یک سر و هزار سودا 76
–
خیلی آروم ناله می کردم . چقدر از حالت ساک زدن سودابه خوشم میومد . به اون چهره اش که نگاه می کردم حس می کردم که با تمام وجودش و عشق داره کیرمو ساک می زنه . خوشم میومد اون صورتو نگاه کنم . لذت می بردم . من سودابه رو شکارش کرده بودم . احساس غرور می کردم . شاید م اون بود که شکارم کرده به خواسته اش رسیده بود . ولی هر چه بود اون سر گرم ساک زدن کیرم بود . یه جوری این کارو می کرد که می دونستم هم با هوس داره این کارو انجام میده و هم این که می خواد کاری کنه که من لذت ببرم . خوشم بیاد . آخه یکی از دوست دخترام واسه من تعریف کرده بود که دخترا که به هم می رسن و در مورد مسائل مورد علاقه پسرا در خصوص سکس حرف می زنن یکی شون در مورد ساک زدنه که پسرا عاشق اینن که دخترا کیرشونو بخورن .. و اینو هم می گفت که خیلی از دخترا از این کار چندششون میشه .و بد تر از اون وقتی آب کیر پسرا توی دهنشون ریخته میشه حالشون به هم می خوره ولی به خاطر این که به دوست پسرشون نشون بدن که چقدر دوستش دارن این کارو انجام میدن . . لبای غنچه ای و خوشرنگ اون وقتی روی کیرم قرار می گرفت و اون با اشتها و هوس لبا رو روی تنه حرکت می داد خودم از تماشای کیر خودم لذت می بردم . چشای سودابه نشون می داد که چقدر هوس داره . ولی من باید حواسمو جفت می کردم که یه وقتی دختری اونو نگیرم . اصلا از از دواج خوشم نمیو مد . گاه که غرق لذت و خوشی می شدم فوری به این فکر می کردم که آیا چیزی هم هست که منو ناراحتم کنه ; در اون لحظه به فکر مژده افتادم . شیطونو لعنت کردم . بذار هر غلطی که می کنه بکنه . ده سال ازم بزرگتره .. فوق متخصصه . استاد منم هست . خوشگل و خوش بدنه . من به انداره کافی ازش استفاده کردم و چند بار هم با هاش سکس کردم . حالا دیگه نمی خواد . دیگه منو نمی خواد . حالا هم که دوست پسر قدیمش اومده ماموریت … لعنت بر این شانس .. اصلا چرا به این چیزا فکر می کنم . با دستام موهای خوشگل و سیاه و تقریبا بلند سودایه رو شونه اش می زدم و از جلوی صورتش کنار زده تا اون لبای خوشگلشو به وقت ساک زدن بهتر ببینم .. دیگه وقتش بود که اون شور و هیجانشو یه جوری به اوج برسونم و حداقل اونو با میک زدن کسش ار گاسم کنم که یه وقتی خیال این که پرده شو با کیر من از دست بده به سرش نیفته . دستامو به سمت سینه اش دراز کردم . طوری شل شده بود که حس کردم دیگه حسی نداره . حتی دهنش روی کیر من شل شده بود . آروم آروم کیرمو از دهنش بیرون کشیده و خودم این بار خوردن لاپاشو شروع کردم . بازم اون طعم و بوی کس تازه و دخترونه و شیری رو می داد . با این که سودابه تقریبا هم سن من بود ولی بدنش واسه من تازه و با طراوت بود .
سودابه : وووووووووویییییییی شهروز .. شهروز .. آخخخخخخخخ کسسسسسم .. کسسسسسسسم .. تازه هم بهت گفتم فقط کیرت می تونه در مونش کنه … اوووووووخخخخخخخ بهم نه نگو . دوستت دارم . هوس تو رو دارم . کیرت رو می خوام . بره توی کسسسسسم . من بشم زنت ..
-سودابه . یه کاری نکن که من فراری شم .
-حالا داری واسه من ناز می کنی ; خیلی از مردا دوستم دارن . عاشق منن .
-یک بار دیگه پیش من از مردای دیگه حرف زدی اصلا بی خیال سکس و عشقبازی با تو میشم .
سودابه : حالا داری واسه ما ناز می کنی …
-خودت تقصیر داری . کاری کردی که منو به حرف بیاری . دیگه من چیکار می تونم بکنم …
سرمو بالا گرفتم . سودابه حالتش طوری بود که انگاری هر لحظه می خواد بغضش بترکه . این جوری که حس کردم اونم از اون دسته دخترایی بود که به این می نازید که تا حالا در این خطها و بر نامه ها نبوده و از کسی که دوستش داشت این انتظارو داشت که با هاش خوب تا کنه و قدرشو بدونه . ولی من یکی حوصله این بازیها رو نداشتم . دیدم بغض کرده .. بغلش زده . سینه هاشو به سینه هام فشردم . لباشو بوسیدم . کیرم لاپاش قرار گرفت . خودشو رو کیرم حرکت می داد .
-شهروز من بیام روت ;
-می خوای بمالونی ;
-آره نترس شهروز فکر نکن من می خوام کاری کنم که تو مجبور شی با هام از دواج کنی . ولی حاضرم پرده مو پاره کنی بدون هیچ انتظاری .
-ولی من اینو نمی خوام عزیزم .
سودابه : هر چی تو بخوای . من حرفی ندارم
-آفرین حالا شدی یک دختر خوب .
سودابه اومد رو من . اون کس ناز و تنگشو به کیر من فشار می داد . و از انتهای کیر تا به سرش رو روی یک خط افقی رو بدنم چسبونده کسشو روش حرکت می داد .. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی