یک زن کوردی بستون (۱)

اسمم فرشیده خاطره واقعی که میخوام تعریف کنم بی کم و کاست هست البته باورش با خواننده محترم
ما خانواده چهار نفره هستیم من و خانمم نیر و دوتا پسرم که بیشتر اوقات بیرون یا ورزش هستن خانمم دبیر هست و من کارگر کارخانه شیفت کاری ما مخالف همه یعنی بیشتر تو خونه بمدت ۷ ساعت تنها هستیم
مهر ماه بود طبقه پایین خونه رو واسه اجاره به بنگاه گذاشتم خیلی وسواس داشتم که به خانواده کم جمعیت بدم . دو روز نگذشته بود بنگاهی زنگ زد و گفت یک زن و شوهر رو میارم منزل رو ببینند
خلاصه من در رو باز کردم زن و شوهر نگاه کردن و با من من پسندیدن خانمه خیلی سخت گیری می کرد همه لامپ ها و شیرآلات رو بررسی کردن که قرار شد من یه شیر برای ظرف شویی بخرم و درب دستشویی رو عوض کنم دوش رو عوض کنم و دوتا دستگیره و در باز کن آیفون بیرونی رو تعمیر کنم . مستاجر قبلی ترر زده بود تو خونه و من کلی هزینه کردم
خلاصه مستاجر که اسمش آقا لقمان بود به همراه خانمش از منزل خارج شدن و من تعداد نفرات خانواده رو پرسیدم که آقا لقمان گفت ۵ نفریم
من قبول نمیکردم که با توافق بنگاه ۳۵۰۰ با رهن ۷۰ کرایه دادم.
از اشتباه من قبل از تسویه رهن و اجاره من کلید ها رو دادم و سفارشها توافق شده رو انجام دادم . از بخت بدم این یارو بد حساب بود و هر ده روز به ده روز رهن رو واریز می کرد که دو ماه کشید رهن کامل بگیرم
یه ماه گذشت هر شب سر و صدای مستاجر جدید بیشتر می شد و خواب برای ما کابوس شده بود . خانمم دائما اعتراض می کرد حتی دو سه بار با هم در مورد مستاجر جدید مشاجره کردیم
یه روز داشتم ماشین رو می شستم که خانم لقمان اومد و گفت لوله ظرفشویی پر شده بی زحمت لوله باز کن بیارید
رفتم که به وضعیت نگاه کنم اولین چیزی که دیدم ۶ تا بچه قد و نیم قد بود سر و کله هم می پریدن و یه خانم جوانتر نسبت به خانم قبلی پیش بچه نشسته بود تا وارد شدم با ادب خاصی سلام علیک کرد فهمیدم که این خانمه احتمالا مهمون باشه خلاصه لوله باز کن آوردم و لوله رو باز کردم و رفتم سر وقت کارم.
یه هفته بعد دوباره زنگ خونه به صدا در اومد رفتم بیرون اون خانم با ادب و خونگرمی سلام کرد و گفت شیر ظرفشویی خراب شده آب میده
دویدم پایین دیدم بله مغزی شیر در اومده و داره آب می‌ره سریع کنتور رو بستم و رفتم از ابزار آلات یه مغزی گرفتم و آوردم جا انداختم .
موقع برگشتن خانم که منو صدا کرده بود بدرقه میکرد .بهش گفتم ببخشید شما مهمان آقا لقمان هستید؟
گفت خیر من زن دومش هستم . گفتم وا چرا به من نگفتن راستی چند نفرید . گفت: ۹ نفریم ۶ تا بچه دوتا ما خانمها و آقا لقمان
گفتم : راستی اسم شما چیه شما نسبت به هوو تون خیلی مودب هستید
گفت: اسمم حلیمه هست نظر لطفتونه عایشه خانم هم زن خوبیه فقط یه کم بد خلقه بخاطر بچه ها اینطوریه
از در حیاط خارج شدم البته یادم رفت بگم خونه ما دو نبش هست ورودی پایین از سمت خیابان و ورودی ما از سمت کوچه هست.
وقتی خداحافظی کردیم با یه لبخند و ملوسانه تحویل داد. اولش فکرم سمت حلیمه رفت و بعد به خودم اومدم خونم به جوش اومد . ماشین رو سوار شدن رفتم سمت بنگاهی ،باهاش کلی دعوا کردم که چرا این تعداد آدم آوردی از من قایم کردی ؟
اون روز حسابی برزخی بودم و سر و صدای بچه های پایین هم یه مزید بر علت هم شده بود غرغر زدن زنم هم جای خودش.
دو ماه گذشت و من حلیمه رو بیشتر جلو در می دیدم نمیدونم چرا ولی بنظرم خونه براشون تنگ بود هر سه ساعت می اومد جلو در و برمیگشت خونه.
تا منو جلو در دید اومد جلو و گفت: سلام آقا فرشید شرمنده خجالت میکشم بگم ولی شیر ظرفشویی دوباره آب چکه می کنه
از یه طرف اعصابم داغون شد و از یه طرف نگاه شیطنت آمیز حلیمه همراه با طنازی آب روی خشمم می ریخت به خودم نفرین میکردم دو ماه بود اجاره نداده بودن و همش من شیر آلات و دوش عوض می کردم
رفتم خونه مستاجر با آچار فرانسه و پیچ گوشتی مشغول باز کردن شدم
حلیمه درست روبروی من تنها روی یه صندلی نشسته بود و زن اول عایشه و بچه ها تو اتاق بودن . سنگینی نگاه حلیمه رو حس میکردم یه نگاه به طرفش کردم و یه لبخند بهش زدم . اونم جواب داد و بلند شد یه چایی ریخت و روی سینک گذاشت جایی که من ایستاده بودم و محلی که چایی گذاشت خیلی تنگ بود وقتی می خواست دور بزنه کون نرمش خیلی قشنگ به زیر شکمم و کیرم کشیده شد. لعنتی خیلی قلمبه و نرم بود یه ببخشید گفت رفت سر جاش نشست .
کیرم شروع کرد به بلند شدن با خودم گفتم اینم وقت پیدا کرد ولی دست خودم نبود از شلوار زده بود بیرون و یه خیمه روی شلوارم زد
حلیمه با شیطنت یه نگاه به طرف کیرم کرد و رفت تو پذیرایی نشست از اونجا هم تو دیدم بود و فقط به هم نگاه میکردیم و لبخند میزنیم
من یه چشمک بهش زدم خندید و به سمت راستش نگاه کرد.
یهو آقا لقمان وارد شد من سریع به طرف سینک خم شدم و مشغول آچار کشی شیر شدم . آقا لقمان یه سلام و علیک محکمی گفت و بطرف خانمش رفت با هم صحبت کردن که من نفهمیدن چی گفتن
من خداحافظی کردم و هنگام بیرون رفتن به لقمان گفتم اجاره دو ماه چی شد؟ گفت الان میرم بزنم
همش این حرف رو تحویل می داد دو ماه بود الان میزنم الان میزنم.
دو هفته گذشت نگاه‌های من حلیمه معنای دیگه ای پیدا کرده بود هرکس ما رو میدید حتما دو ریالیش می افتاد . نگاه‌های عاشقانه همراه با شهوت
اس ام اس قبض آب اومد چشمام باورش نمی شد لعنتی دو پانصد میلیون . چه خبر بابا ؟ تا حالا با مستاجر های قبلی بیشتر از ۲۰۰ هزار نمی اومد ناخواسته رفتم جلو در مستاجر در رو محکم زدم تا می خواست در باز کنه تصمیم داشتم داد بزنم که باز حلیمه اومد جلو و گفت سلام آقا فرشید چیزی شده؟
موضوع قبض آب رو گفتم و با عصبانیت رفتم وقتی می خواستم بطرف کوچه بپیچم دیدم حلیمه با دست تکان دادن خداحافظی کرد.
رفتم خونه طبق معمول غر زدن های خانمم شروع شد حقم داشت ما یه ریال اجاره نگرفته بودیم تو دو ماه ۱۰ میلیون خرج طبقه پایین شده بود.
زنگ زدم لقمان و عذرش رو خواستم گفتم تا ماه آینده خالی کنند اونم گفت باشه جای ما هم تنگه.
سبد لباسها جلو ماشین لباسشویی رو برداشتم رفتم بالکن که به طرف حیاط خلوتی طبقه پایین بود داشتم لباسها رو روی طناب پهن می کردم دیدم پایین حلیمه هم لباسها رو پهن می کنه و به طرف بالا که من باشم نگاه می کرد لبخند می زد. از حرصم به طرفش یه بوس فرستادم خواستم ناراحت بشه و بره با تعجب دیدم اونم لباشو غنچه کرد به طرف من بوس فرستاد باورم نمی شد چپ راست رو نگاه کردم ببینم کسی نیست این دفعه با چهار انگشت به طرفش بوس فرستادم دیدم اونم اینکار رو کرد
تو کونم عروسی بود مخشو زده بودم فقط یه مرحله تا عملیات فاصله بود
از قصد وقتی بطرف سبد لباسها خم میشد کونش رو به طرفم می کرد و کمرش رو گود می داد تا گردی کونش بیشتر به چشم بیاد یا وقتی بر می گشت چاک سینه های ۸۵ ش رو بهم نشون میداد منم نیمرخ می ایستادم تا کیرم رو که پیژامه رو جر میداد بهش نشون میدادم
یه کم با هم نگاهی حال کردیم و هرکی رفت تو
تا وارد شدم خانمم گفت اون چه وضعیه منم گفتم این هواتو کرده واسه همین شب به یاد حلیمه یه سکس توپ با خانمم کردم هر قدر می خواستم از فکرش بیرون بیام نمی شد لعنتی حسابی هیپنوتیزمم کرده بود.
فرداش تصمیم گرفتم دیگه دل رو بزنم دریا و حلیمه رو وقتی خانمم نیر به مدرسه می‌ره بیارم خونه.افکار شیطانی از سرم نمی رفت
موبایلم زنگ زد برداشتم و جواب دادم حلیمه بود گفت: سلام آقا فرشید آیفون خونه خراب شده میشه بیایید درستش کنید مرسی
گفتم الان میام . وسایل رو برداشتم رفتم دم در طبقه پایین در زدم حلیمه اومد یه لباس حریر قرمز زر دوزی بلند پوشیده بود آرایش غلیظی کرده بود عجب تیکه ای شده بود تا نگاهم به صورتش افتاد تو چشم و لبش بالا پایین می رفت خیلی زود هیزی منو متوجه شد . بفرمایید گفت و من با اجازه وارد شدم مادر و سه تا بچس تو خونه بودن . البته خودش گفت مثل اینکه عایشه هووی حلیمه با بچه های خودش به پارک رفته بودن
از حلیمه پرسیدم از شوهرتون چند تا بچه دارید گفت من سه تا و عایشه هم سه تا با شوخی گفتم مواظب آقا لقمان باشید یه خانم با سه تا بچه دیگه اضافه نکنه
حلیمه با صدای بلندی خندید اون می خندید و من به نوک سینه هاشو که از لباس حریر معلوم بود خیره شده بودم که زود شال روسری رو روی ممه هاشو انداخت بیشتر برای رد گم کنی از مادرش بود
گفتم حلیمه خانم آقا لقمان کجاست ؟
گفت: بخدا شرمنده رفته بیست روز ترکیه کار کنه برگشتنی حتما اجاره رو میده
گفتم حلیمه خانم تنها پول اجاره نیست پول آب و برق و گاز مونده آب مشترک هستیم لااقل اونم بدید
گفت چشششمممم حتما
یه فکری سرم زد گفتم میشه با من بیایید بریم گاراژ کنتور رو نگاه کنید؟
گفت: چرا چطور مگه
گفتم: شما بیایید ببینید که چقدر آب مصرف شده خواهشاً بیایید خودتون ببینید.
یه کم فکر کرد با دو دلی گفت باشه بریم .
وسایل رو برداشتم راه افتادیم در گاراژ رو باز کردم از پشت در رو بستم کنتور درست ورودی گاراژ بود دریچه کنتور رو باز کردم و گفتم نگاه کنید چقدر مصرف شده ؟
دامن بلند و چین چینش رو بلند کرد و به سمت کنتور دولا شد گفت من که سر در نمیارم رفتم پشتش ایستادم منم خودمو به پشتش خم شد و عقربه ها مثلا داشتم نشون میدادم کیرم به کون نرمش خورد حرکت کردن کیرم به سمت بالا رو حس می کردم و نفسم رو به پشت گردن حلیمه می فرستادم حلیمه زیاد تو باغ نبود وقتی آروم با دو دستم پهلوهای کون گردش رو گرفتم و بسمت کیرم کونش رو فشار دادم یهو پرید جلو کم مونده بود سرش به سپر جلو ماشینم بخوره
بلند شد با تعجب نگاه کرد تو دو راهی سختی بود هم می خواست سیلی بزنه و هم طعم عشق جدید رو امتحان کنه من دیگه مهلتش ندادم از بازوهاش گرفتم ب طرف خودم کشیدمش و بی اختیار لب تو لب شدیم
لقمان شوهر حلیمه همیشه ریش و سبیل خشتی داره و من همیشه سه تیغ بودم واسه همین براش تازگی داشت و ازم جدا نمی شد کیرم وسط پاهاش بود خودشو برای محل جدید آماده می کرد
اون باسنش رو محکم چنگ میزدم و بطرف کیرم میچسبوندم.دستهای اون هم پشت شونه هام بود از همه جای بدن نرمش لذت می بردم عین ژله بدنش نرم بود
پشتش به طرف کاپوت ماشین پژو پارس بود به طرف کاپوت ماشین هلش دادم و به پشت روی کاپوت ماشین افتاد ساق پا پایین بود و بقیه بدنش روی کاپوت ،دستم رو بردم زیر زانوهایش هر دو پا و پاهاش رو بلند کردم از زیر شورت نداشت تا دامن بالا رفت پاهای سفید تپل نرم خوش تراشش خودنمایی کرد تو خواب هم فکر نمی کردم همچین مالی باشه
پاهاش رو می خواستم باز کنم اول برم کوسش رو لیس بزنم ولی باز نمی کرد و همش می گفت نه نه
با زور پاهاشو باز کردم سرش رو به سمت دیگه چرخوند و به دیوار گاراژ نگاه کرد وقتی وسط پاهاش رو نگاه کردم کوسش حسابی پشمالو بود فکر کنم دو سالی میشد که تیغ زده نشده بود انگشت وسطم رو تو کوسش فرو کردم و جلو عقب کردم با کیر سفتم بازی می کرد فکر می کرد همین حالا می‌ره توش
وقتی زبونم رو تو کوسش حس کرد یه آه بلندی کشید و گفت: آقا فرشید اونجا کثیفه خواهش می کنم نکن
گفتم تا حالا شوهرت لیسش زده؟ گفت معلومه که نه کثیفه
سرم رو دوباره بردم وسط کوس پشمالو و داخلش رو لیس زدن محکم از رونهاش گرفته بودم و تند تند لیسش می زدم حلیمه با موهام حسابی بازی می کرد چون شوهر خیکیش کچل بود عاشق موهام شده بود با دست دیگش سرم رو به سمت کوسش فشار می داد و تند تند نفس می زد.
