آخرین کونی که داده شد…
میشه گفت ۱۷ ساله بودم با یه بدن سفید و کون دخترونه، خیلی کم مو بودم. چند ماهی بود که با یه نفر رابطه داشتم، رابطه بیش از حد هات…
نمیدونستم این آخرین باریه که میگه شب بیا منتظرم.
رفتم و طبق عادت یه کاندوم با خودم بردم و دم در نرسیده زانو زدم و اقدامات قبل جنده شدنو به خوبی هرچی تموم تر انجام دادم.
اما این اصل موضوع نیست چون طبق همیشه و مثل همیشه سواریشو گرفت و سواریمو دادم ولی همه چی بعدش شروع شد.
نیمه شب خواب بودم و با چنگی که به کونم میزد بیدار شدم. واقعا خسته بودم و نای تکون خوردن نداشتم. گفت پاشو بازم میخوام. با صدای خسته گفتم هرکاری میخوای بکن و چشامو بستم. اولش بدش اومد گفتم شاید سریع کارشو بکنه و ول کنه. چشام بسته بود داغی زبونشو روی سوراخم حس کردم. بهش گفتم احمق نکن باید خالی کنم کثیف بازی در نیار. تو کتش نرفت که نرفت، مثل همیشه خیس خیس شد سوراخم. اماده فرو کردن بود دیدم روی زانوهاش اومد و کیرشو گذاشت روی لبم. با همون چشای بسته یه زبون دور کلاهکش کشیدم با دستم از پشت کونشو فشار دادم که کیرشو بیشتر بکنه تو دهنم، برخلاف همیشه سریع کشید بیرون و برگشت سربخت کون من که با اسپنک کبودش کرده بود. کاندوم پر از آبش کنار تخت و دیگه کاندوم نبود. بدون کاندوم هل داد تو خوابید روم، تلمبه زدنو آروم شروع کرد ادامه داد، مشکلش این بود که زود ارضا میشد، چند دقیقه تلمبه های ارومشو زد، کشید بیرون گفت به پهلو بخواب. چشامو اصلا وا نکردم و خوابیدم. بازم فرو کرد و دستشو زد به کیرم. گفتم نکن آبم میاد رو تخت فردا بقیه میان میفهمن.
ادامه نداد و گردنمو با دست گرفت، تلمبه هاش سریع تر شد و طبق عادت موقع ارضا شدن تا دسته کردش تو کونمو خالی کرد خودشو. جاشو عوض نکرد و همونجوری خوابید پشتم اونم چشاشو بست. زیر لب گفت فردا قبل اومدن بچه ها رو تختی رو باید بشوریم آبم ریخته روش. گفتم بهش تو که صبح الارمتو میزاری دهنم بیدارم میکنی، فردام بزار بیدارم کن بشوریم لابد تو حمومم میخوای سیخ بزنیمون.
پشت گردنمو بوس کرد و گفت میدونم کیر من من نباشه میمیری از تشنگی آب کیر پس زیاد نق نزن.
متاسفانه اون چیزی که نباید شد، اونی که نباید کلیدو انداخت و با وارد شدن به اتاق یه جنده سفید و گاییده شده دیده بود و یه کیر خوش شانس. هیچی نگفته بود تا بیدار بشیم.
بیدار شدم و الارمی که باید بیدارم نکرد. الارمم بی جون بود نایی نداشت. بیدارش نکردم و پاشدم برم دستشویی که با دیدن اونی که نباید میومد خشکم زد. چشام مست خواب بود. رنگم پرید و لال شدم. برگشتم لباسامو پوشیدم و بکنمو بیدار کردم و گفتم کلید انداخت و جندتو دید. خیلی ریلکس بهم گفت آبروی خود جندت رفت به من چه…
فقط با سرعت از خون خونه داشتم میرفتم بیرون. صدام کرد کجا میری؟ دوتا همزمان دلت نمیخواد؟ نمیدونم چرا ولی اونجا بود که دیگه از این کار پشیمون شدم و تا الان هیچ رابطه ای نداشتم.
نوشته: آرش