یلدا دوست مامانم
لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…
میخواستم یکی دیگه از داستان های سکسمو با یکی دیگه از دوستای مامانم برای شما تعریف کنم
اینبار میخوام استان سکسم با یلدا رو براتون تعریف کنم
فک کنم بشناسیدش تو داستان قبلی گفتمش ( اگه خونده باشیدش که فک نمیکنم )
بیخیل
.
.
بریم سراغ داستان
از داستان سکس من با مارال خیلی وقت بود که میگذشت تقریبا 3 ماه که ما بازم با هم دیگه سکس داشتیم که بعدا براتون میگم فعلا نوبت اینه
با دوستم رفتیم خونه یلدا (حتما میپرسید چرا ؟ ما چند وقت خونمون را داده بودیم دست ساخت واسه همین منم بعد دانشگاه به جای اینکه برم پیش مادرم میرفتم پیش یلدا منتظر مادرم میشدم تا بیاد)
روزقبل دوست من بهم گفت چند فیلم سوپر بهم بده منم آماده کرده بدم تا بهش بدم واسه همین اومده بود تا بگیره
سی دی هارو بهش دادم و برگشتم تو که دیدم یلدا پشت در وایستاده بود ازم پرسید :((اون سی دی ها چی بودن ؟ ))
منم گفتم :(( هیچی چند تا فیلم بودن ؟ ))
شب شد همه رفتیم تو اتاق خوابیدیم
ساعت 12 پاشدم که برم دست شویی تو راهرو بودم که دیدم نور کامپیوتر یلدا روشنه
کنجکاو شدم ببینم چی داره میبینه از تراس آشپزخونه رفتم تو تراس اتاق از گوشه در نگاه کردم دیدم یلدا داره فیلم سوپر میبینه یهو از رو صندلیش پاشد و رفت خوابید رو تخت و شروع کرد به ور رفتن با خودش
من یه لحظه تعجب کردم ولی وقتی یلدا رو لخت دیدم حشرم زد بالا
همونجا شروع کردم به جق زدن که خیلی سریع آبم اومد
صبح به دوستام که باباش هم تو داروخانه کار میکرد گفتم :(( یه دونه تاخیری قوی بیا ر ))
گفت :(( باشه ))
اورد و تو دانشگاه بهم داد
منم سر کلاس همش تو فکر کردن یلدا افتادم و تا آخر کلاس واسش نقشه کشیدم رفتم خونش و لباسامو در اوردم ، بهش گفتم :(( خاله میتونم از کامپیوترت استفاده کنم ؟ ))
گفت :(( واسه چی ؟ ))
گفتم :(( یه تحقیق دارم میخوام انجامش بدم ))
گفت :(( برو ))
منم رفتم و یکی از فیلم سوپر هامو براش بردم و سریع ریختم واسش و آیکونشو گذاشتم رو دسکتاپ که جلو دید باشه
به مامانم اس دادم مامان برو لپ تاب رو از پیش بابام بیار لازمش دارم
بعد از ناهار خالم و مامانم تو حال خوابیدن منم از موقیعت استافده کردم و رفتم و وبکم خودم رو تو اتاق یلدا نصب کردم یکی از خوبی های وبکمم اینه که تو شب هم میتونه فیلم برداری کنه
نصب کردم و رفتم پای لپ تابم نشستم تا همه بخوابن
از تو لپ تاب یلدا رو دیدم ، اون شب یلدا چراغشو خاموش نکرد انگار میخواست از خودش فیلم بگیره
دوربینشو در اورد و رو میز کامپیوترش گذاشت ، فیلمو گذاشت ، دوربینشو روشن کرد و رفت رو تخت و از خودش فیلم گرفت
منم تا اخر فیلم رو دیدم ( تا ساعت 3 تقریبا ) و جای دوربین رو یاد گرفتم
صبح که همه خواب بودن پاشدم دوربین رو برداشتم و فیلمشو کپی کردم تو کامپیتورم بردم گذاشتم سر جاش
نزدیکای ناهار بود که به مامانم زنگ زدن گفتن بیا مدرسه کارت داریم ( آخه سرویس مدرسست ) ، هیچی دیگه بیچاره بدون ناهار خوردن پاشد رفت
من و یلدا ناهار رو خوردیم و اون گرفت خوابید منم دوباره پاشدم یه فیلم دیگه ریختم و لی اینبار یلدا مچم رو گرفت و اومد تو اتاق
گفت :(( داری با کامپیوتر چیکار میکنی ؟ )) منم گفتم :(( هیچی باور کن )) در و رو قفل کرد و اومد نشست رو صندلی و فیلم رو دید
اومد به من گفت :(( پس اون روز اون فیلما که به دوستت دادی فیلم سوپر بود ؟ ))
منم با خجالت گفتم :(( آره فیلم سوپر بود ))
.
.
اومد صورتمو گرفت بالا گفت :(( این که خجالت نداره حتما خواستی به خالت حال بدی ))
منم که از این حرفش تعجب کرده بودم یهو یه لبخند معنی دار زدم
یهو گفتش :(( این همه تو به خالت حال دادی حالا میخوام من به تو حال بدم ))
تو حس بودم که یهو لباش رو لبام حس کردم ، منم کم نیاوردم بدتر لباش رو میمکیدم و گاز میزدم
چند دقیقه داشتیم از هم لب میگرفتیم که من دستمو گذاشتم رو سینش و مالوندمش آخه ین یکی از آرزو هام بود بردمش رو تخت و سوتینشو باز کردم سینه هاشو کردم تو دهنم ( ای کاش دو تا دهن داشتن )
همینطور که داشتم سینه هاشو میخوردم اونم دست گذاشت رو کیرم و مالوندش
تقریبا یه ربع داشتم سینه هاش رو میخوردم که خودش گفت :(( سکس فقط خوردن سینه نیس ))
منم گفتم :(( باشه )) رفتم پایین تر و شلوارشو دراوردم و شروع کردم به خوردن کسش
نمیدونید چه کس تمیز وخوشمزه ای داشت
بعد از چند دقیقه کیر راست شدم آروم آروم گذاشتم تو کس خوشگلش
یهو یه آه از اعماق وجودش کشید که باعث شد من حشرم بزنه بالا
یادم افتاد که تاخیری رو نزدم ، برگشتم تو اتاقم و از تو کیفم هدیه ی رفیقمو در اوردم
و تا تونستم از استفاده کردم ، برگشتم تو اتاق دیدم یلدا انگشتش رو گذاشته تو کسش و داره فشار میده و هی آه آه میکنه
پیردم رو تخت و سریع برگردوندم توش و خیلی سریع تلمبه زدم یه چند دقیقه این کارو کردم و برگردوندمش آخه از خدام بود بزارم تو کون خوشگلش
آروم اروم کیر خودم رو تو کونش جا کردم ، اول آروم آروم عقب جلو میکردم ولی بعد سریع شد که منجر به جیغ بنفش شد چند بار سریع و قوی تلمبه زدم که احساس کردم آبم داره میاد
گفتم :(( گفتم خاله چیکارش کنم ؟ ))
گفت :(( چیو ؟ ))
گفتم :(( آبمو ))
گفت :(( هر کاری دوست داری کن ))
منم تا آخرین قطره آبمو تو کونش خالی کردم همین که خالی کردم یلدا گفت :(( سوختم ، آبت خیلی داغ بود ))
افتادم روش و تا چند دقیقه سینه هاش رو خوردم
یلدا خوابش برد منم پاشدم رفتم حموم و خودم رو شستم اومدم بیرون دیدم یلدا بیدار شده نشستیم تو حال و منتظر مامانم شدیم
البته وقتی تو حال بودیم سینه هاش باز هم اومد تو سینه هام
وای که چه حالی میداد
.
.
امیدوارم لذت برده باشید
پایان
نوشته: AHMADREZA