بلند شد ایستادم پاهاش رو رو شونه هام گذاشتم کیرم رو تو کوسش سانت به سانت آروم هل دادم کوسش حسابی داغ بود ولی گشاد تر بود چون فقط ورودی رو حس کردم حلیمه گفت اوف چی کلفته
برام عجیب بود وقتی من واژن رو حس نمی کردم اون گفت کلفته
به هر حال شروع کردم تند تند تلمبه زدن صدای شالاپ شلوپ کوس و کیر و البته صدا تق تق کاپوت ماشین و نفس های تند حلیمه صدایی بود که شنیده می شد خسته شدم یه کم هم دستامو کنار سرش گذاشتم و شلاقی تلمبه می زدم
آه و اوف حلیمه کم نمیشد پاهاش رو دور کمرم حلقه کرده بود و منم که کیرم رو تا تهش می کوبیدم یه کم زدم درش آوردم کیرم حسابی سرخ شده بود و کلاهکش مثل کیر اسب پف کرده بود یه نگاهی به کیرم کرد و گفت وای چی بزرگه
گفتم معمولی بابا همش ۱۸ سانته گفت مال شوهرم کوتاهتره و هم نازک
بهش اشاره کردم که حالت داگی بخوابه تا زانوها رو گذاشت رو کاپوت ماشین سریع بلندش کردم که کاپوت کج نشه حالت ایستاده خمش کردم نیم تنش رو روی کاپوت گذاشت تازه اون کون گرد و نرمش رو تماشا می کردم.
لامصب چه سوراخ کون خوش رنگ و کیپی داشت معلوم بود از کون نداده.
دولا شد از پشت تو کوسش کردم یه کم تو این حالت کوسش تنگ تر بود ولی سوراخ کونش حسابی وسوسم میکرد یه تف به انگشت شصتم زدم و به سوراخ کونش مالیدم همونطور که تلمبه می زدم سوراخ کونش رو هم با شصتم ماساژ می دادم.
گفت آقا فرشید اونجا نه ها شوهرم می فهمه چون لقمان می‌دونه ما از کون تا حالا ندادیم
گفتم باشه
دیگه شصتم تا بند اولش وارد کونش می شد و کیرم رو تو کوسش جلو عقب می کردم با خودم گفتم ولش کن شاید این اول و آخر باشه بکنم تو کونش
کیرم رو درآوردم گذاشتم وسط سوراخ کونش و آروم فشار دادم تا ختنه رفت یه اخ گفت ولی چیزی نگفت آروم آروم تا ختنه می کردم تا جا باز کنه خیلی سریع تر از اونی که فکر می کردم کیرم تو کونش جا شد
حسابی تنگ تنگ جای اهل دلاش خالی بهترین لذت دنیا رو تجربه می کردم
مثل اینکه کیرم تو یه قوطی داغ گریس جلو عقب میشد
حلیمه صدای ویشش بلندی می کشید لذت و درد رو همزمان تجربه می کرد با دستم چوچولس رو تکون میدادم تا لذت ببره
دیگه اخرهای کار بود کیرم رو محکم فشار دادم و تو کونش پمپاژ کردم هم کیر من نبض میزد هم سوراخ کون حلیمه
لبم رو روی لپ گرد حلیمه گذاشتم و یه ماچ آبدار کردم از لذت لپش رو میک میزدم گردنش رو لیس میزدم با انگشتم تند تند چوچولشو تکون دادم که با یه لرزش ارضا شد .
بلند شدیم و دوباره لب به لب شدیم حلیمه سیر نشده بود با کیرم بازی می کرد تا دوباره بکنمش ولی بهش گفتم ممکنه شک کنند بمونه واسه یه وقت دیگه.
گفت ممنون خیلی خوب بود هر دفعه خواستی به سقف سه تا محکم لگد بزن من دوباره میام
گفتم شوهرت چی؟
گفت ول کن حال دو دقیقه کردن نداره حالا دو تا زن گرفته
از گاراژ خارج شدیم و من رفتم بالا
ادامه دارد …

نوشته: جمشید.ب

دکمه بازگشت به بالا