یادگارگذشته ها 6

پیام احساس می کرد اون چیزی رو که حقش بوده داره لمس می کنه ..  سر انجام به آرزوش رسیده بود .. کیرشو از مرز کس پریسا رد کرده بود .. ولی این نهایت خواسته هاش نبود . اون می خواست عمری رو در کنار محبوبه اش زندگی کنه .  پیام به خودش می گفت که باید فکر کنم این یعنی تمام زندگی من .. اوج تمام خاطرات شیرینم . و پریسا با تمام وجودش می خواست که با کیر عشقش ار گاسم شه ..  دوست داشت آبشو توی تنش حس کنه .. آرزویی که  تا حالا بهش نرسیده بود .. وقتی که پیامو دید با این که ته دلش تشنه اون بود ولی می ترسید ..  برای ترسیدن دهها دلیل داشت .. اما حالا که خودشو غرق گناه کرده بود حس می کرد که می تونه تا حدودی خودشو از این بحران نجات بده .. اون طلسمو شکسته بود و دیگه این حسرت به دلش نمی نشست که چرا هرگز به این خواسته اش نرسیده .. لباشون از هم جدا شد .. بازم به هم نگاه می کردن ..  و پیام با لذت کیرشو توی کس پریسا حرکت می داد .. دستاشو رو سینه های زن قرار داده و باهاش بازی می کرد . لحظات شیرینی بود که هر دوشون از دنیای حسرت و اگر ها فاصله گرفته بودن .. حالا به خوبی حس می کردن که چرا میگن جدایی انداختن بین عشاق جزو بزرگترین گناهانه .. پیام حس می کرد که باید در همین یک بار فرصتی هم که پریسا بهش داده نهایت لذتو ببره و به عشقش لذت بده .. با آبی که توی دهن پریسا ریخته بود به خوبی می تونست واسه جلو گیری مقاومت داشته باشه . مرد با خود زمزمه می کرد هوس با عشق .. لذت عشق و هوس .. و زن چشاشو دیگه بسته بود .. دستشو بالای کسش قرار داده اونو می مالوند .. حالت چشای پریسا و حرکاتش نشون می داد که در حال ارضا شدنه ..
-پیام ! حالا ازت می خوام آب تنت رو بریزی توی تن من .. تا احساس آرامش کنم . تا حس کنم که سبز شدم ..
 پیام  دستاشو دور کمر پریسا حلقه زد .. دیگه حرکتی نکرد .. کیرش در حالت ثابت با جهش های پر التهابش آبشو به کس پریسا فرستاد .. زن حس می کرد که به اندازه سالها جدایی تشنه شه .. و هر جهش کیر پیام به اندازه سالی به اون آرامش می داد .. هر دو شون احساس سبکی می کردند .. پیام بازم پریسا رو بوسید .. زن یه پهلو کرد .. تا کونشو به عشقش نشون بده .. خیلی دلش می خواست به عشقش بگه که به یاد گذشته ها و به احترام اون هر گزسوراخ کونشو در اختیار شوهرش نذاشته و اونم باهاش راه اومده . دوست داشت به یاد آن روز ها طلسم چند ساله رو بشکنه . نمی دونست چه جوری به پیام بگه که این سوراخ  تا حالا مخصوص کیر اون بوده ..
 -پیام دوست داری مث اون وقتا کونمو بکنی ; این که خیلی دلش می خواد .. و پیام به این فکر می کرد که مسعود چند بار می تونسته این کونو کرده باشه ; بازم به خودش نهیب زد که حالا دیگه وقت این حسادتها نیست .
پریسا : همیشه منتظر توبوده .. در تمام عمرش بهت وفادار مونده.. دیگه چی بگم چه جوری بگم پیام که منظورمو برسونم .. 
پیام متوجه شده بود که پریسا چی میگه ..داره در مورد سوراخ کونش حرف می زنه .
 -پس تو هنوز دوستم داری ; پس خاطره هامون برات مهمن ;
-آره دوستت دارم .. دوستت دارم دوستت دارم ..
 پریسا دستشو به کسش رسوند و با آب کس و کیر سوراخ کونشو خیس و چرب کرد .. می دونست که پس از سالها خیلی سخته کون دادن .. ولی  اون لحظه حس کرد که عشق , اونوطوری به هیجان آورده که حاضره کیر پیام شمشیری بشه و بره توی کونش ..
-پریسا دردت میاد ;
-نه عزیزم .. عشق من ..
 پیام همون حسو داشت .. کون پریسا گنده تر شده بود ولی سوراخش همون بود .. همون استیل و همون چین های تازه رو داشت .. همون شکوه و ابهتو ..
 -اوخخخخخخ پریسا یادم رفت ماچش کنم ..
-باشه بعدا .. حالا که کله کیرت رو کردی توی کونم و دارم بهش عادت می کنم .. بذار بعدا .. بعدا .. آخخخخخخخ کونم .. بذار فرو کن توی کونم .. اون وقتا بیشتر از این فرو می کردی ..مال خودته ..مال تو عشق من .. دوستت دارم .. دوستت دارم .. دوستت دارم
-دیوونتم پریسا .. فدات میشم .. جووووووووون جووووووووون .آخخخخخخخخخ نههههههههه … عشق منی ..
 -همین پیام ;
-عشق من پنج شیش ساتت رفته دیگه بسه
-حرکتش بده .. می خوام درد بکشم .. می خوام درد سکسو با شیرینی عشق شیرینش کنم .. و پیام دوست نداشت که اون ثانیه ها به انتها برسه .. چند بار کیرشو توی کون عشقش حرکت داد . با این که حس می کرد آب کمی واسش مونده ولی دوست داشت توی کونش هم خالی کنه ….. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا