یکدانه ای برای همه 9
–
سحر خیلی تنگه -بابا حال می کنی ;/; نترس بابا جونم به من که داره مزه میده . با اون کیر کلفتی که داشت جای ترس هم داشت ولی من می خواستم زودتر این سد رو بشکنم . به درک زن عمو جونم هست و ردیفم می کنه غصه اونو نداشتم . ولی بابایی اون حرفو بهم زد دلم شکست . من فقط می خواستم خودمو در اختیار اون قرار بدم . من به اون وفا دارم . اگرم از دواج نکنم تنها مردی که حق دست زدن به من و سکس و عشقبازی کردن با منو داره پدر جونمه . اون وقت اون حرفو بهم زد . کمی حواسمو به این ور و اون ور پرت می کردم تا اون راحت بتونه کارشو انجام بده . یه لحظه به خودم اومدم که دیدم بابام صدام می زنه . -عزیزم چیزیت نشده ;/; حالت خوبه ;/; روبراهی ;/; -بابا مگه چه خبره .. اوووووووخخخخخخ عجب حسی گرفته بودم . نصف کیر رفته بود توی کسم . فکر کنم با اون حس و تمرکزی که گرفته بودم اگه بابام صدام نمی زد تمام کیر وارد کسم می شد تازه اون وقت می خواستم متوجه شم . -بابا جونم اگه می خوای بازم فشارش بگیر . بازم بهش فشار بیار . دوستت دارم دوستت دارم .. -عزیزم همین قدر فکر کنم کارتو ساخته . دیگه باید زن شده باشی .. -اگه این طوره پس باید بگم که حس خوبی دارم . پدر که داشت کیرشو می کشید بیرون یه هوس عجیبی رو توی تمام تنم حس می کردم . پوست تمام بدنم کشیده شد . زیر پوست یه لذت و هیجانی در حال حرکت بود که انگاری بیشتر از لز بهم چسبید . شایدم از اونجایی که برام تازگی و تنوع داشت این حس در من به وجود اومده بود . بابا کیرشو جلوی صورتم گرفت تا نصفه ها پر خون بود . جریان خفیف خونو روی پاهام حس می کردم که یه چند قطره ای رو چمن ریخت و شاید بقیه اش در حاشیه پاهام لخته می شد . .. -سحر وقتی که می خندی اون دندونای سفید و خوشگلت تو رو خوشگل تر و خواستنی تر می کنه . امید وارم همبشه این جور بخندی و خوشحال باشی .. -بابا اگه بدونی چه حس خوبی دارم . انگاری دنیا مال منه . -معلومه الان خیلی خوشحال تر از وقتی هستی که در کنکور قبول شدی . -بابا دوستت دارم عاشقتم . نشون دادی که عاشقمی . دخترتو دوست داری .منو می خوای و فقط مال منی . به گلها و گیاهان نگاه می کردم تا بابا خودشو رو من حرکت بده و بالا و پایین کنه .. -اووووووففففففف بابا جونم خیلی داری حال میدی . -لذت می برم سحر یکی یدونه من کیف می کنه .-اونم با کیر بابا جونش . قربونش میشم بابا جون . یادت باشه یه ساک مشتی بزنم و از کیرت تشکر کنم . آخه اون بوده که منو درست کرده . اون سرور منه . تاج سر منه . گل سر منه .. -دیگه چی گیره سرت نیست ;/; -اوههههه بابا چقدر بامزه شدی -کس تو و شادی تو منو خوشحال و با مزه کرده . وقتی یه دختر با مزه دارم چرا بامزه نباشم .. -بابا زبونتو در آر بینم . زبونشو گرفته و توی دهنم می گردوندمش . -اووووووووفففففف بابا تند تر میون این گل و گیاه و چمن و سبزه چقدر حال میده . خیلی کیف داره . دوستت دارم بابا جونم .. دستامو رو چمنهای دور و برم قرار داده و اونا رو با فشار از ریشه در می آوردم . -اوخ بابا سالار من دیگه دارم از خوشی می میرم . با با منو بزن گازم بگیر کبودم کن . از این بالا بندازم پایین ولی پدر گوش نمی داد که من چی میگم شایدم گوش می داد ولی جوابمو نمی داد . فقط به اون کاری که داشت می کرد توجه داشت .. -بابا اومد .. آب کسم اومد . ارضا شدم پدر جونم . خوشم اومد .. کبوتران سپید بالای سرم یه چرخی زدند و رفتند انگاری به اونا هم یه آرامشی دست داده بود .. -آهای پرنده های خوشبختی کجا رفتین هنوز تموم نشده هنوز بابایی باهام کار داره .. کیر بابا هنوز توی کس من قرار داشت . انگاری رفته بود به یه عالم دیگه حس کردم که آب کیرش داره توی کس من خالی میشه . -وااااااییییییی سحر من چم شده من چم شده -نترس پدر جون زن عمو دکترهست . خودتو سبک کن . ریلکس باش .. همین کارو هم کرد . میگن مردا برای ریلکس بودن فقط به اندازه ثانیه ای وقت دارن .. یعنی اگه یه لحظه جلو گیری کنند دوباره بخوان بر گردن جلو و با تمام وجودشون آبشونو خالی کنن یه مقدار از این آب اون داخل پشت کمر و توی بدنشون گیر می کنه وکمتر خالی می کنن . واسه همینه که میگن باید خیلی راحت لوله کیرتو مثل یه شیر آبی که سرشو باز می کنی ول بدی بره . با با هم همین کارو باهام کرد . چقدر همه چی قشنگ بود . همه جا زیبا بود . زندگی زیبا بود . چهره بابا زیبا بود . حتی دیگه مامانو هم زشت نمی دیدم . شاید اگه زیر کیر داداشا رفتن مامان رو نمی دیدم به خودم این جراتو نمی دادم که زیر کیر بابایی قرار بگیرم . پس هیچ کاری بی حکمت نیست . . کبوتران سپید بازم اومدن با لا سرم می خواستند یه شاد باش دیگه هم بگن . انگار تا موقعی که ما اینجا بودیم اونا هم رو سر ما در حال گشتن بودند …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی