دوستداره کیر
اگر داستانم بد بود ببخشید

نوشته: omidgaybaz2

دکمه بازگشت به بالا